نیاز به گامهای شجاعانه در شرایط پر تحول کشور

مهدی فتاپورضرورت شکل دهی ثقل جمهوری‌خواه

کشور ما در آستانه تحولات بزرگی است. آینده این تحولات به وزن و توان نیروهایی اجتماعی کشوربستگی دارد. امروز می‌توان عمده‌ترین سمت‌گیری‌های جامعه را به نیروهای حاکم (اقتدارگرایان اسلامی)، اصلاح‌طلبان اسلامی، جمهوری‌خواهان ، هواداران سلطنت، نیروهای متمایل به مجاهدین و همچنین نیروهای ملی-قومی تقسیم کرد.

نیروهای حاکم قدرت و نیروی متشکل و مسلح و آماده اعمال خشونت و نیروهایی که از رانت‌های حکومتی بهره‌مندند و از تداوم شرایط کنونی نفع می‌برند را در اختیاردارند و همچنین در بخشی از جامعه سنتی نفوذ دارند.

اصلاح‌طلبان در بخشی از جامعه نفوذ دارند، نیرویی متشکل در اختیاردارند از امکانات فعالیت علنی و حضور در ایران و کادرهایی که تجربه حضور در ارگان‌های حکومتی را دارند برخوردارند.

نیروهای هوادار سلطنت به دلیل فجایع رژیم اسلامی از قدرت نوستالژی و مقایسه رژیم گذشته با امروز و از توان مالی و حمایت آمریکایی‌ها برخوردارند.

مجاهدین از تشکیلات منسجم  و نیرویی که آماده شرکت در درگیری‌های خشونت‌بار است برخوردارند هرچند فاقد نفوذ اجتماعی و توان تأثیرگذاری بر روندهای کلان جامعه‌اند.

نیروهای ملی قومی توان آن را دارند که در شرایط بحرانی در شکل مثبت و یا منفی برآمد داشته و مؤثر باشند.

جمهوری‌خواهی در ایران شناخته‌شده است. خواست دست‌یابی به حکومتی که تمامی مسئولان آن برای دوره‌ای معین انتخاب‌شده باشند، رفع تمام تبعیضات جنسی، دینی و قومی. برقراری روابط عادی با سایر کشورهای جهان بالأخص کشورهای همسایه و غربی خواست هایی است که در اعماق جامعه رسوخ دارد. اکثریت قاطع نویسندگان، هنرمندان، استادان ، مدیران و تحصیل‌کردگان جامعه، فعالان مدنی و سندیکایستی به این خواسته گرایش دارند. جمهوری‌خواهان در عرصه حیات اجتماعی نقشی پراهمیت و در  مواردی تعیین‌کننده دارند.

اکثریت قاطع نویسندگان، هنرمندان، استادان ، مدیران و تحصیل‌کردگان جامعه، فعالان مدنی و سندیکایستی به جمهوری خواهی گرایش دارند. آینده تحولات ایران تا حد زیادی به نقش و تأثیر نیروهای جمهوری‌خواه بستگی دارد. تحولات بقیه کشورهای اسلامی نشان داد که در آن کشورهایی که نیروهای جمهوری‌خواه سکولار ضعیف‌اند، کشور در چنبره رقابت و جابجایی قدرت بین نیروهای اسلامی و سکولارهای اقتدارگرا اسیر خواهد ماند و دست‌یابی به دمکراسی ناممکن است. تقویت نقش جمهوری‌خواهان در ایران تنها در صورت شکل‌دهی ثقل جمهوری‌خواهی ممکن است.

