مناظره دوم ؛ فرصتی که از دست رفت

6sd5f4sdf44sd علی افشاریمناظره دوم شش نامزد انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری  در شرایط خاصی برگزار شد. اختصاص موضوع این مناظره به مسائل سیاسی و فرهنگی باعث شده بود تا با توجه شکاف موجود بین دو قطب مناظره، فضای بحث ها داغ تر شود. همچنین درخشش اسحاق جهانگیری در مناظره اول و اشارات وی به آیت الله منتظری، مهندس میر حسین موسوی و مطالبات سیاسی و فرهنگی جامعه در مصاحبه اختصاصی خود نیز توقعات را بالا برده بود.  اما آنچه در جریان مناظره دوم رخ داد نه تنها انتظارات یادشده را محقق نکرد، بلکه عملکرد ضعیف نسبی روحانی و جهانگیری موقعیت اصلاح طلبان- اعتدالی ها در انتخابات را با چالش مواجه ساخت. این چالش  در حوزه ریزش رای  نیست بلکه ناظر به از دست دادن مومنتوم و فرصت در مناظره دوم است. در واقع روحانی و جهانگیری نتوانستند با برجسته سازی اختلافات دیدگاه ها در حوزه های سیاسی و فرهنگی  امید سازی کرده و شک جامعه رای دهنده مردد را بر طرف سازند.

قبل از تحلیل محتوایی مطالب مطروحه در مناظره ضرورت دارد تا ویژگی های  آن مورد بررسی قرار بگیرد. این ویژگی ها را می توان به شرح زیر بر شمرد:

فضای دوقطبی

در این مناظره فضا کاملا دو قطبی شد و  شش کاندیدا به دو اردوگاه  اصول گرا و اعتدالی- اصلاح طلب تقسیم شدند. هماهنگی بین کاندیداهای اصول گرا به طور نسبی بیشتر بود و با هم منسجم عمل می کردند. هاشمی طبا نیز در این مناظره بیشتر از قبل به دفاع از  عملکرد دولت روحانی  پرداخت.

رویکرد تقابلی اصول گرایان

در این مناظره صریح تر از قبل سه کاندیدای اصول گرا به دولت روحانی حمله کردند. مصطفی میر سلیم  پیکان حملات به دولت اعتدال بود. وی آشکارا روحانی را به  عدم صداقت متهم ساخت. همچنین گفت دیگر نمی توان به دولت اعتدال  اعتماد کرد و این دولت فرصت فعالیت دوباره را از دست داده است.  رئیسی نیز بر خلاف دوره قبل که سعی می کرد انتقاداتش را نرم انجام دهد و عملکرد دولت یازدهم را خاکستری توصیف کند اما این بار رویکرد کاملا تهاجمی اتخاذ کرد و دولت را به ناکامی در عرصه اقتصادی و نادیده گرفتن حقوق مردم متهم نمود. قالیباف نیز در ادامه برخورد تهاجمی گذشته سعی کرد صورت بندی خود در منتسب کردن دولت روحانی به اقلیت مرفه و اشرافی کشور را بیشتر جا بیاندازد.

آنچه بیش از همه عجیب بود رویکرد تهاجمی و طلبکارانه کاندیدا های اصول گرایان در حوزه حقوق شهروندی و مسائل سیاسی و منحصر کردن حقوق ملت در  حوزه مسائل معیشتی و حق کار بود. در حالی که همه آنها کارنامه سیاهی در این زمینه دارند.

ابراهیم رئیسی تنها مهره دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی است که در طول قریب به چهار دهه، حضوری مستمر در نهاد های قضایی و امنیتی داشته و مراحل رشد تدریجی و صعودی را طی کرده و هیچگاه دچار فرود نشده است.

محمد باقر قالیباف به عنوان فرمانده اسبق نیروی انتظامی سال ها فرمانده ارشد یکی از نهاد های سرکوب بوده است و نیرو های زیر مجموعه اش حقوق بخش های مهمی از جامعه ایران از جمله زنان، دانشجویان، روزنامه نگاران و فعالان سایبری را به شکل سازمان یافته نقض کرده اند.

مصطفی میر سلیم  مسئولیت وزارت ارشاد را در یکی از سیاه ترین دوران حیات اصحاب فرهنگ و صاحبان اثر و نظر بر عهده داشت. دیدگاه های واپس گرایانه وی فعالان فرهنگی در حوزه های مختلف را رنجور ساخته بود.

