جمهوری‌خواه‌طلبی در ایران؛ از نیکسون تا ترامپ

1-bareghian2 سرگه بارسقیان serge barsghiyanسال ۱۳۸۳ در حاشیه نشست خبری حسن روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی از او پرسیدم به نظر شما انتخاب نامزد دموکرات‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به نفع ایران است یا نامزد جمهوری‌خواهان؛ پاسخ داد ایران از دموکرات‌ها زیان بیشتری دیده است و نظر تکمیلی را گذاشت برای مصاحبه با تلویزیون دولتی ایران که گفت: «ما ترجیح نمی‌دهیم دموکرات‌ها برنده شوند. دموکرات‌ها به طور تاریخی بیش از جمهوری‌خواهان به ایران صدمه زده‌اند. در دوره بوش، علی‌رغم شعارهای بی‌پایه و تند علیه ایران، او در عمل دست به اقدام خطرناکی علیه ایران نزده است.» رقیب جورج بوش در انتخابات ۲۰۰۴، جان کری بود؛ همین وزیر خارجه آمریکا که روحانی رئیس‌جمهور در توافق هسته‌ای امضای او را دارد.

ماه‌ها قبل از آن جورج بوش پیغام داده بود که حاضر است همه مسائل مورد اختلاف با ایران را یکجا با طرف ایرانی حل کند. این پیغام را محمد البرادعی، مدیرکل سابق آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در دیداری که ۱۸ فروردین ۱۳۸۳ با روحانی داشت، به او منتقل کرد و به نقل از بوش گفت من می‌خواهم رهبر با رهبر بنشیند و نه‌ تنها بحث هسته‌ای، بلکه همۀ مسائل را مورد بحث قرار دهند. البرادعی در خاطراتش روایت کرده که در دیدار با بوش در واشنگتن، یک پیام نوشتاری از حسن روحانی از سوی نظام ایران به همراه داشت که در آن گفته شده بود این کشور آماده است در همه زمینه‌ها، ازجمله برنامه اتمی و موضوعات گسترده‌تر امنیت منطقه‌ای، با ایالات‌ متحده وارد گفت‌وگو شود. این پیام در یک برگ کاغذ بدون عنوان یا امضا نوشته شده و به البرادعی تحویل داده شده بود. البرادعی این یادداشت را به بوش داد، منبع آن را توضیح داد و گفت که احساس می‌کنم چقدر برای ایالات‌ متحده مهم است گفت‌‌وگو با ایران را آغاز کند. بوش پاسخ داد: «می‌خواهم در سطح رهبر با رهبر صحبت کنم، اما مطمئن نیستم رهبر ایران آمادگی مشارکت داشته باشد» و با اشاره به آیت‌الله خامنه‌ای گفت: «فکر می‌کنم برای نابودی اسرائیل کمر همت بسته است.» حتی در یکی از سفرهای البرادعی به واشنگتن – پس از نشست ماه ژوئن ۲۰۰۴ شورای حکام – کاندولیزا رایس، مشاور امنیت ملی دولت اول بوش، از او درباره روحانی که کمابیش در آن زمان همتای ایرانی‌اش محسوب می‌شد، پرسیده بود. می‌خواست بداند «روحانی چگونه آدمی است؟»

دو سال بعد دموکرات‌ها در انتخابات کنگره آمریکا به پیروزی رسیدند و این بار در گفت‌وگویی اختصاصی – با روزنامه اعتماد ملی – از حسن روحانی، نامزد مجلس خبرگان رهبری پرسیدم حالا نظرش چیست، پاسخ داد: «معتقد نیستم شکست جمهوری‌خواهان و پیروزی دموکرات‌ها در آمریکا به نفع ما است. در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا گفتم ضرر دموکرات‌ها از جمهوری‌خواهان بیشتر است؛ چرا که تحریم آمریکا علیه ایران بیشتر در دوره دموکرات‌ها وضع شده اما در دوره بوش هنوز تحریم جدیدی علیه ما اعمال نشده است. دموکرات‌ها لحن نرم‌تر و حقوقی‌تری نسبت به جمهوری‌خواهان دارند. جمهوری‌خواهان سریع‌تر متوسل به گزینه‌های نظامی می‌شوند؛ اما دموکرات‌ها تأمل بیشتری می‌کنند. حتی در صورت تفوق دموکرات‌ها در آمریکا احتمال تهدید نظامی منتفی نمی‌شود و فشارهای سیاسی و اقتصادی بیشتر خواهد شد، چراکه هماهنگی اروپا و آمریکا گسترده‌تر می‌شود».