تشکل‌های جمهوری‌خواهان در تمام چهل سال اخیر از فعالیت آزاد و قانونی در ایران محروم بوده و هستند تنها فعالیت محدود و کنترل‌شده نیروهای ملی-مذهبی و جبهه ملی همراه با تضییقات گوناگون در دوره‌هایی تحمل شده است. شخصیت‌های سیاسی و شناخته‌شده جمهوری‌خواه در زمان‌های مختلف مجبور به مهاجرت شده‌اند. عوارض دوران طولانی فعالیت در تبعید در روانشناسی و اشکال فعالیت این سازمان‌ها مؤثر بوده که از بارزترین آنان جدایی‌ها و تقسیم آنان به سازمان‌ها و گروه‌هایی با تعداد اعضا و فعالین محدود است. ما با تعداد زیادی سازمان‌های چپ، لیبرال یا با نام جبهه ملی مواجهیم که برای یک ناظر خارجی تمایز سمت‌گیری‌های آنان دشوار است و حتی در مواردی بخش بزرگی از فعالیت این سازمان‌ها و گروه‌های مشابه، پاسخگویی برخی موارد خصمانه به یک دیگر است. عدم امکان طولانی‌مدت فعالیت آزاد در کشور و عدم موفقیت در شکل‌دهی یک تشکل فراگیر جمهوری‌خواه در خارج از کشور شرایطی پدید آورده که این نیرو علیرغم نقش بزرگ اجتماعی خود در تحولات سیاسی نقشی ناچیز ایفا کند.

آینده تحولات ایران تا حد زیادی به نقش و تأثیر نیروهای جمهوری‌خواه بستگی دارد. تحولات بقیه کشورهای اسلامی نشان داد که در آن کشورهایی که نیروهای جمهوری‌خواه سکولار ضعیف‌اند، کشور در چنبره رقابت و جابجایی قدرت بین نیروهای اسلامی و سکولارهای اقتدارگرا اسیر خواهد ماند و دست‌یابی به دمکراسی ناممکن است. تقویت نقش جمهوری‌خواهان در ایران تنها در صورت شکل‌دهی ثقل جمهوری‌خواهی ممکن است.

اشکال سازمان‌یابی جمهوری‌خواهان

تجربیات کشورهای مختلف نشان داده که همسو و متشکل کردن یک نیروی اجتماعی گسترده از یک مدل تشکیلاتی تبعیت نمی‌کند. در ایران تابه‌حال اشکال تشکیلاتی متفاوتی بکار گرفته‌شده:

1 اتحاد حول یک شخصیت رهبر. در این مدل افراد و سازمان‌ها حول یک شخصیت متشکل شده و بر این اساس اشکال مختلف تشکل را که در ذیل خواهد آمد بکار می‌گیرند. شکل‌گیری جبهه ملی حول شخصیت دکتر مصدق و یا متشکل شدن نیروهای مذهبی حول رهبری آقای خمینی در جریان انقلاب یا گردآمدن نیروهای هوادار رژیم پادشاهی حول آقای رضا پهلوی از این شمارند.

2 مدل موسوم به جبهه. در این مدل احزاب و سازمان‌های مختلف بر اساس اهداف و قرارداد مشخصی با یکدیگر همکاری کرده و چارچوبی برای فعالیت مشترک خود تعیین می‌نمایند. جبهه ملی در سال 32 و یا اتحاد نیروهای موسوم به خط سه پس از انقلاب از این شمارند. چنین رابطه‌ای در سطوح مختلف همسویی و همکاری موضعی، همکاری پایدار و یا ائتلاف با نامهای متفاوت در تمامی چهل سال اخیر در دوره‌های کوتاه‌مدت و برخی بلندمدت تجربه‌شده است. برای نمونه همکاری سه سازمان اکثریت؛ جمهوری‌خواهان ملی و حزب دمکراتیک مردم ایران در دهه هفتاد و همکاری کنونی چهار سازمان جمهوری‌خواه از این شمارند.

3 متشکل شدن نیروها در یک تشکیلات جدید به‌صورت فردی. در این مدل افراد درعین‌حال که مجازند عضو تشکل‌هایی که سمت‌گیری‌های روشن‌تری دارند مثلاً سازمان‌های چپ یا لیبرال باشند در تشکل جدید به‌صورت فردی عضو می‌شوند. کنفدراسیون دانشجویان قبل از انقلاب؛ اتحاد جمهوری‌خواهان در خارج از کشور و حزب مشارکت در ایران از این نمونه‌اند.