علاوه بر سوابق ذکر شده این سه کاندیدا، همیشه حامی اقتدار گرایی سیاسی، بنیاد گرایی اسلامی شیعه محور و نگاه های بسته فرهنگی بوده اند.  مردم از دید آنها  به اقلیت باورمند و یا منتفع از نهاد ولایت فقیه تقلیل یافته و می یابند.

درخشش هاشمی طبا

مصطفی هاشمی طبا در بین کاندیدا های مدافع دولت روحانی  به طور نسبی عملکرد بهتری داشت و در مواجه با حملات اردوگاه  رقیب به واکنش متقابل و برخورد تهاجمی پرداخت و تخریب گران دولت را مورد نکوهش قرار داد. او به خوبی فرق بین انتقاد  و تخریب را در مناظره روشن ساخت امری که روحانی و جهانگیری در آن موفقیت بالایی نداشتند. هاشمی طبا همچنین توانست در زیر سئوال بردن رویکرد پوپولیستی وعده های اقتصادی تو خالی رئیسی و قالیباف و بی پشتوانه بودن این  خیال بافی ها اثرگذار ظاهر شود.

برجام

ناکامی بزرگ روحانی و جهانگیری در خصوص سیاست خارجی در ورای مسائل هسته ای بود. آنها در صورت بندی اختلافات بین نگاه مبتنی بر خصومت با دیدگاه مدافع تنش زدایی موفق عمل  نکردند. برجام موقعی ثمراتش پایدار شده و تحقق می یابد که  پارادایم سیاست خارجی ستیزه جو کنار برود. اما آنها ورودی به این بحث نکردند.

توافق جامع اتمی با گروه 1+5 همانطور که پیش بینی می شد، به یکی از حوزه های مشاجره تبدیل شد. رئیسی و قالیباف در موضعی مشابه رهبری اعلام کردند در صورت حضور در ساختمان پاستور به اجرای برجام متعهد باقی می مانند، اما محتوی برجام و به خصوص ضعف دولت در اجرای برجام و خلف وعده غرب را مورد انتقاد قرار دادند و مدعی شدند در صورت پیروزی در انتخابات کاری می کنند تا غرب تعهداتش در خصوص برداشتن کامل تحریم ها و  محدودیت های مربوط به مبادلات بانکی را عملی سازد.

رئیسی همچنین روحانی را به دلیل اعلام خزانه خالی پیش از مذاکرات متهم کرد. روحانی در پاسخ سوابق گذشته آنها در مخالفت با برجام را یادآور شد و تکرار کرد که کلیه تحریم های  هسته ای برداشته شده است. در این میان قالیباف به نکته درستی اشاره کرد که برجام محصول تصمیم نظام یعنی رهبری بوده است. اما آنچه در مناظره روحانی و جهانگیری ناکام بودند روشن کردن مزیت  دولت روحانی و توانایی های دیپلماتیک در عملی ساختن برجام با توجه به ملاحظات دو طرف بود، امری که دیپلمات های اصول گرا چنین توانی نداشتند  و برجام بدون تغییر فضا در تیم مذاکره کننده ممکن نبود.

در این مناظره اما معلوم شد هراس افکنی  مدافعان روحانی از اینکه رقیب اگر پیروز شود، برجام را به هم می زند، خیلی جای مانور دادن ندارد. ضمن اینکه برجام و سیاست خارجی با توجه به معادلات منطقه و دولت جدید آمریکا جذابیت سابقش را ندارد.

ناکامی بزرگ روحانی و جهانگیری در خصوص سیاست خارجی در ورای مسائل هسته ای بود. آنها در صورتبندی اختلافات بین نگاه مبتنی بر خصومت با دیدگاه مدافع تنش زدایی موفق عمل  نکردند. برجام موقعی ثمراتش پایدار  شده و  تحقق می یابد که  پارادایم سیاست خارجی ستیزه جو کنار برود. اما آنها ورودی به این بحث نکردند.  البته روحانی در حوزه جنگ و نگرانی از آن تا حدی توانست جواب قالیباف را بدهد و  خطرات دیدگاهی که به مقوله امنیت نرم افزاری و برخورد عقلانی در مواجه با تهدیدات بها نمی دهد، را برجسته سازد.