۱۰ سال بعد از آن، روحانی انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا را «انتخاب بین بد و بدتر» توصیف کرد؛ انتخاباتی که یکسویش نامزد دموکرات حامی برجام بود و سوی دیگر کاندیدای جمهوری‌خواه مخالف آن و خوش‌بینانه می‌توان حدس زد که منظور روحانی از بد، هیلاری کلینتون بود و بدتر، دونالد ترامپ.

آیت‌الله خامنه‌ای تنها رهبر جهان بود که در اوج نظرسنجی‌هایی که همای سعادت را بر دوش کلینتون می‌دیدند، اقبال ترامپ را بیشتر دانستند و گفتند:‌»آنکه صریح‌تر گفت، بیشتر مورد توجه مردم قرار گرفت.» ایشان پس از انتخابات آمریکا نیز با این تعبیر که «ما نه عزا می‌گیریم، نه شادی می‌کنیم؛ برای ما فرقی ندارد»، عملاً همان نظری را تأیید کردند که آیت‌الله هاشمی رفسنجانی دو روز قبل از آن به روزنامه آرمان گفته بود: «الآن برای ما دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه فرق ندارند. هر دو تابع سیاست‌های آمریکا هستند. خانم کلینتون هم اختلافی با اوباما درباره برجام داشت و خیال می‌کرد که یک مقدار به ما زیاد امتیاز دادند. به هر حال هر طور خودشان بخواهند، عمل می‌کنند. ما خیلی غصه آن‌ها را نمی‌خوریم. البته به نظر می‌رسد آن‌گونه که در مباحث تبلیغاتی گذشت، ترامپ چهره‌ خطرناکی است که به اصول پایبند نیست».

۴ سال قبل هم سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی گفته بود «تفاوتی نمی‌کند در آمریکا چه کسی روی کار بیاید، چه تکراری، چه جدید» که عیناً تکرار حرف ۴۰ سال قبل اردشیر زاهدی، وزیر خارجه دولت شاهنشاهی بود: «در زمان ترومن و بعد آیزنهاور، سپس جانسون، کندی، نیکسون و فورد، ما با احزاب آمریکا سروکار نداشتیم، برایمان فرقی نمی‌کرد که رئیس‌جمهوری برگزیده، دموکرات است یا جمهوری‌خواه. با دولتی به نام ایالات‌ متحده آمریکا سروکار داشتیم».

نیکی برای نیکسون

آیا ذائقه جمهوری‌خواه‌پسند ایرانی تغییر کرده است؟ سابقه تاریخی این را نشان نمی‌دهد؛ اردشیر زاهدی در مقام سفیر ایران در واشنگتن دو بار بر سر پیروزی جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا قمار کرده و هر دو بار باخته بود. برای علم هم جیمی کار‌تر «یک کره‌‌خر بی‌تجربه مثل کندی» بود. شاه قمار دوم را هم باخت و آمریکایی‌ها‌‌ همان «بچه دهاتی بی‌تجربه»، «مردکه بادام‌فروش» و «عوام‌فریب‌تر از دکتر مصدق» – تعبیرات رایج در دربار پهلوی درباره کار‌تر – را برگزیدند،‌‌ همان که علم می‌گفت «این کره‌خر‌ها را باید به طویله بست.» مورد عجیب برای کار‌تر این بود که «[آیت‌الله] خمینی مرا به خاطر حمایت از شاه ملامت می‌کند و شاه مرا باعث سقوط خودش می‌دانست!»

اما آیا سابقه و علاقه ایرانیان هم همین را نشان می‌دهد؟ آیا ذائقه جمهوری‌خواه‌پسند ایرانی تغییر کرده است؟ سابقه تاریخی این را نشان نمی‌دهد؛ همان اردشیر زاهدی در مقام سفیر ایران در واشنگتن دو بار بر سر پیروزی جمهوری‌خواهان در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا قمار کرده و هر دو بار باخته بود: اولین بارش وقتی بود که پول‌های سفارت ایران در واشنگتن را سرازیر کرد به کمپ جمهوری‌خواهان تا مگر کاندیدایی که جلسات مربوط به کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در دفتر او برگزار می‌شد و اولین مهمان آمریکایی دوره نخست‌وزیری پدرش فضل‌الله زاهدی بود، رئیس‌جمهور شود؛ اما ریچارد نیکسون آن بار باخت و شانسش را گذاشت برای هشت سال بعد که بالأخره رئیس‌جمهور شد اما او هم همچون جان اف کندی نامزد مقبول و بعد مقتول، نتوانست ریاست‌جمهوری‌اش – در دوره دوم – را به پایان برد و با رسوایی واترگیت استعفا داد. اردشیر زاهدی چنان دوستی نزدیکی با نیکسون داشت که پس از درگذشت او گفت: «از شش رئیس‌جمهوری آمریکا که شناختم، او بزرگترین بود.» نیکسون همانی بود که در دوره‌اش ایران را «ژاندارم منطقه خلیج‌ فارس» خواندند.