4 سازمان‌دهی احزاب و شخصیت‌های منفرد در یک تشکل جدید. در این مدل احزاب در کنار شخصیت‌هایی که عضو احزاب نیستند بر اساس قرارداد و ضوابط معینی عضو تشکیلات جدید  می‌شوند. شورای ملی مقاومت در دهه شصت نمونه چنین تشکلی بود.

5 تشکل‌های بدون هیرارشی و رهبری مثل فوروم. در این مدل نیروها و گروه‌ها بر اساس همسویی و پذیرش سمت‌گیری واحد به‌صورت مجزا و افقی و بدون شکل دادن یک مدل هیرارشیک سازمانی مستقلاً حرکت می‌کنند. این مدل در فعالیت‌های زنان در داخل کشور در دوره‌های مختلف در سال‌های گذشته تجربه‌شده است.

ازنظر من تمام این مدل‌ها مطرح بوده و می‌توان امتیازات و نقاط ضعف آن و امکانات به‌کارگیری آن را بررسی کرد و در شرایط ایران بکار گرفت و هر یک از این مدل‌ها می‌تواند و توانسته است در جهاتی معین و در شرایطی مشخص نتیجه‌بخش باشد. ولی اگر بپذیریم که کشور ایران در آستانه تحولی بزرگ است، اگر بپذیریم که وزن جمهوری‌خواهی در سمت دهی این تحول نقشی تعیین‌کننده دارد و اگر بپذیریم که این تنها با وجود سیما و چهره واحد یا همسویی از جمهوری‌خواهان و متشکل شدن آنان عملی است و اگر بپذیریم که ما زمان زیادی برای پاسخگویی به این ضرورت‌ها در اختیار نداریم،  تمام اقدامات در صورتی مفید است که بتواند در این سمت قرار گیرد.

رایج‌ترین فرم همسویی‌ها در تمام چهل سال اخیر همکاری سازمان‌ها و تلاش آنان برای نوشتن پلاتفرم واحد و ارتقا آن به ائتلاف یا جبهه بوده است. چنین تلاش‌هایی مفید بوده و هست ولی در شرایطی که بخش عمده فعالین سیاسی اجتماعی جمهوری‌خواه به هر دلیل عضو چنین تشکل‌هایی نیستند حد موفقیت این تلاش‌ها محدود است.

شکل‌دهی یک ثقل فراگیر جمهوری‌خواهی در خارج از کشور تنها درصورتی‌که راهی برای حضور نیروهای غیرحزبی در چنین تشکلی ارائه دهد می‌تواند در این راستا عمل کند. جبهه و ائتلاف احزاب  و سازمان‌ها به‌تنهایی فاقد چنین خصوصیتی است. این تفکر که نیروهای منفرد در آینده نزدیک به احزاب موجود خواهند پیوست یا در نوعی از تشکل جدید متشکل می‌شوند، خطاست.

حضور متشکل جمهوری‌خواهان درصحنه سیاسی ایران بدان معناست که نیروهای جمهوری‌خواه باید آمادگی آن را داشته باشند که به‌محض آنکه با تحول شرایط سیاسی  امکان فعالیت آزاد یا دوفاکتو ممکن شد، بتوانند پرچم جمهوری‌خواهی سکولار دمکرات را در ایران به اهتزاز درآورند. این امر به دلیل وجود نیروی اجتماعی توانمند و گسترده ممکن است. اگر در خارج از کشور بخش عمده فعالین سیاسی اجتماعی عضو احزاب نیستند در داخل کشور اکثریت قریب به‌اتفاق آنان، به دلیل سرکوب چهل‌ساله سازمان‌های سیاسی این طیف، چنین موقعیتی دارند. به همین دلیل ازنظر من در شرایط کنونی و تا چشم‌اندازی که احزاب و سازمان‌های با سمت‌گیری اجتماعی بتوانند در یک دوره فعالیت آزاد تشکل‌های نیرومند حزبی خود را تشکیل دهند تنها مدل ممکن و کارا همان مدل بکار گرفته‌شده توسط اتحاد جمهوری‌خواهان و حزب مشارکت است.

