سپاه پاسداران وهژمونی شیعه گرایی

hossien alizadeh1 حسین علیزاده“یکی از اهداف حضور آمریکا در عراق مقابله با پدیده مهدویت بود… شرایط خاورمیانه به هیچ عنوان برای ظهور امام زمان مناسب نبود و این تحولات باید اتفاق می‌افتاد… شبیه ترین حکومت به حکومت امام زمان حکومت ولایت فقیه است که در ایران شکل گرفته… منطقه خاورمیانه مرکز پشتیبانی ظهور امام زمان است… بار اصلی زمینه‌سازی ظهور امام زمان بر دوش رهبری و ملت ایران است… سپاه یکی از ابزارهای زمینه ساز ظهور امام زمان است و  در عرصه بیداری منطقه‌ای و بین المللی نیروی قدس نقش اول را ایفا می‌کند و هم چنین در زمینه آماده سازی نیروی انسانی، بسیج قهرمان تلاش می‌کند، نیاز به صدمیلیون پاسدار و بسیجی داریم تا زمینه ظهور فراهم شود.”

این اظهارات شگفت انگیز، سخنان حجت  الاسلام علی سعیدی نماینده آیت الله خامنه‌ای در سپاه پاسداران است. او که هم در کسوت روحانیت است و هم نمایندۀ رهبر در سپاه پاسداران است، چند ادعای بزرگ دارد :

یکم: حمله امریکا به عراق برای مقابله با پدیده مهدویت بود.اما، دلیلی برای این ادعای خود اقامه نمی کند.

دوم: در مقابل او برای رهبر جمهوری اسلامی وظیفه ای جدید می تراشد و آن اینکه “زمینه سازی ظهور امام زمان بر دوش رهبری (و ملت ایران) است. باز هم وی دلیلی به دست نمی دهد که چرا چنین وظیفه ای بر دوش آیت الله خامنه ای است ولی مثلا بر دوش آیت الله خمینی نبود.

سوم: وی تحقق بخشیدن به وظیفه ای را که برای رهبر جمهوری اسلامی تراشیده،

مسئولیت سپاه پاسداران و مشخصاً نیروی قدس می داند و بدون اشاره به حتی یک دلیل تأمین رقم صد هزار نیروی بسیجی را  برای ظهور لازم می داند. وی این وظیفه را برعهده سازمان بسیج می داند.

روشن است امام زمانی که علی سعیدی در قاب این تصویر معرفی می کند، امام زمانی از جنس جمهوری اسلامی است. اینکه این اظهارات بی سابقه تا چه حد متنافر با نظریه مهدویت است، موضوع این نوشتار نیست.

منظور این نوشتار این است که بر مبنای آنچه از اظهارات چنین مقام برجسته‌ای در سپاه فهمیده می شود، سپاه پاسداران وظایف آخر الزمانی (Apocalyptic) برای خود تعریف کرده که با توجه به حضور پررنگ سپاه پاسداران در جزء جزء ارکان حاکمیت نظام جمهوری اسلامی،  می توان آن را ورود سپاه در مرزهای خطیرعقیدتی شیعه، از یک سو، و رقم زدن حوادث خطیری برای منطقه،  از سوی دیگر، دانست.

چنین امری از آن رو خطیر است که سپاه تا پیش از این بنا به قانون اساسی، نهادی برای  پاسداری از انقلاب اسلامی بود و بس. قانون اساسی جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران را نهادی برای “نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن” و قلمرو آن را “وظایف و قلمرو مسئولیت نیروهای مسلح دیگر” در محدوده “قانون” اعلام نموده است. زمینه سازی ظهور امام غائب، نه در متون روایی شیعه و نه در اساسنامه سپاه، به عهده این نهاد گذاشته نشده است.

وظایف جدیدی که علی سعیدی برای سپاه تعریف کرده همان اندازه شگفت انگیز است که مثلا ارتش جمهوری اسلامی مدعی شود علاوه بر وظایف متعارفش، زمینه‌ساز ظهور امام زمان است و در این مسیر تمام ابزار و توان ملی کشور را مصروف آرمانی می کند که حتی ریشه در عقاید شیعه ندارد.