این جمهوری‌خواه‌پسندی شاه و دامادش زاهدی، کندی دموکرات را خوش نیامد و تا آمد، عذر سفیر ایران را از واشنگتن خواست و زاهدی دو سال پس از آمریکانشینی در سال ۱۳۴۰ به تهرانی برگشت که نخست‌وزیرش علی امینی، سفیر سابق ایران در آمریکا بود و شایعه شده بود شاه به اصرار کندی او را انتخاب کرده؛ شاهد ادعای پهلوی‌ها، شامی بود که این دو با همسرانشان و یک نفر روزنامه‌نگار خورده بودند و کندی راجع به دکترین آیزنهاور از امینی پرسیده بود و امینی دیگر کندی را ندید تا آمد ایران. اما شاه حتی تا سال ۵۷ هم از این عقیده‌اش که امینی را کندی بر او تحمیل کرد برنگشت.

کارتر کپی کندی

شاه سال‌ها بعد که دوباره اردشیر زاهدی را به سفارت ایران در واشنگتن فرستاد، باز هم و این بار به معاون نیکسون کمک کرد – رقمی معادل ۱۲۰ میلیون دلار – تا مگر کندی دومی سر بر نیاورد، چنانکه در خفا به اسدالله علم، وزیر دربارش گفته بود: «اگر کار‌تر به ریاست‌جمهوری برسد چون احتمالاً سیاستی شبیه کندی برخواهد گزید، لذا ما ترجیح می‌دهیم که جرالد فورد بار دیگر به ریاست‌جمهوری آمریکا انتخاب شود» و برای علم هم جیمی کار‌تر «یک کره‌‌خر بی‌تجربه مثل کندی» بود. شاه قمار دوم را هم باخت و آمریکایی‌ها‌‌ همان «بچه دهاتی بی‌تجربه»، «مردکه بادام‌فروش» و «عوام‌فریب‌تر از دکتر مصدق» – تعبیرات رایج در دربار پهلوی درباره کار‌تر – را برگزیدند،‌‌ همان که علم می‌گفت «این کره‌خر‌ها را باید به طویله بست».

موج انتخاب کارتر حتی به زندان‌های ایران هم رسید و به گفته یکی از زندانیان سیاسی – ابوالقاسم سرحدی‌زاده – وقتی کارتر آمد، ساواک دیگر شکنجه نکرد و حتی به آن‌ها قاشق و چنگال فلزی غذاخوری دادند و وقتی علتش را پرسیدند پاسخ شنیدند که کارتر به ایران آمده است؛ کار به جایی رسیده بود که آن‌ها در زندان تلویزیون می‌دیدند و هر روز روزنامه به دستشان می‌رسید.

پیامی که ژوزف کرافت از روزنامه‌نگاران معروف واشنگتن‌پست برای شاه ‌آورد، تکرار‌‌ همان خواسته کندی این بار از سوی کار‌تر دموکرات بود: «باید سفیر ایران در واشنگتن [اردشیر زاهدی] از کار برکنار شود، او به وضوح از حامیان دولت پیشین [آمریکا] است و سفارتخانه را تقریباً به صورت یک باشگاه پلی‌بوی درآورده است.» با این حال زاهدی تا دی ۵۷ در واشنگتن ماند.

اجماع بزرگان بر ریگان

خواسته پیروزی جمهوری‌خواهان که با اعمال سفارت ایران در واشنگتن ناکام ماند، سه سال بعد با اشغال سفارت آمریکا در تهران کامیاب شد. برای کار‌تر عجیب بود که «سرنوشت انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور بزرگ، نه در شیکاگو یا نیویورک، بلکه در تهران تعیین می‌شود.» به تعبیر اشپیگل «زمانی ایالات‌ متحده می‌توانست تصمیم بگیرد که چه کسی در ایران بر مسند قدرت بنشیند، اما امروز در ۱۹۸۰، آیت‌اللهی در تهران می‌تواند سرنوشت انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌ متحده را تعیین کند».