همکاری و ائتلاف جاری نیروهای جمهوری‌خواه در خارج از کشور ضروری و مفید است ولی در صورتی می‌تواند نتیجه‌بخش باشد که چشم‌اندازی برای فعالیت جمهوری‌خواهان در ایران ارائه دهد و در جهت ارائه الگو و ایده‌هایی که بتواند در این راستا راهگشا باشد عمل کرده و چنین امکانات و اشکال فعالیت را تقویت کند.

موانع نظری اتحاد جمهوری‌خواهان

حضور متشکل جمهوری‌خواهان درصحنه سیاسی ایران بدان معناست که نیروهای جمهوری‌خواه باید آمادگی آن را داشته باشند که به‌محض آنکه با تحول شرایط سیاسی  امکان فعالیت آزاد یا دوفاکتو ممکن شد، بتوانند پرچم جمهوری‌خواهی سکولار دمکرات را در ایران به اهتزاز درآورند. این امر به دلیل وجود نیروی اجتماعی توانمند و گسترده ممکن است. ازنظر من در شرایط کنونی و تا چشم‌اندازی که احزاب و سازمان‌های با سمت‌گیری اجتماعی بتوانند در یک دوره فعالیت آزاد تشکل‌های نیرومند حزبی خود را تشکیل دهند تنها مدل ممکن و کارا همان مدل بکار گرفته‌شده توسط اتحاد جمهوری‌خواهان و حزب مشارکت است.

ایده شکل‌دهی ثقل جمهوری‌خواهی از بیست سال پیش به‌طورجدی مطرح شد که به شکل‌گیری اتحاد جمهوری‌خواهان و سپس جمهوری‌خواهان لائیک دمکرات و در سال‌های بعد همبستگی جمهوری‌خواهان انجامید. این ایده همواره مورد نقد و در بعضا برخوردهای تند برخی شخصیت‌ها و فعالین جمهوری‌خواه بوده است.

بخشی از جمهوری‌خواهان معتقد به شکل دادن تشکل با شرکت نیروهای جمهوری‌خواه و هواداران رژیم سلطنت که مشی مشابهی دارند هستند و سازمان‌دهی مستقل جمهوری‌خواهان را رقیبی برای چنین تشکلی دانسته و در آن شرکت نکرده یا کناره‌گیری نموده و بعضا برخوردی تند با تشکل‌های جمهوری‌خواهان دارند.

بخشی از نیروها معتقد به‌ضرورت شکل‌دهی تشکل‌هایی بر اساس خط‌مشی مثلاً سرنگونی یا اصلاح‌طلبی بوده و در سازمان‌های گسترده جمهوری‌خواهی مشارکت نکرده یا تلاش نمودند این تشکل‌ها را به سمت خط‌مشی خود سوق داده و به هواداران آن خط‌مشی محدود کنند.

بخشی از نیروها به تشکل سازمان‌هایی بر اساس سمت‌گیری اجتماعی واحد مثلاً چپ یا لیبرال اعتقاد داشته و اتحاد گسترده جمهوری‌خواه را رقیبی برای چنین تشکل‌هایی می‌دانند.

چنین اعتقاداتی کماکان مطرح است و توضیح ضرورت شکل‌دهی ثقل جمهوری‌خواهی و یافتن اشکالی از فعالیت که این ثقل نه رقیب بلکه تقویت‌کننده تلاش‌های دیگر باشد ضرورت خود را از دست نداده

موانع عملی

غلبه بر آثار سال‌ها فعالیت سیاسی در تبعید که یکی از عوارض آن فعالیت در گروه‌هایی با تعداد و عرصه فعالیت محدود و عادت به این شیوه فعالیت و نگاه از این تنگناست موضوعیت خود را از دست نداده. ترجیح فعالیت در گروه‌های کوچک به تشکلی فراگیر با  پذیرش فعالیت مشترک در شرایط وجود اختلافات سیاسی از این شمارند.

تشکل جمهوری‌خواهان در صورتی معنای سیاسی می‌یابد که بتواند چتر گسترده‌ای برای فعالیت جمهوری‌خواهان باشد. وجود تشکل‌هایی با سمت‌گیری اجتماعی مشخص مثلاً چپ یا لیبرال یا ملی مذهبی قابل‌درک و ضروری است ولی وجود تشکل‌های مختلف با برنامه عمومی جمهوری‌خواهی با اصل پایه‌ای وجود این تشکل‌ها بیگانه است.