حاشیه ای شدن جهانگیری

در این مناظره جهانگیری نه تنها فروغی نداشت بلکه کاملا به حاشیه رفته بود. به نظر می رسد مشاوران روحانی چنین توصیه کرده بودند که روحانی نقش فعال تر و تقابلی را  ایفا کند تا تحت الشعاع جهانگیری واقع نشود. این نکته روحانی را در مناظره اول آسیب پذیر ساخته بود اما ترمیم این مساله به نحو درستی انجام نشد تا جهانگیری تمرکز و احاطه اش را از دست داده و در مناظره دوم ضعیف ظاهر شود. اوج ضعف وی  انشاخوانی در مناظره بود که آسیب پذیری آن بالاست. میر سلیم متوجه ایراد این نحوه برخورد شد و در مناظره دوم آن را کنار گذاشت. مناظره جایی است که توانایی سخنوری ، فن کلام، خطاب مستقیم قرار دادن و برخورد تقابلی سرنوشت رویارویی را مشخص می سازد.

رخوت روحانی

تا زمانی که روحانی و جهانگیری نتوانند ارزیابی واقع بینانه و صادقانه ای از عملکرد دولت یازدهم ارائه بدهند و روشن کنند که چگونه توان اصلی  دولت صرف آوار برداری خرابی های گذشته شده و بدون ارائه وعده مشخص  جذب رای لشگر بیکاران و جامعه ای که هم اکنون تحت حمایت نهاد های دولتی و یا عمومی غیر دولتی هستند و کسانی که با سیلی صورت شان را سرخ می کنند، دشوار خواهد بود.

روحانی در مناظره دوم به طور نسبی از مناظره اول بهتر بود اما پویایی و نشاط لازم را نداشت. روحانی  از در تقابل تمام عیار وارد نشد و صلابت سابق خود در مناظره های سال 92 را بروز نداد. در مواردی که تیم مقابل  او را متهم به توهین به مخالفان  وبستن دهان منتقدان  کرد و یا به طور تلویحی وی را به دلیل چراغ سبز دادن به غرب نکوهش کرد و برای اتهامات امنیتی  زمینه سازی کرد، پاسخ محکمی نداد. همچنین اتهاماتی که به وزرایش وارد شد را نیز به نحو مناسبی پاسخ نداد  و ایرادات مشابه و بدتر در اردوگاه رقیب را باز نکرد.

مناظره دوم فرصت بزرگی بود تا روحانی و جهانگیری نقاط ضعف بزرگ رئیسی  و قالیباف در  حوزه سیاسی و نقش آنها در دستگاه سرکوب را برجسته سازند. افکار عمومی انتظار داشت مشارکت رئیسی در خشونت های دولتی دهه شصت مورد اشاره قرار گرفته و او در حوزه سیاسی به موضع دفاعی کشانده شود  و چهره اصلی وی که اینک در پوشش برخورد های متین ظاهری پنهان شده، آشکار گردد.  حداقل اگر روحانی و جهانگیری به دلیل ملاحظات سیاسی خود شان که از نظر نگارنده غلط بوده و مغایر با عدالت است، به مسائل دهه شصت ورود نکردند، دستکم جهانگیری می توانست رئیسی را آماج انتقاد صریح و مشخص قرار دهد که به عنوان یکی از مقامات بالای دستگاه قضایی در نقض حقوق سازمان یافته اصلاح طلبان و نیرو های جامعه مدنی و مخالفان سیاسی نقش فعالی داشته است. این موضوع برای کسانی که در معنی داری  فاصله بین کاندیدا های موجود در شک و تردید بسر می برند، نقش کلیدی داشت.

در حوزه فرهنگی هم حضور میر سلیم ظرفیت مناسبی برای روشن کردن تمایزات فرهنگی بود،  که مورد توجه قرار نگرفت.

در حوزه اقتصادی نیز  روحانی و جهانگیری حرف تازه ای نداشتند. رویکرد آنها فاقد جذابیت برای کسانی است که در تنگناهای معیشتی بسر می برند و یا از بیکاری خود  و یا فرزندان شان رنج می برند.  رویکرد دولت در سفید سازی عملکرد خود و ارائه تصویری بی نقص از آن بود و به مخاطب پیام می دهد که  این روند بدون تغییر ادامه می یابد. در حالی که عملکرد اقتصادی دولت یازدهم اگرچه به مراتب بهتر از دولت های نهم و دهم بوده اما از  ضعف های متعددی رنج می برد.

تا زمانی که روحانی و جهانگیری نتوانند ارزیابی واقع بینانه و صادقانه ای از عملکرد دولت یازدهم ارائه بدهند و روشن کنند که چگونه توان اصلی  دولت صرف آوار برداری خرابی های گذشته شده، امکان موفقیت دولت در جذب رای های شناور و کسانی که انتظارات اقتصادی دارند، دشوار خواهد بود.

