نگاه مردم به حل بحرانها ازبیرون «نظام» است

reza akrami رضا اکرمیبراى اینکه ببینیم امروز جامعه ایران در کجا قرار دارد و سال ٩٨ آبستن چه حوادثى مى باشد ناچاریم از ماهیت نیروى حاکم بر کشور حرف بزنیم و بر دو ویژگى ذاتى آن انگشت بگذاریم .

این دو ویژگى هستند :

الف؛ بى گانگى با عرف، قواعد و قوانین بین المللى و اختراع جایگاهى اساسا متفاوت در صف بندیها و ساختارهائی که در جهان وجود دارد .اشغال سفارت آمریکا را مى توان اولین بارتاب چنین نگرشى ارزیابى کرد که لطمات و ترکشهاى آن تا به امروز پابرجاست.

ب؛ بى توجه به فرماسیونها و ساختارهاى اقتصادى و اجتماعى  جوامع، که زیست و بود شان برآنها استوار است.

چیزیکه شاید بتوان در معنى مشخص تر آن مدیریت علمى نامید، که خود شامل علوم اقتصادى ، اجتماعى و انسانى  مى شود. اولین جلوه این انکار قانمندى اداره اجتماع را هم مى توان در این گفته خمینى یافت که گفت « مردم براى خربزه انقلاب نکردند»و یا «اقتصاد مال خراست» ، گوئى یادش رفته بود ومردم مفتون او هم نمى خواستند بیادش بیاورند که قبل ازگرفتن قدرت وعده داده بود که نفت و گاز و برق و … را مجانى خواهد کرد و حکومت «مستضعفان » جاى « مستکبران» را خواهد گرفت.

این مخلوق ِمعیوب ِانقلاب بهمن و این ناهمخوانى دوگانه با زمانهِ پایان قرن بیستم ، چهل سال است تار و پود جامعه ما را مى خورد و در کمال تأسف، نه تنها براى حداقل دو دهه  اکثریت مردم ایران را با خود همراه داشت ، بلکه به نوبت  و بنا بر موقعیت وجایگاه اجتماعى ،احزاب و جریانات سیاسى و حتى بخشى از روشنفکران را هم بدنبال خود کشید ویا از چرخه تأثیر گذارى سازنده در جامعه بازداشت.

در اینجا مجال صحبت نیست که تک تک روندها ، مثالها و عملکردها مورد تجزیه و تحلیل قرارگیرد اما کافیست هر یک از جریانات و شخصیتهاى سیاسى بر مشاهدات و کنشها و واکنشهاى خود مکث نمایند تا ببینندهر اقدامى کرده اند، چه مثبت و یا منفى ، در  بهترین حالت نقش حاشیه اى داشته است ، چرا که یک دستگاه سیاسى پرقدرت ِتخریبگروسرکوبگر و ناهمخوان با جریان زندگى مدرن را ، نمى توان با وصله و پینه ترمیم کرد.

چهار دهه عملکرد این قدرت حاکم و تأثیرات عمیقى که در تمام عرصه هاى اقتصادى ، اجتماعى ، سیاسى، فرهنگى و حتى اخلاقى بر جامعه به جا گذاشته  است کشور مارا در آستانه فروپاشى قرار داده است .

اقتصاد

شما بدرستى از «بحران فزاینده مشکلات اقتصادى » نامبرده اید و طبعاً ذهن پرسشگر را به این سمت خواهد برد که آیا در سال پیش رو راهى براى برون رفت از آن وجود دارد ؟

لازم نیست اقتصاد دان بود تا گفت متأسفانه هیچ امیدى به تغییر نیست. اگر از نگرش « دولتمردان » جمهورى اسلامى به جایگاه اقتصاد و برنامه ریزى بگذریم ، که پیشتر اشاره اى رفت،  این سئوال مطرح مى شود که اساساً اقتصاد ایران بر کدام اسلوب و تعریف استوار است که ما بتوانیم به اعتبار آن بگوئیم چاره اش چیست ؟ اقتصاد  بازار است ؟ اقتصاد دولتى است ؟ یا چنانکه این روزها بر سرزبانها افتاده است « خصولتى » گردیده است ؟ رابطه اش در مکانیسم درونى خودش و با جهان خارج چیست ؟ کسانى اصرار دارند اقتصاد ایران را با سرمایه دارى لیبرالى و یا نئو لیبرال تعریف نمایند . آیا این تعریف ها از اقتصاد کنونى ایران اجحافى در حق سرمایه دارى نیست . مگر سرمایه دارى فقط با استثمار و بهره کشى تعریف مى شود ؟ مگر براى بهره کشى نباید تمام مکانیسم و ظرفیتهاى سرمایه بکار افتد تا در دنیاى مملو از رقابت ودر عین حال گلوبال امروز بتواند براى سرمایه دارسود مورد نظرش را بهمراه داشته باشد؟اقتصاد و تجارت ایران در حال حاضر بزرگترین آسیبهاى تحمیلى بانک جهانى و صندوق بین المللى پول و سازمان جهانى تجارت و بنگاهها و بنیادهاى مشابه را تحمل مى کند بدون اینکه بتواند کمترین استفاده اى از امتیازات محدود آنها را ببرد.