آیا اظهارات سعیدی غیر از آن است که عالی ترین مقام منصوب رهبر در سپاه، ماهیت این نهاد را از یک نهاد نظامی ایرانی به نهادی عقیدتی و فراملی تغییر داده است؟ اگر چنین باشد، آن گاه چه تلقی از این وظایف قابل تصور است؟

خطورت نقش فراملی سپاه

بر مبنای آنچه از اظهارات چنین مقام برجسته‌ای در سپاه فهمیده می شود، سپاه پاسداران وظایف آخر الزمانی (Apocalyptic) برای خود تعریف کرده که با توجه به حضور پررنگ سپاه پاسداران در جزء جزء ارکان حاکمیت نظام جمهوری اسلامی،  می توان آن را ورود سپاه در مرزهای خطیرعقیدتی شیعه، از یک سو، و رقم زدن حوادث خطیری برای منطقه،  از سوی دیگر، دانست.

خطورت ادعایی را که علی سعیدی بر زبان آورده آنجا می توان دریافت که به یاد آوریم بنا به روایات شیعه، امام غائب از مکه ظهور خواهد کرد. اگر پس از سده ها از ظهورمذهب شیعه، یک نهاد نظامی تنومند همچون سپاه پاسداران وظیفه خود را زمینه سازی ظهور امام غائب آن هم از مکه بداند، تلقی مقامات سعودی و متعاقب آن جهان اهل سنت از وظیفه ای که سپاه برای خود در جهت زمینه سازی ظهور امام زمان تعریف کرده، چیست؟

از زاویه دیگر این پرسش باز هم مهم است و آن این که اعضای سپاه پاسداران در جای جای ارکان نظام حضور دارند. از ریاست مجلس گرفته تا ریاست صدا و سیما، از کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گرفته تا سفیران ایران در برخی کشورها، از حضور در کادر وزارت خارجه گرفته تا مقام وزارتخانه های گوناگون و… این گسترش و رخنۀ  نیروهای سپاهی در ارکان نظام را هرگز در دیگر نهاد مشابه، یعنی ارتش جمهوری اسلامی، سراغ نداریم. هیچ مقام ارتشی را نمی توان سراغ گرفت که در حوزه سیاست خارجی حضور داشته باشد. هیچ مقام ارتشی را نمی‌توان یافت که به مقام سفارت در یکی از کشورها منصوب شده باشد. هیچ مقام ارتشی وجود ندارد که نماینده مجلس شده باشد.

این پراکندگی نیروهای سپاهی در ارکان قدرت در حالی است که احمدی نژاد رییس جمهور پیشین آنان را “برادران قاچاقچی” توصیف کرده و حسن روحانی رییس جمهور کنونی تمرکز قدرت در نهادی همچون سپاه را عاملی برای ایجاد فساد دانسته است. روحانی گفته بود که: “اگر اطلاعات، تفنگ، پول، سرمایه، سایت، روزنامه و خبرگزاری را همه یک جا جمع کنیم ابوذر و سلمان هم فاسد می‌شوند.”

به بیان دیگر، سپاه پاسداران همه این ابزارهای قدرت را یک جا در دست داشت جز وظیفه مقدسی همچون زمینه سازی برای ظهور امام زمان که این وظیفه نیز توسط علی سعیدی برای سپاه تراشیده شد. نتیجه ای که از این همه مقدمات حاصل می آید این است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، باید سپاه پاسداران امام زمان  تلقی شود.

سپاه پاسداران و هژمونی شیعه گرایی

می دانیم که سپاه پاسداران یکی از اضلاع تحولات خطیری است که خاورمیانه را فراگرفته است. خاورمیانه از لیبی گرفته تا بحرین دستخوش آشفتگی هایی نگران کننده است. اما مشخصا نقش ایران در لبنان، سوریه، عراق و یمن برجسته است. هم چنان که حضور ایران در بحرین و عربستان بعضاً توسط دولت های این کشورها برجسته می شود. وجه مشترک این کشورها، حضور شیعیان در این کشورهاست.