مورد عجیب برای کار‌تر این بود که «[آیت‌الله] خمینی مرا به خاطر حمایت از شاه ملامت می‌کند و شاه مرا باعث سقوط خودش می‌دانست!». رهبر انقلاب پیش‌تر درباره کارتر گفته بود: «منطق کارتر همین منطق معاویه است.» به قول همیلتون جردن، رئیس ستاد کاخ سفید در دوره کار‌تر «کلید انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در دست کسان دیگری در آن سوی دنیا است که تصمیم و عملشان تا آخرین لحظه قابل پیش‌بینی نیست».

تنها چند روز قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در سال ۱۹۸۰ بود که ایران شروط چهارگانه‌ای را برای آزادی گروگان‌های سفارت اعلام کرد: بازگرداندن دارایی‌های شاه، تعهد به عدم مداخله در امور ایران، آزاد کردن دارایی‌های ایران در آمریکا و لغو ادعاهای آمریکا علیه ایران. ادموند ماسکی، وزیر خارجه آمریکا سراسیمه شرط دوم را پذیرفت: ایالات‌ متحده استقلال ایران را به رسمیت می‌شناسد. اما آمریکایی‌ها درباره دیگر شرایط بسیار محتاطانه عمل کردند. آیت‌الله محمد موسوی خوئینی‌ها مشاور دانشجویان انقلابی پیرو خط امام – تسخیرکننده سفارت آمریکا – گفته بود: «اگر ایالات‌ متحده شرایط ما را بپذیرد، گروگان‌ها می‌توانند دوشنبه – شب انتخابات آمریکا – از ایران پرواز کنند.» پروازی که نه شب انتخابات آمریکا که شب تحویل قدرت از کار‌تر به ریگان جمهوری‌خواه در ۲۰ ژانویه ۱۹۸۱ انجام شد. قبلش ریگان گفته بود: «اگر گروگان‌ها پیش از انتخابات آزاد شوند، تعجب نخواهم کرد، زیرا ممکن است ایرانیان به عنوان رئیس‌جمهور، کار‌تر را بر من ترجیح داده باشند». اما ترجیح انقلابیون ایران این نبود تا جایی که گری سیک، معاون برژینسکی در شورای امنیت ملی آمریکا نوشت طرف ایرانی تعمداً مسئله را تا پس از انتخابات ادامه داد و موجب شکست کار‌تر در انتخابات شد. سیک در کتابی به نام «سورپرایز اکتبر» نوشت که توافقی میان ایرانی‌ها و ریگان شده بود تا مسئله را کش بدهند. شاهد این ادعا خبر‌ها و مواضعی بود که در تهران گفته و شنیده می‌شد: «ما عجله‌ای در آزاد کردن گروگان‌ها نداریم؛ ما قصد نداریم به جیمی ‌کار‌تر در مبارزه انتخاباتی‌اش کمک کنیم».

انقلابیون چنان هم یکدست نبودند؛ چنان‌ که معصومه ابتکار – از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا – در کتاب خاطراتش نوشته: «ابوالحسن بنی‌صدر، رئیس‌جمهور وقت ایران در جلسات هیأت‌ دولت تصریح کرده بود ترجیح می‌دهد دموکرات‌ها بر مسند قدرت بمانند… این در حالی بود که اکثر روشنفکران و مقامات ایرانی نظر دیگری داشتند. در اصل هر دو حزب آمریکایی در سطح ملی، سرمایه‌داران سکولار ثابت‌قدم و در سطح جهانی، امپریالیست به شمار می‌رفتند… ما متقاعد شده بودیم بنی‌صدر فعالانه سعی می‌کند با اطرافیان کار‌تر معامله کند و گروه دیگر شاید ترجیح می‌دادند با کارت‌های ریگان بازی کنند».

نمایندگان مجلس هم که بنیانگذار انقلاب تصمیم‌گیری درباره سرنوشت گروگان‌ها را به آن‌ها سپرده بود دو دسته شدند: یک دسته می‌گفتند اگر به دموکرات‌ها و کار‌تر کمک نکنیم، رونالد ریگان ‌نامزد جمهوری‌خواهان انتخاب می‌شود که مواضع افراطی دارد و باید از روی کار آمدن وی جلوگیری کرد، در مقابل جمعی از نمایندگان مجلس و عمدتاً اعضای جوان آن با هرگونه کمک به انتخاب دوباره جیمی کار‌تر به شدت مخالف بودند و اعتقاد داشتند تفاوتی بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در تقابل با نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.