براى اقتصادى که نه تنها با جذب سرمایه گذارى خارجى ، بلکه فرار سرمایه از کشور مواجه است چه چشم انداز برونرفتى مى توان متصور بود . حال بر همه این مشکلات بار سنگین تحریم هاى جدید هم سوارشده است . بنا بر این در یک کلام این مشکلات در چهارچوب ساختار سیاسى کنونى هیچ راحلى پیدا نخواهد کرد و طبعات اجتماعى آن  که تا همینجا هم کارد را به استخوان مردم رسانده است تشدید خواهد شد .

بیکارى همراه با فرارمغزها ، نا امیدى جهت پیدا کردن کار براى آن بخش از جوانانى که راهى به فرار ندارند ، گرانى سرسام آور و هرروزه ، پائین ماندن قدرت خرید کارگران و کارمندانى که حقوق ثابتى دارند.بالا بودن هزینه هاى  مسکن ، آموزش و بهداشت و … تنها بخشى از مشکلات هستند که ظرف چند سال اخیر سیرصعودى پیدا کرده اند .

یک مسئله دیگر هم کاملا روشن است که تأثیر این آخرین موج تحریمها که با فضاى جنگى  همراه شده است و بودجه باز هم بیشترى را در مسیر خرید تسلیحات و فربه تر شدن ارگانهاى نظامى و امنیتى خواهد بلعید اگر فروکش نکند کشوررا به سمت وسوى قحطى و گرسنگى مطلق خواهد برد .

این نکته را هم در نظر داشته باشیم که واکنش مردمان در کشورهاى مختلف به پدیده هاى واحد ، همچون  تحریم و غیره ، یکسان نخواهد بود و مردم ایران از این بابت به دفعات نشان داده اند که رفتارشان از روانشناسى خاصى پیروى مى کند و واکنش شان غیر قابل پیشبینى است .

چالشهاى بین المللى

واکنش مردمان در کشورهاى مختلف به پدیده هاى واحد ، همچون  تحریم و غیره، یکسان نخواهد بود و مردم ایران از این بابت به دفعات نشان داده اند که رفتارشان از روانشناسى خاصى پیروى مى کند و واکنش شان غیر قابل پیشبینى است.

اگر از اکثریت قریب به اتفاق مسئولین دول عضو سازمان ملل ( خارج از ماهیت دموکراتیک و یا استبدادى سیستم آنها ) به پرسید مناسبات بین المللى شما بر چه پایه اى استوار است احتمالا خواهید شنید دفاع از منافع ملى کشورمان ، برقرارى مناسبات مبتنى بر منافع متقابل با سایر کشورها و همینطور دوستى با همسایگان و احترام به قوانین و مقررات بین المللى. اما در میان مسئولین جمهورى اسلامى ، آنچه شنیده ایم ، خارج از اینکه قانون اساسى  چه مى گوید ( که براى گذاشتن در طاقچه نوشته شده ) تا کنون چنین بوده: «نه شرقى ، نه غربى » ، « عزت و حکمت » ، « مخالفت با شیطان بزرگ » ، «محو اسرائیل از نقشه جهان»،«استکبار ستیزى »، در جنگ بودن با « دشمن » و باز هم « دشمن» . با چنین نگرشى به جهان بیرون از خود  چه انتظارى جزدرگیرى در انواع جنگ نیابتى کنونى و کشاندن کشور  به لبه پرتگاه جنگ  مستقیم مى توان داشت . آن هم در جهان  امروز که بسیارى از کشورها در حل و فصل امور داخلى خود با مشکلات عدیده اى روبرو هستند و ناسیونالیسم و پیامدهاى جنگ طلبانه آن ، به خطرى جدى ونگران کننده در سطح جهان تبدیل شده است .