شکل‌دهی ثقل جمهوری‌خواهان یعنی شکل‌دهی نوعی از تشکل که بتواند عمده‌ترین تمایلات و گرایش‌های جمهوری‌خواهان را نمایندگی کند. نگاهی به موقعیت احزاب کشورهای اروپایی نشان می‌دهد که این احزاب بر اساس پذیرش جانب‌داری معین اجتماعی و پایه‌ای‌ترین پرنسیپ ها و سمت‌گیری‌های سیاسی شکل‌گرفته‌اند و وجود اختلاف‌نظر در سیاست امری طبیعی و پذیرفته‌شده است. حتی در کشور انگلیس شاهدیم که در رابطه با مهم‌ترین تصمیم‌گیری سیاسی چند دهه اخر کشور یعنی بودن یا ترک اتحادیه اروپا هیچ‌یک از این احزاب یکپارچه نیستند. توان یک تشکل فراگیر نه در وحدت همه عناصر آن بلکه در توان فعالیت مشترک در شرایط وجود اختلاف‌نظر است.

برای مثال وجود دو تشکل اتحاد جمهوری‌خواهان و همبستگی جمهوری‌خواهان که هر دو حضور اعضا تشکل‌های دیگر را می‌پذیرند و باهدف شکل دادن به اتحاد نیروهای جمهوری‌خواه شکل‌گرفته‌اند مفهوم و ضرورت پایه‌ای وجود این تشکل‌ها را زیر سئوال می‌برد. مشکل فقط این نیست که چنین موقعیتی امکانات فعالیت را تقسیم کرده و کاهش می‌دهد. مشکل فقط این نیست که عدم وجود یک سازمان متحد اعتماد بخش مهمی از نیروها را در پیوستن به این تشکل کاهش می‌دهد، مهم این است که چنین شرایطی در تداوم خود وجود این سازمان‌ها را زیر سؤال می‌برد و با هر وزش سیاسی پراهمیتی آن‌ها را با خطر جدایی‌های مهم و تلاطم روبرو می‌سازد. همکاری این دو تشکل مثبت است و باید تقویت شود ولی جایگزین ضرورت وحدت این دو تشکل نمی‌شود.

مهم‌ترین مشکل عملی در شکل‌دهی ثقل جمهوری‌خواهان رابطه جمهوری‌خواهان در داخل و خارج کشور است. به نظر می‌رسد تا زمانی که شرایط سیاسی کشور امکان فعالیت و سازمان‌دهی تشکل علنی جمهوری‌خواه در ایران را پدید نیاورده این مشکل وجود خواهد داشت. شکل‌دهی ثقل جمهوری‌خواهی در خارج تنها با یافتن راه‌هایی برای تحقق چشم‌انداز فعالیت جمهوری‌خواهان در داخل و ارائه راه‌هایی برای شکل دادن ثقل نیرومند جمهوری‌خواهی در آن شرایط می‌تواند ثمربخش باشد.

رابطه فعالین عضو سازمان‌ها و احزاب یکی از پیچیده‌ترین واصلی‌ترین موانع عملی شکل‌دهی این ثقل بوده و هست. همکاری و ائتلاف کنونی چهار سازمان جمهوری‌خواه اگر نتواند برای فعالیت نیروهای غیرحزبی راه‌حل بیابد دامنه تأثیر گذاریش کاهش می‌یابد. جا دارد که مشکلات حضور افراد متشکل در احزاب و منفردین در یک تشکل مثلاً در اتحاد جمهوری‌خواهان بررسی‌شده و با استفاده از تجربیات ایران و جهان راه‌حل‌های مناسبی در این عرصه ارائه شود.

شکل‌دهی ثقل جمهوری‌خواهی تنها با حضور نیروهای متشکل در احزاب خارج کشور که اکثراً متوسط سنی بالایی دارند ممکن نیست. این ثقل باید بتواند هم راه‌های عملی برای گسترش به جریان‌هایی با خاستگاه متفاوت (مثلاً ملی مذهبی‌ها) و هم به رابطه گیری با تشکل‌هایی که  متوسط سنی بالایی ندارند بیابد.