کار به جلسه غیرعلنی و غیررسمی مجلس کشید. ابراهیم یزدی، کاظم سامی، ‌احمد صدر حاج‌سیدجوادی، هاشم صباغیان، محمدعلی هادی نجف‌آبادی و حتی محمد منتظری و هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس معتقد بودند باید با رأی فوری و نهایی به بیانیه الجزایر مانع از انتخاب ریگان شد و در مقابل نماینده جوانی چون منوچهر متکی – وزیر خارجه آتی – پشت تریبون رفت و با خرسندی از اینکه «برای نخستین بار در تاریخ انتخابات آمریکا، ایران می‌تواند بر نتیجه این انتخابات اثرگذار باشد»، این نظر رهبر انقلاب که کار‌تر رئیس‌جمهور بدی برای آمریکا بود را این‌طور تعبیر کرد: «حضرت امام همچنین فرمودند آقای کار‌تر باید به فکر کاری غیر از ریاست‌جمهوری باشد. نمایندگان محترم! این بیانات کاملاً صریح و شفاف است. آقای کار‌تر نباید انتخاب شود و این به معنای تأیید فرد دیگری نیست. سیاست آقای کار‌تر در قبال جمهوری اسلامی باید شکست بخورد».

روز پنجشنبه پانزدهم آبان ۱۳۵۹ در آخرین جلسه علنی مجلس قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا که قرار بود بیانیه الجزایر به تصویب برسد، ۲۷ نفر از نمایندگان جوانان مجلس برای اولین بار آبستراکسیون کردند و مجلس از اکثریت افتاد و رأی‌گیری نشد و بررسی بیانیه الجزایر موکول شد به هفته آینده که دیگر خیلی دیر بود و اکثریت آرا به نام ریگان به صندوق‌های انتخاباتی در آمریکا ریخته شده بود. کلید کاخ سفید ۱۲ سالی در جیب جمهوری‌خواهان ماند؛ ۸ سالی ریگان بود و چهار سالی معاونش جورج بوش پدر تا بیل کلینتون دموکرات از راه رسید.

بیل بی‌میل

. بنی‌صدر فعالانه سعی می‌کند با اطرافیان کار‌تر معامله کند و گروه دیگر شاید ترجیح می‌دادند با کارت‌های ریگان بازی کنند. در مجلس کار به جلسه غیرعلنی و غیررسمی کشید. ابراهیم یزدی، کاظم سامی، ‌احمد صدر حاج‌سیدجوادی، هاشم صباغیان، محمدعلی هادی نجف‌آبادی و حتی محمد منتظری و هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس معتقد بودند باید با رأی فوری و نهایی به بیانیه الجزایر مانع از انتخاب ریگان شد و در مقابل نماینده جوانی چون منوچهر متکی این نظر رهبر انقلاب که کار‌تر رئیس‌جمهور بدی برای آمریکا بود را این‌طور تعبیر کرد: «حضرت امام فرمودند آقای کار‌تر باید به فکر کاری غیر از ریاست‌جمهوری باشد. آقای کار‌تر نباید انتخاب شود و این به معنای تأیید فرد دیگری نیست. سیاست آقای کار‌تر در قبال جمهوری اسلامی باید شکست بخورد.» اکثریت آرا به نام ریگان به صندوق‌های انتخاباتی در آمریکا ریخته شده بود. کلید کاخ سفید ۱۲ سالی در جیب جمهوری‌خواهان ماند؛ ۸ سالی ریگان بود و چهار سالی معاونش جورج بوش پدر تا بیل کلینتون دموکرات از راه رسید.

اولین واکنش رسمی ایران به انتخاب کلینتون را علی‌اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه نشان داد: «در طول تاریخ انقلاب، شاهد حکومت‌ دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در آمریکا بوده‌ایم و در سیاست آن‌ها نسبت به ایران تفاوت اساسی وجود نداشته است. به هر حال ایران خواهان ازسرگیری روابط با آمریکا نیست.» (روزنامه اطلاعات، ۱۷ آبان ۱۳۷۱) چند روز قبل از آن اما سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمد سرافراز – که سال‌ها بعد رئیس سازمان صدا‌وسیما شد – چکیده نظر راست‌گرایان سنتی ایران به پیروزی نامزد دموکرات‌ها را نشان می‌داد:‌»کلینتون رئیس‌جمهور جدید آمریکا پیروزی خود را مرهون صهیونیست‌ها و به طور کلی مراجع اصلی تصمیم‌گیری در این کشور است. فردی که به جای رهبری جهان، در فکر رهبری آمریکاست… دموکرات‌ها بیشتر طرفدار مداخله در امور سایر کشورها از راه‌های غیرمستقیم و خصوصاً به بهانه رعایت حقوق بشر هستند، یعنی باید انتظار داشت که رفتار ژاندارمی آمریکا نسبت به قبل کاهش پیدا کند اما این هرگز به معنای عدم مداخله در امور داخلی کشورها نیست.» (۱۳ آبان1371)