بدون چرخشى ریشه اى در این سیاست و باور و پایه ریزى یک سیاست مبتنى بر صلح و دوستى با همه جهان بر مبناى منافع متقابل و حقوق و موازین بین المللى ،  اگر بحران موجود هم به جنگ ختم نشود ( که امیدوارم بدینجا نرسیم ) باز ما راهى به حل بحران نمى یابیم چرا که همانطور که گفته شد از اساس مسیر غلط انتخاب شده است و کشور ما بیش از این تحمل لطمات این انحراف چهل ساله را ندارد و هم امروز ، بدرستى ، مردم پى برده اند و شعار مى دهند  « دشمن ما همینجاست بى خود مى گویند آمریکاست » . من در مورد زیاده خواهى ها و سلطه طلبیها ى مقامات آمریکائى شکى ندارم ، اما عمیقاً معتقدم،  کشور ما با تغییر این سیاست غلط مى تواند همچون بسیارى از کشورهاى دیگر آسیائى با سیاستى مستقلانه با همه جهان روابط سازنده و دستکم نرمال داشته باشد . اما متأسفانه بنیان فکرى حکومت ( با درجات متفاوت در همه جناحهاى آن ) در این زمینه تغییر ناپذیر مى باشد و تا این حکومت بر سرپاست، این استخوان هم لاى زخم باقى خواهد ماند . با این همه فکر مى کنم کنشگر سیاسى متعهد و مستقل ایرانى ، ضمن اینکه مى بایست اساس فعالیت خود را بر تغییر سیستم حاکم بر ایران و برقرارى حاکمیت مردم بر سرنوشتشان  و تأمین آزادى و دمکراسى در کشور قرار دهد باید تا جائیکه در توان دارد براى احتراز از جنگ وتغییر به اتکاء دخالت خارجى بکوشد.

نزاع جناحى و جایگزینی ها در درون نظام

نزاع جناحى ، حاصل و نتیجه دوراهبرد ازپایه خطاى پیشگفته(سیاست بین المللى تشنج زاو ناکارآمدى سیستمى) است،  به اضافه اینکه در روند سه دهه گذشته نقش سهم خواهى و ثروت اندوزى اشخاص و ارگانهاى وابسته به قدرت و از سوى دیگر نحوه برخورد با مطالبات بر زمین مانده مردم نیز بر آن افزوده شده  است . در مورد نقش مبارزات و خواستهاى مردم بعداً خواهم پرداخت اما از سالهاى پس از جنگ و سرکوب احزاب و سازمانهاى سیاسى معترض ومنتقد ،مقامات و سازمانهاى دولتى ، بویژه سپاه پاسداران و نهادهاى وابسطه به بیت رهبرى و دستگاههاى موازى ، همچون بنیادهاى شهید و مستضعفان و غیره هریک بدنبال تقسیم غنائم رفته اند ، به طوریکه گفته مى شود در میان جناحین یک توافق ضمنى بدست آمده است که هرکس ٨-١٠ سالى بر دستگاه دولت و بخشهائى دیگر از اقتصاد خیمه بزند وبه صورت دوره اى بار خودرا ببنددو جا را به جناح رقیب و در عین حال شریک بدهد .

بى خود نیست که هریک آمارى از پول ودارائى گم شده را رو مى کند و با سوم شخص قرار دادن افرادى ، بى نام ونشان ، با  بگم بگم یا بگوئید بگوئید چند صباحى  جامعه را سرگرم خود مى کند و در ایام انتخابات براى کشاندن مردم پاى صندوقهاى رأى بر دامنه این نمایش و لفاظیها افزوده تر مى گردد و باز که خرشان از پل گذشت روز از نو روزى از نو ، گرگ و میش با هم مى سازند و ازطرف « رهبرى » هم فرمان مى رسد این افشاگریها که همه از بابت آن آسیب مى بینند درز گرفته شود .

بخش عمده اى از درگیریها نتیجه این تقسیم « غنائم » است . بیمارى على خامنه اى رهبر جمهورى اسلامى عنصر دیگریست که به یارگیریها شدت بخشیده و اگر نتوانند تا او در قید حیات است به توافقى دست یابند مى تواند منشأ تصفیه هاى خونینى گردد .شاید جابه جائی هاى اخیر در سطوح عالى سپاه، محکم کارى رهبر و اطاق فکر پیرامون او ست تاسررشته امور در چنین فردائى از دستشان خارج نشود .