روحانی و جهانگیری به شکلی شفاف کارشکنی هاو محدودیت ها را  تشریح نکردند. روشنگری پیرامون دستان خالی و وعده های فریبنده رقیب و اشاره به خرابی های گذشته و حساسیت زایی در جامعه  نسبت به خطر تکرار آن برای موفقیت دولت در حوزه اقتصادی نیازمند شرط لازم است اما کافی نیست. آنها باید بتوانند بدور از برخورد های شعاری برنامه ای مشخص با وعده های قابل تحقق در حوزه اقتصاد  وهمچنین دیگر حوزه ها ارائه بدهند. بدون ارائه وعده مشخص  جذب رای لشگر بیکاران و جامعه ای که هم اکنون تحت حمایت نهاد های دولتی و یا عمومی غیر دولتی هستند و کسانی که با سیلی صورت شان را سرخ می کنند، دشوار خواهد بود.

خبط بزرگ کاندیدا های وابسته به ائتلاف اصلاح طلب- اعتدالی دفاع از  فعالیت اقتصادی خصوصی دختر وزیر آموزش و پرورش بود. شرایط وی تطابقی با واژه مظلوم ندارد و افکار عمومی نمی تواند قبول کند کسی که بیکار بوده توانسته دویست میلیون جنس وارد کشور کند! ارقام مورد نیاز لشکر بیکار در کشور و توانایی آنها در حد چند میلیون است. علاوه بر این، این برخورد ها  تمایز گذاری بین پاک دستی و فساد اقتصادی بین دو طرف منازعه را دشوار می سازد.

اصول گرایان با محوریت قالیباف سرمایه گذاری سنگینی کرده اند تا دولت را مشکل دار جلوه بدهند که حامی چپاول گران و صاحبان ثروت های نجومی است که با گرته برداری ناشیانه از جنبش اعتراضی علیه وال استریت در امریکا  دولت روحانی را به نمایندگی 4 درصد جامعه متهم می سازد. قالیباف از گاف جهانگیری حداکثر استفاده را برد. دعوت قالیباف به  معرفی لیست اموال خود و فرزندان از سوی کاندیدا ها  شرط بندی اصول گرایان و به خصوص لایه های تند روی آن در این  زمینه را آشکار ساخت. مواجهه روحانی و جهانگیری در این خصوص ضعیف بود.

مناظره دوم فرصت بزرگی بود تا روحانی و جهانگیری نقاط ضعف بزرگ رئیسی  و قالیباف در  حوزه سیاسی و نقش آنها در دستگاه سرکوب را برجسته سازند. افکار عمومی انتظار داشت مشارکت رئیسی در خشونت های دولتی دهه شصت مورد اشاره قرار گرفته و او در حوزه سیاسی به موضع دفاعی کشانده شود  و چهره اصلی وی که اینک در پوشش برخورد های متین ظاهری پنهان شده، آشکار گردد.

روند گفتگو ها و منازعه در مناظره از منظر آزمون صداقت نیز قابل توجه بود. روحانی و جهانگیری سعی کردند که رئیسی و قالیباف را در این زمینه زیر سئوال ببرند، اما خطا های روحانی و روحیه پوپولیستی وی کار را خراب کرد. مصطفی میر سلیم به درستی گفت که خودکفایی در گازوئیل و یا بهره برداری از پارس جنوبی پروژه هایی هستند که در زمان احمدی نژاد شروع  و در دوره روحانی تکمیل شده است. برخورد صادقانه و ارزیابی واقع بینانه بهتر از اغراق و بزرگ نمایی کارساز می افتد و می تواند نقطه ضعف  کاندیدا های اصلی اصول گرا را روشن سازد.

البته  تند شدن فضا بعد از مناظره دوم و حملات صریح  سیاسی روحانی و متقابلا تشدید  رویارویی از سوی اصول گرایان نوید می دهد که مناظره سوم از حالت آرام قبلی فاصله گرفته و آتشین شود. روحانی و جهانگیری هنوز فرصت دارند تا از مناظره سوم  استفاده حداکثری برای بالا بردن سبد رای  داشته باشند. البته طرف مقابل نیز امکان خنثی سازی را دارد. پیروزی روحانی نیازمند تغییر راهبرد مناظره است.  به نظر می رسد  مناظره سوم در تصمیم بخش مهمی از آرای شناور و همچنین معترضان به وضع موجود که در رای دادن مردد هستند، نقش بسزایی داشته باشد.