با انتخاب کلینتون کانال محرمانه آشتی ایران و آمریکا مسدود شد؛ سید حسین موسویان، سفیر ایران در بن در ۱۱ مرداد ۱۳۷۱ علاقه‌مندی هلموت کهل، صدراعظم آلمان برای میانجی‌گری بین ایران و آمریکا را به اطلاع اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس‌جمهور وقت رساند. ۲۰ روز بعد هاشمی نظر آیت‌الله خامنه‌ای را اعلام کرد که با وجود بدبینی نسبت به حسن‌نیت آمریکا اما با این درخواست موافقت کرده‌اند. موسویان ۵ روز بعد – ۵ شهریور ۱۳۷۱ – از طریق برنارد اشمیت باوئر، وزیر صدراعظم آلمان از تلاش‌های رئیس‌جمهور آمریکا – جورج بوش پدر – برای بهبود روابط با ایران آگاه شد. دو ماه بعد بوش انتخابات را باخت و دو ماه بعد از استقرار کلینتون در کاخ سفید، موسویان از اشمیت باوئر شنید که واشنگتن آمادگی ورود به ابتکارات صلح‌جویانه ایران را ندارد و رئیس‌جمهور جدید آمریکا از کهل درخواست قطع رابطه با ایران را کرده است. حتی رئیس‌جمهور ایران از طریق برادرش محمد هاشمی نامه‌ای در ۱۹ شهریور ۱۳۷۲ به صدراعظم آلمان نوشت و مجدداً پیشنهاد پایان دادن به دو دهه دشمنی بین ایران و آمریکا را داد و هلموت کهل هم قول داد: «من بار دیگر با علاقه زیاد با رئیس‌جمهور کلینتون صحبت خواهم کرد. من نماینده یا وکیل شما یا ایالات‌ متحده نیستم، اما پیام را به واشینگتن و به سران دولت‌های اروپایی منتقل خواهم کرد. من بسیار واضح و روشن به واشنگتن گفتم که تنش بین ایران و ایالات‌ متحده باید کاهش یابد. در حالی که ایران آمادگی دارد، چرا آمریکا نباید آماده باشد؟» اما سه ماه بعد در ۱۵ آذر ۱۳۷۲ رودلف دولتزر، مدیرکل دفتر صدراعظم آلمان عدم تمایل آمریکا به همکاری با آلمان را برای رفع تنش بین ایران و ایالات‌ متحده اطلاع داد و به رسمیت نشناختن اسرائیل را مانع اصلی بر سر راه ایالات‌ متحده برای آشتی با ایران برشمرد. (ایران و آمریکا؛ گذشته شکست‌خورده و مسیر آشتی، سید حسین موسویان، نشر تیسا، ۲۲۷-۲۲۲)

بوی خوش بوش

در رقابت ال گور، معاون کلینتون و جورج بوش پسر کم نبود امیدواری‌ها در تهران که پیروزی جمهوری‌خواهان نفتی می‌تواند تحریم‌های اعمال‌ شده در دوره دموکرات‌ها را کم‌اثر‌تر کند. اولین واکنش رسمی به پیروزی جورج دبلیو بوش را سید کمال خرازی، وزیر خارجه ایران نشان داد که گفت:«در سال‌های اخیر هیچ‌گونه تغییری در روابط میان ایران و آمریکا به وجود نیامده است. بهبود روابط ایران و آمریکا به رئیس‌جمهور جدید آمریکا و تمایل وی به روابط دوجانبه بستگی دارد.» (روزنامه اطلاعات، ۲۳ آبان ۱۳۷۹) دیدگاه رایج در ایران به تعبیر موسویان این بود که «ما عملگرای دیگری به نام بوش را تجربه خواهیم کرد و احتمال کاهش تنش در دوره ریاست‌جمهوری او وجود دارد. در این زمان، مجلس ایران و قوه مجریه در اختیار اصلاح‌طلبانی بود که بهبود رابطه با ایالات‌ متحده را پیگیری می‌کردند.» (ایران و آمریکا؛ ص ۲۷۳) اما نه ابراز تأسف و محکومیت حمله تروریستی ۱۱ سپتامبر از سوی ایران و نه همکاری با آمریکا برای سقوط طالبان مانع نشد که بوش ایران را در محور شرارت نگنجاند. با آن سخنرانی، به تعبیر سید محمد خاتمی، رئیس‌جمهور «بوش آخرین میخ را بر تابوت روابط ایران و آمریکا زد.» او به موسویان گفت: «گمان می‌کنم هرگونه بهبود در روابط باید از دستور کار خارج شود، حداقل در دوره ریاست‌جمهوری من.» این فقط نظر خاتمی نبود، بلکه حتی صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران هم معتقد بود که «هیچ روزنه‌ای برای رفع تنش بین ایران و آمریکا در کوتاه‌مدت وجود ندارد».