مقاومت مردم و چشم انداز اعتراضات

اگر در میان مردم و نیروهاى سیاسى مخالف رژیم این اتفاق حاصل شود که راهى جز گذار از این حکومت استبداى نیست و این هم نباید به اتکاء  نیروهاى خارجى  صورت بگیرد مى تواند به جنبشهاى موجود توان بیشترى ببخشد و احتمال خروج از بحران فراهم گردد.

اگر از مقاومت دهه اول پس از انقلاب بگذریم ، که مخالفت باحکومت ، در اساس از طرف نیروهاى سیاسى انجام مى شد(دوره اى که رژیم کشتار وسیعى سازمان داد تاتشکلى غیر خودى باقى نماند )،  دهه دوم که تقریبا همزمان مى شود با پایان جنگ ، کشتار در زندانها و  تغییررهبرى در جمهورى اسلامى،  تردیدها نسبت به توانمندى حکومت در اداره جامعه براى بخشهاى بزرگى از مردم آغاز مى شود و در پایانه دو دوره ریاست جمهورى هاشمى رفسنجانى ما شاهد شورشهاى بزرگ و متعدد در چندین شهر کشور مى باشیم  .

انتخاب محمد خاتمى به ریاست جمهورى در سال ٧۶ ،هم میدان بروز آشکار رویگردانى مردم  از سرکوبگریها و سلب ابتدائی ترین آزادیهاى سیاسى و مدنى مردم بود و هم شرایطى براى رژیم فراهم کرد تا به اتکاء صفبندى جناحى  به بازسازى« مشروعیت» ازدست رفته خودبرآید . باید بدانیم که تا به امروز بنیانهاى فکرى و اساس سازوکار و ساختار « نظام » از طرف هیچیک از جناحها و گروه بندیهاى درونى حاکمیت موردانتقاد ریشه اى قرار نگرفته است  و به همین اعتبار تقسیم کار نانوشته اى بین جناحین در جریان است بااین تفاوت که اگر جناح « اصلاح طلب » مشترى خودرا بیشتر در طبقات متوسط و شهرى جامعه به اضافه بخشهائى از اپوزیسیون سیاسى مى جوید ، جناح اصولگرا هنوزتا حدودى متکى است بر پایگاه اجتماعى خود در روستاها ، اقشار سنتى و کمبودهاى آنرا پر مى کنند از انبوه  نان خورها و مواجب بگیرهائی که  در ارگانهاى عریض و طویل دولتى ، شبه دولتى و نهادهاى موازى به کارگرفته است و آماده اند در میدانهاى مختلف عرض و اندام نمایند.

تا انتخابات سال ١٣٩۶ ، دومین دور ریاست جمهورى حسن روحانى،  این تلاش جناحین نتایجى براى آنها داشته است اما به نظر مى رسد وخامت اقتصاد در این دوره ،  بى عملى روحانى و به خصوص باز نشدن گره ارتباط با آمریکا ، کار را به جائى رسانده است که دامنه مانورشان در این زمینه به شکل چشمگیرى محدود شده است .هشدارهاى محمد خاتمى رئیس جمهور پیشین،  مبنى بر اینکه بعید است مردم دیگر به حرف ما گوش بدهند و مجدداً پاى صندوقهاى رأى بیایند را درچنین راستائى مى توان ارزیابى کرد.

رویگردانى مردم از حکومت هرچند آشکار است و دامنه مبارزات هم گسترده است  اما هنوز بستر به هم پیوستن و تبدیل شدن به یک جنبش سراسرى را پیدا نکرده است .

هنوز امید تغییر از درون حاکمیت ، نه تنها در میان بخش بزرگى ازطبقه متوسط مرکز نشینِ ایران رخت بر نبسته است بلکه در میان  جریانات گوناگون  سیاسى بیرون از حکومت هم طرفدارانى دارد. این در حالى است که بیست سال دوره کوتاهى نبوده است براى شناخت این واقعیت که ساختار جمهورى اسلامى اصلاح ناپذیر است.