در تحولات خطیری که خاورمیانه را در خود فرو برده، توقع این که کشوری در حد و اندازه ایران عضوی خنثی در این تحولات باشد، توقعی بی جاست. در حالی که در ائتلاف به رهبری آمریکا علیه داعش، کشورهایی همچون کانادا و استرالیا از اقصی نقاط جهان نیروهای خود را به منطقه خاورمیانه گسیل داشته اند، نمی توان انتظار داشت کشوری هم چون ایران درباره آینده منطقه بی تفاوت باشد.

آن چه محل ایراد است این که جمهوری اسلامی به جای رویکردی مثبت برای تثبیت وضعیت بحرانی خاورمیانه که از همه بیشتر نیاز ایران است، آتش جنگ مذهبی شیعه – سنی را دامن زند.

برای مثال، گذری کوتاه به ادبیات رایج در بسیاری از رسانه های عربی کافی است تا دانسته شود چگونه این رسانه ها، حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و لبنان و عراق و یمن را به قدرت نمایی “ارتش صفوی” در قرن ۱۶ میلادی (قرن یازدهم هجری) پیوند می زنند؛ ارتشی که با اتکا بر مذهب شیعه و در مقابله با دولت عثمانی توانست هژمونی خود را برای بنیاد نهادن دولتی قدرتمند و در گستره‌ای به پهنای به دو برابر اندازه کنونی ایران تحمیل کند. در حالی که تا پیش از استقرار سلسله صفوی، ایران در شمار کشورهای سنی مذهب قرار داشت. ولی با قدرت گرفتن دولت صفوی و با تصمیم شاه اسماعیل، مذهب کشور از تسنن به تشیع تغییر یافت.

این خود دلیلی است بر این که چرا اظهاراتی از قبیل آن چه از زبان علی سعیدی نقل شد، بدگمانی کشورهای عربی را به شدت دامن می زند. از نگاه این رسانه های عربی، حضور امروز ایران در عراق، یادآوری بازپس گیری شهرهای مقدس شیعه عراق از ترکان عثمانی است؛ هم چنان که مذاکرات هسته ای با غرب یادآور هم پیمانی شاهان صفوی با قدرت‌های اروپایی علیه خلافت عثمانی تلقی می شود. (مراجعه شود به کتاب: الحروب العثمانیه الفارسیه و آثارها فی انحسار المد الاسلامی عن اروبا [جنگ‌های عثمانی و ایران: عامل بازدارنده اسلام در اروپا])

بسط هژمونی شیعه گرایی وقتی برای همسایگان سنی ایران احساس خطر تلقی می‌گردد که در اثر هژمونی شیعه گرایانه دولت صفوی، ۹ قرن استیلای مذهب تسنن در ایران پایان یافت و متعاقب آن جهان اسلام به دو اردوگاه شیعه به مرکزیت دولت صفوی و اردوگاه سنی به مرکزیت دولت عثمانی تقسیم شد.

در اشاره ای به اندیشه هژمونی شیعه گرایی جمهوری اسلامی همین بس که فرد شاخصی همچون ژنرال سلیم ادریس فرمانده “ارتش آزاد سوریه”، که علیه بشاراسد می جنگد، در مصاحبه‌ای در تلویزیون الجزیره، ورود حزب‌الله لبنان در حمایت از بشاراسد را دقیقا “برنامه دولت صفوی برای منطقه خاورمیانه” توصیف کرده بود. (دقیقه ۲۲ مصاحبه)

اینک حضور پر رنگ جمهوری اسلامی در سوریه، با توجه به افزایش آمار روزانه جانباختگان ایرانی از جمله سردار حسین همدانی در این کشور، نه تنها تقابل جدی ایران و عربستان، بلکه قطب بندی منطقه خاورمیانه را، با حضور روسیه و ایران در یک سو و دیگر کشورها در سوی دیگر، دامن زده است.

نکته خطیری که از درون این قطب بندی و قرار گرفتن تهران در کنار مسکو در حمایت از اسد استنباط می شود، این است که سپاه پاسداران در وظیفه‌ای که برای زمینه‌سازی ظهور امام زمان برعهده دارد، لازم دیده که در کنار پوتین و روسیه قرار گیرد.