در انتخابات سال ۲۰۰۴ جورج بوش برای ماندن در کاخ سفید با جان کری رقابت کرد. با آن سؤالی که به عنوان خبرنگار روزنامه اعتماد از حسن روحانی پرسیدم، خبرگزاری آسوشیتدپرس چنین نتیجه گرفت که جمهوری اسلامی ایران در‌ انتخابات آمریکا از جورج بوش حمایت می‌کند! حتی پیشنهاد جان کری برای بهره‌مندی ایران از چرخه سوخت هسته‌ای در تهران به این دلیل که «جزئی از فعالیت‌‌های مبارزاتی در انتخابات آمریکا» است (گفت‌وگوی حسین موسویان، دبیر کمیته‌ سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی با خبرگزاری رویترز) مورد استقبال قرار نگرفت. جان کری در اولین مناظره خود با رقیب جمهوری‌خواهش، جورج بوش را متهم کرد که در قبال ایران فاقد استراتژی مشخص است و نتوانسته از طریق دیپلماسی یا اعمال تحریم مانع فعالیت هسته‌ای ایران شود و حضور اروپایی‌ها در مذاکرات اتمی با ایران را نشانه ضعف دیپلماسی آمریکا و بیرون ماندن این کشور از دایره این گفت‌وگوها دانسته بود. به گفته او «اختلاف من با آقای بوش در همین‌جاست، من می‌گویم آمریکا باید با همکاری بریتانیا، فرانسه و آلمان و سایر کشورها چنین تحریم‌هایی وضع کند.» ایده جان کری برای حضور در مذاکرات اتمی با ایران ۹ سال بعد عملی شد که در مقام وزیر خارجه دولت باراک اوباما، با محمدجواد ظریف وزیر خارجه دولت حسن روحانی مذاکره کرد و به توافق رسید.

او با ما بود؟

در ذائقه ایرانی‌ها سابقه‌ای ذهنی درباره دموکرات‌ها نهفته است که آن‌ها قدرت اجماع بیشتری علیه ایران در جهان نسبت به جمهوری‌خواهان دارند و تحریم‌های مهم همیشه در دوره آن‌ها اعمال شده است؛ اما آن دو رئیس‌جمهور آمریکا که پس از انقلاب دست دوستی دراز کردند، دموکرات بودند؛ گرچه به جای خاتمی، راننده و محافظش در نیویورک با بیل کلینتون دست داد.