توجه به این واقعیت وقتى همراه با واقعیت تلخ دیگرى مى شود که ناشى از دخالت خارجى در امور داخلى کشور مى باشد در نظر اول چشم انداز نگران کننده اى را پیش روى ما قرارمى دهد. اما اگر در میان مردم و نیروهاى سیاسى مخالف رژیم این اتفاق حاصل شود که راهى جز گذار از این حکومت استبداى نیست و اینهم نباید به اتکاء  نیروهاى خارجى  صورت بگیرد مى تواند به جنبشهاى موجود توان بیشترى به بخشد و احتمال خروج از بحران فراهم گردد.

 

براى اینکه دریچه اى بازشود تا راهى بر حل بحران موجود گشود شود پذیرش دوراهبرد زیرلازم است:

یک-همگان در صف مردم و نیروهاى منتقد و مخالف سیستم موجود بفهمند و بپذیرند که بهترین راه حل ، گذاریست مسالمت آمیز و با قواعد دمکراتیک . این قواعد قبل از هر چیز باید تنظیم کننده مناسبات درون صف و یا جبهه مردم باشد . که البته از این واقعیت ناشى مى شود که ایران از هر جهت متکثر است و هیچ بخشى به تنهائى نمى تواند جز از طریق زور و یا پشتیبانى خارجى، نظم و امنیتى بر قرار نماید.

و  بکوشد این مطالبه  ( راه حل گذار بدون خشونت)رابر رژیم تحمیل نماید. ساده نیست اما براى آن باید کارکرد. تنها از این مسیر است که گسترده ترین نیرو بسیج مى شود و ایجاد شکاف در صفوف حکومت  به نفع گذار فراهم مى شود و البته هدف در تمام مراحل مشخص است تغییر سیستم و سپردن امور به آراء آزادانه مردم .

دو- نیروئى که چنین تغییرى را در سرلوحه کارخود مى گذارد از هم اکنون اعلام مى کند با تمام جهان در چارچوب عرف بین المللى و منافع متقابل خواهان همکاریست از همین امروز تا فرداى  احتمالى تغییر رژیم . این نیرو صلح طلب است و مخالف جنگ . هر مسیرى که بتواند با گذر از خشونت نظامى و خارجى ،راه پایان دادن به خشونت حکومتى در ایران را هموار کند مورد استقبال قرار مى گیرد . از هم اکنون اعلام مى شود همه فعالیتهاى فرامرزى ایران ، که دخالت در امور سایر کشورهاست مردود و خواهان پایان دادن به آنها هستیم .

نتیجه

برخى مشاهدات عینى، بیانگر این واقعیت تلخ است که در شرایط فعلى بخشهاى بزرگى از مردم براى خلاصى از رژیم و پایان دادن به شرحاکم آماده اند لطمات یک جنگ را هم به جان بخرند. نگرانى بخشهائى از اپوزیسیون که واقف به خطرات جنگ مى باشند نه تنها نقش چندانى در بازدارندگى طالبان جنگ  ندارد بلکه حتى ممکن است به ضد خودش تبدیل گردد و شکافهاى درون اپوزیسیون و همینطور اپوزیسیون و مردم را گسترده تر نماید.

جامعه ما در تمام جهاتش در نقطه جوش و تراکم بحرانها قرار گرفته است. مردم به عینه مى بینند که سیستم جمهورى اسلامى خود عامل اصلى بحران و ناتوان ازمدیریت این بحرانهاست .روندهاى دودهه اخیر به مردم نشان داده است اساس مشکل در ساختار حقوقى و حقیقى حاکمیت  است . بخش بزرگى از مردم،  در عین حال که رویگردان از حکومت بودند ،در انتخابات دست پخت آنهاشرکت کردند و نتیجه اى از این مشارکت ندیده اند و در واقع شاهد هستند که همه راههاى بهبود شرایط زندگى ، چه در زمینه اقتصادى و اجتماعى و چه آزادیهاى سیاسى و مدنى ، بر روى آنها بسته است . همزمان مى بینند که بر اثر ماجراجوئیها در سیاست خارجى و به خصوص شرکت در جنگهاى نیابتى در منطقه، توان ضعیف مالى و اقتصادى کشور ضعیف تر مى شود و این دخالتها نه تنها مانع دورکردن « دشمن » از مرزهاى کشور نشده بلکه احتمال رودرروئى مستقیم نظامى هم جدى شده است .

در دوساله اخیر به طور واضحى مردم مى بینند که در مخمصه اى سخت گرفتارشده اند،  اعتراضات متعدد و در مواردى با خواستهاى رادیکال ، گواه دل بریدن آنها از احتمال اصلاحات از درون حاکمیت است، همراهى  منسوبین به اصلاحات، در درون و پیرامون حکومت در سرکوب این اعتراضات ،آخرین امیدهاى اصلاح رژیم را به جز در قشر کوچکى که پیشتر نام بردم خشکانده است .