خط‌مشی سیاسی

شکل‌دهی ثقل جمهوری‌خواهان یعنی شکل‌دهی نوعی از تشکل که بتواند عمده‌ترین تمایلات و گرایش‌های جمهوری‌خواهان را نمایندگی کند. نگاهی به موقعیت احزاب کشورهای اروپایی نشان می‌دهد که این احزاب بر اساس پذیرش جانب‌داری معین اجتماعی و پایه‌ای‌ترین پرنسیپ ها و سمت‌گیری‌های سیاسی شکل‌گرفته‌اند و وجود اختلاف‌نظر در سیاست امری طبیعی و پذیرفته‌شده است. حتی در کشور انگلیس شاهدیم که در رابطه با مهم‌ترین تصمیم‌گیری سیاسی چند دهه اخر کشور یعنی بودن یا ترک اتحادیه اروپا هیچ‌یک از این احزاب یکپارچه نیستند. توان یک تشکل فراگیر نه در وحدت همه عناصر آن بلکه در توان فعالیت مشترک در شرایط وجود اختلاف‌نظر است.

متأسفانه کماکان ایده تمایل به شکل‌دهی سازمانی با مواضع سیاسی واحد قدرتمند است. در همین دوره فعالیت جمهوری‌خواهان در خارج از کشور شاهد بوده‌ایم که مواضع سیاسی نیروها با تحولات سریع کشور دگرگون می‌شود؛ موضوعات جدید در دستور قرار می‌گیرد که پاسخ به آن‌ها از طرف کسانی که قبلاً وحدت نظر داشتند متفاوت است و موضوعاتی که به نظر می‌رسد مورد اختلاف جدی است موضوعیت خود را از دست می‌دهد. تأکید بر خط‌مشی واحد در شکل‌دهی ثقل گسترده جمهوری‌خواهان با اساس این تلاش بیگانه است و در عمل ادامه مسیر جدایی‌ها و شکل‌دهی تشکل‌های متعدد است.

سیاست‌های متفاوت تا آنجا که اصول پایه‌ای جمهوری‌خواهی و پرنسیپ های سیاسی آنان مثلاً اتکا به نیروی مردم ایران برای تحولات کشور، تلاش برای دستیابی به انتخابات آزاد و پذیرش رأی مردم، سکولاریسم و  نفی تبعیض و غیره را زیر سؤال نمی‌برد می‌تواند بخشی (ضعیف یا تعیین‌کننده) مجموعه جمهوری‌خواهان کشور باشد.

متأسفانه کماکان ایده تمایل به شکل‌دهی سازمانی با مواضع سیاسی واحد قدرتمند است. در همین دوره فعالیت جمهوری‌خواهان در خارج از کشور شاهد بوده‌ایم که مواضع سیاسی نیروها با تحولات سریع کشور دگرگون می‌شود؛ موضوعات جدید در دستور قرار می‌گیرد که پاسخ به آن‌ها از طرف کسانی که قبلاً وحدت نظر داشتند متفاوت است و موضوعاتی که به نظر می‌رسد مورد اختلاف جدی است موضوعیت خود را از دست می‌دهد. تأکید بر خط‌مشی واحد در شکل‌دهی ثقل گسترده جمهوری‌خواهان با اساس این تلاش بیگانه است و در عمل ادامه مسیر جدایی‌ها و شکل‌دهی تشکل‌های متعدد است.

من هم مثل هر فعال جمهوری‌خواهی می‌توانم به سؤال‌های آخر شما در رابطه با شعارها و سیاست موردنظر خودپاسخ دهم  ولی این شعارها و سیاست‌ها اگر پذیرفته شود پایه چنین ثقلی نیست و می‌بایست مکانیسمی را شکل داد که بتواند بر اساس شرایط سیاسی تغییر کند وبه همین دلیل این بحث را در نوشته‌های دیگری پیگیری خواهم کرد