رقابت باراک اوبامای دموکرات با جان مک‌کین جمهوری‌خواه در سال ۲۰۰۸ اما با پیشگویی محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران روبه‌رو شد: «بعید می‌دانم دستگاه پشت پرده کاخ سفید اجازه دهد که اوباما به کاخ سفید راه یابد.» او این توضیح را داد که: «من از اوباما حمایت نکردم، تنها یک خبر دادم و آن اینکه آن‌ها نخواهند گذاشت اوباما انتخاب شود. ما اطلا‌عاتی از درون آمریکا داریم که حتی اگر همه مردم آمریکا هم رأی دهند اجازه نخواهند داد اوباما رئیس‌جمهور شود.» نتیجه انتخابات آمریکا خلاف پیشگویی احمدی‌نژاد بود؛ اما در اقدامی بی‌سابقه احمدی‌نژاد در نامه‌ای به باراک اوباما، پیروزی او را تبریک گفت و نوشت: «از اینکه توانستید آرای اکثریت شرکت‌کنندگان را در انتخابات به خود جلب کنید تبریک می‌گویم.» عجیب‌تر از ارسال نامه، توضیحی بود که حمید مولانا، مشاور احمدی‌نژاد در امور بین‌الملل درباره آن داد: «آقای احمدی‌نژاد برای منتخب مردم آمریکا نامه ارسال کرده نه برای رئیس‌جمهور آمریکا و این یک مسئله مهم است و باید تفاوت این دو را برای مردم تبیین کرد تا مردم فکر نکنند رئیس‌جمهور ایران برای رئیس‌جمهور آمریکا پیام تبریک فرستاده است. شاید مردم در ایران فکر می‌کنند کسی که از طرف مردم انتخاب می‌شود فردا رئیس‌جمهور محسوب می‌شود؛ در صورتی که باید بدانند اوباما هفتاد روز دیگر رئیس‌جمهور می‌شود و وضعیت در هفتاد روز دیگر با امروز متفاوت است.» نامه احمدی‌نژاد بی‌پاسخ ماند و در عوض اوباما در اردیبهشت ۸۸ نامه‌ای به رهبر ایران نوشت و در آن از ایشان خواست که برای شروع فصل جدیدی از مناسبات بین ایران و آمریکا به واشنگتن کمک کند. (پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت‌الله خامنه‌ای) این نامه در خطبه‌های تاریخی رهبر انقلاب در ۲۹ تیر ۸۸ در نماز جمعه تهران علنی شد که ایشان گفتند: «از قول رئیس‌جمهور آمریکا نقل شد که گفته ما منتظر چنین روزی بودیم که مردم به خیابان‌ها بریزند. از آن طرف نامه بنویسند، اظهار علاقه‌ به روابط کنند، ابراز احترام به جمهوری اسلامی بکنند، از این طرف این حرف‌ها را بزنند. کدام را ما باور کنیم؟».

دولت احمدی‌نژاد یک سال قبل از پایان دور اول ریاست‌جمهوری اوباما دوباره کانال آلمان را فعال کرد و اسفندیار رحیم‌‌مشایی، رئیس‌ دفتر رئیس‌جمهور و نامزد مورد حمایت احمدی‌نژاد برای دور آتی انتخابات ریاست‌جمهوری، در ملاقاتی مخفیانه با کریستوفر هویسگن مشاور ملی در امور سیاست امنیتی و خارجی آنگلا مرکل صدراعظم آلمان از او خواست به واشنگتن اطلاع دهد تهران برای تجدید رابطه با آمریکا آمادگی دارد. مشایی گفته بود ایران حتی آمادگی دارد در انتخابات دور بعدی ریاست‌جمهوری به اوباما کمک کند. آمریکایی‌ها در پاسخ به اعلام آمادگی ایران به آلمانی‌ها گفتند درگیر این موضوع نشوند. (ایران و آمریکا؛ ص ۳۵۲)

موضع رسمی این بود که برای ایران فرقی ندارد اوباما رئیس‌جمهور بماند یا میت رامنی جمهوری‌خواه به کاخ سفید برود؛ حتی حسین الله‌کرم فعال انصار حزب‌الله گفت: «در کوتاه‌ مدت انتخاب اوباما برای ایران بهتر است زیرا تهدید به جنگ نمی‌کند، اما در بلندمدت رامنی می‌تواند به نفع ایران عمل کند».

دونالد دیوانه

روزنامه کیهان که با توصیف اوباما به «آقای تغییر» خبر پیروزی مجدد او را در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۱۲ منتشر کرده بود، غلبه دونالد ترامپ جمهوری‌خواه بر هیلاری کلینتون دموکرات در انتخابات ۲۰۱۶ را «پیروزی دیوانه بر دروغگو» خواند و حسین شریعتمداری در سرمقاله‌ای از ترامپ خواست ایران را از «شر برجام» خلاص کند اما پیش‌بینی کرد:‌»ترامپ اگرچه در ادعاهای خود تا مرز دیوانگی پیش رفته است ولی عاقل‌تر از آن است که برجام را یعنی سندی را که تمام و کمال به نفع آمریکا تهیه و تصویب شده است، پاره کند!».

در ذائقه ایرانی‌ها سابقه‌ای ذهنی درباره دموکرات‌ها نهفته است که آن‌ها قدرت اجماع بیشتری علیه ایران در جهان نسبت به جمهوری‌خواهان دارند و تحریم‌های مهم همیشه در دوره آن‌ها اعمال شده است؛ اما آن دو رئیس‌جمهور آمریکا که پس از انقلاب دست دوستی دراز کردند، دموکرات بودند؛ گرچه به جای خاتمی، راننده و محافظش در نیویورک با بیل کلینتون دست داد. اما دست اوباما آن‌قدر دراز ماند که در مجمع عمومی سازمان ملل با ظریف دست داد.


 

منبع: سایت تاریخ ایرانی