سرکوب احزاب اپوزیسیون و بازداشتِ همچنان گسترده فعالین سیاسى و مدنى امکان سازمانیابى ، هماهنگى و هدایت این جنبشها در مسیرساخت یک بدیل دمکراتیک را بسیار دشوارکرده است.

اتحاد در صفوف مردم پیوند ناگسستى دارد با اتحاد در صفوف اپوزیسیون. مى دانیم در میان اپوزیسیون تششت بسیار است اما اگر خطر بیخ گوش کل موجودیت ایران قرار دارد باید  اختلافات برنامه اى را به رقابت سالم برنامه ها و راه حلها سپرد. بر محور برنامه ها اتحاد هاى کوچکترشکل داد اما بر سر دومحور اساسى ١ و ٢ که در بالا ذکر آن رفت دست همکارى به سوى یکدیگر دراز کرد.

این همه در شرایطى پیش مى رود که کشور با تحریم کم سابقه اقتصادى و رژیم با انزواى بین المللى روبروست . برخلاف گذشته شواهد بسیارى وجود دارد که مردم علیرغم اینکه باراصلى تحریم را بر گُرده خود حس مى کنند حکومت جمهورى اسلامى را مسئول اول چنین تگنائى  مى دانند . بخشهائى از مردم اگر در دوره اى تحت تأثیر شعار « حق مسلم هسته اى » حکومت قرار داشتند امروزه دریافته اند که این برنامه جزهزینه و آسیب براى کشور دستاورد دیگرى نداشته است.

برخى مشاهدات عینى، بیانگر این واقعیت تلخ مى باشد که در شرایط فعلى بخشهاى بزرگى از مردم براى خلاصى از رژیم و پایان دادن به شرحاکم آماده اند لطمات یک جنگ را هم به جان بخرند. نگرانى بخشهائى از اپوزیسیون که واقف به خطرات جنگ مى باشند نه تنها نقش چندانى در بازدارندگى طالبان جنگ  ندارد بلکه حتى ممکن است به ضد خودش تبدیل گردد و شکافهاى درون اپوزیسیون و همینطور اپوزیسیون و مردم را گسترده تر نماید.

پیش بینى واکنش مردم بر چنین بسترى بسیار دشوار است. ایران نه کره شمالى است و نه کوبا، براى به مصاف رفتن با تحریم اقتصادى. ایران نه لیبى است و نه سوریه، براى « سوریه اى » شدن. روانشناسى انقلابات و جنبشهاى پیشین ما ایرانیان نمونه هاى منحصر به فردی را نشان مى دهد . اگر بخواهم براى شکل اعتراضات پیشرو مثالى داشته باشم ذهن من بیشتر بسوى کشور کنونى ونزوئلا مى رود با درجه اى بزرگتر از آشوب و در منطقه اى که آتش بیار معرکه اش بیشتر است. در چنین شرایطى نیروهاى مدافع دخالت خارجى شانس بیشترى براى دخالتگرى در تحولات مى یابند. مگر اینکه نیروهاى آزادیخواه مستقل بتوانند بفهمند که این رژیم نمى تواند بماند و نباید بماند و براى تغییر آن دست به اتحاد ى گسترده و برمبناى حداقلهاى مشترک، اما مهم،  براى گذار به دمکراسى و با اتکاء به نیروى خود (دردرون و برونمرز) بزنند و بر اساس دو محور ١ و ٢ که بالاتر ذکر کردم از بحث ها فاصله بگیرند و دست همکارى به هم بدهند .

ایجاد جنبشى که هدفش برقرارى حکومت قانون و دادن سرنوشت کشور به خود مردم باشد محتاج پشتیبانى اکثریت جامعه است . چون  هم مى خواهد مردم خود سازنده تحول باشند و هم گذارى مسالمت آمیز را در دستور کار داشته باشند این مهم متحقق نمى شود اگر در ضرورت نفى کلیت رژیم ومردود دانستن جنگ از (هرسو که باشد) تردید وجودداشته باشد. مردم این رژیم را نمى خواهند و بر سر دوراهى انتخابند زورو توان کدام طرف براى جلب پشتیبانى  آنها بچربد  عنصر نامعلوم ماه هاى پیشروست .