محمد جواد اکبرین: جورج سجعان جرداق (۱۹۳۳ -۲۰۱۴) استاد ادبیات و فلسفه در دانشگاه لبنان بود؛ هر چند به شعر و تاریخ و نمایشنامهنویسی بیشتر شهرت داشت تا فلسفه او را در ایران و جامعه شیعه با کتاب پنج جلدى «امام على؛ صداى عدالت انسانى» مىشناسند و در لبنان با قصیده «امشب شب من است» که «امکلثوم» آن را خوانده است.
زمستان سال ۲۰۰۷ در دفتر رادیوی لبنان در اشرفیه بیروت که پاتوق معمولش بود به دیدارش رفتم و در میانه گفتگو درباره تعریفش از عدالت و تبعیض پرسیدم؛ نه فقط به خاطر نوشتن کتاب «کاخها و کوخها» و یا گفتارهای رادیوییاش که پر بود از این دغدغه، بلکه از این جهت که مسئله عدل چندان برایش مهم بود که علیرغم دیانتِ مسیحیاش از دیوار دین و آئین عبور کرده بود و توجه «نهجالبلاغه» به عدالت و رفع فقر و تبعیض، او را به نوشتن کتابی در این باب کشانده بود؛ هر چند جرداق از شیعیان گلایه داشت! مىگفت «شیعیان کتاب مرا اعتراف به حقانیت خود خواندند تا على را به اندازه نداشتههاى خود پایین بیاورند و نخواستند باور کنند که او از یک مذهب بزرگتر است حتى اگر آن مذهب بر مدار و محورِ نامش شکل گرفته باشد». در عین حال گفت برای تحقق عدالت و رفع تبعیض، هم ایده دارد هم چهره. ایدهاش مالکیت مردم و آبادی زمین بود و چهرهاش علیبن ابیطالب! جرداق در یادداشت پیش رو که در نیمه دهه ۱۹۵۰ منتشر شده از ایده و چهرهی آرمانیاش میگوید با این یادآوری که او در منطقهای میزیست که کشاورزی درآمد محوریاش بود.
غرضام از ترجمه این یادداشت کوتاه فقط یک نکته است؛ ۷ دهه پس از این یادداشت، آنچه جرداق نوشته صرفنظر از آنکه در روش تا چه اندازه عملی باشد و در نظر برخی حتی تصویری رمانتیک از عدالت به دست دهد، اما همین که هنوز هم راه «مبارزه علیه فقر و تبعیض» از رویارویی با حکمرانان و کاهنان میگذرد نشان میدهد نوشتههای کهن لزوما کهنه نیست و ما گاهی از سر «تجدید عهد» به بازخوانیشان نیازمندیم تا مبادا «شهروندان مُحق» بیآنکه بدانند به تدریج به «رعیت مستحق» تبدیل شوند.
مالکیت مردم و آبادی زمین
رفع فقر دو پایه دارد؛ مالکیت مردم و آبادی زمین.
نخست: تعلق همه منابع ثروت به همه مردم به این معناست که به مقدار استحقاق میان افراد توزیع شود، البته پس از آنکه به همه امکان کار داده شود. هیچکس حق ندارد بدون توجه به مصالح عمومی و با تمرکز بر مصالح خود هر قدر را که خود مىخواهد از املاک و اموال مردم تصرف کند. البته این وظیفه دولت است که با دقت و عادلانه اجراى این سیاست را بر عهده بگیرد. ملت یک پیکر است و دولت باید بدون تبعیض و تساهل از همه اعضاى آن مراقبت کند. به همین علت هم با در نظر گرفتن نیازهای مردم سهمى از سود و درآمدشان را مىستاند. در کم و بیشِ این مالیات، آن اندازه که حفاظت، امنیت، مصلحت، شرافت، عزت و معیشت مردم اقتضا میکند تعیینکننده است.
دوم: آبادى زمین، مایه و پایه رشد و معیشت است. از اینرو کارگزاران و کارمندان باید به آبادی زمین، بیش از آنچه در جمع مالیات مىکوشند نظر کنند، زیرا بدون آبادی زمین و گشایش در کار مردم، مالیات نیز گرفتنی نیست و تنها حکمرانی از زمینِ ناآباد و مردمانی نادار مالیات مىستاند که عقلش را از دست داده باشد و بخواهد مملکت و مردم را نابود و قدرتش را سست و بیاتکا کند.
زمین نیز نه به خودیِ خود آباد میشود و نه با جهل و کژفهمی حاکم راه به اصلاح میبرد. علیبنابیطالب میگوید اگر جامعه از حاکمیت و معیشت خود ناراضی باشد حاکم نمیتواند به زور از چنین مردمی خراج بستاند. زیرا بیتردید اصول اجتماعی و قوانین انسانى و مقیاسهاى اخلاقى، برآنند که دریافت و پرداخت مالیات در گشایش و گشودگی است نه در بستگی و تنگدستى.
حکمرانان، پیش از اخذ مالیات باید در تحسین معیشت بکوشند. پسر ابیطالب به مأموران خراج مىگوید: هرگز به پای خراج، سراغ لباس تابستانى و زمستانى مردم و رزقى که مىخورند و چهارپایى که بر آن سوار و مشغول به کارند نروید و هرگز به خاطر دِرهمی، کسی را تازیانه نزنید و ایستاده نگاهش مدارید و از اثاث معیشتاش چیزی نفروشید، زیرا روش ما در أخذ خراج «مدارا» است که اگر کار مردم به صلاح نرسد کاری به اصلاح نمیرسد.
مردم اما چگونه میتوانند در آبادی زمین بکوشند و از مواهبش بهره ببرند و از منابعش استخراج کنند و در امنیت به سر برند؟ برخی از پیشینیان مىپنداشتند که راه آبادى زمین استخدام اجباریِ بردگان است. مزد اندکی اگر به آنان پرداخت میشد از سر شفقت بود نه وظیفه! زیرا بهره از آنِ مالکان و اشراف بود. در این منظر، قدر انسان و مقدار کار از میان رفته بود. این منظر بدَوی اما قانونهای نوشته و نانوشته داشت. حاکمان و کاهنان از حرمتِ نداشتهی مردم و زحمتکشان بهرهها بردند و یکی با نام مملکت و دیگری از راه عبادت و عبودیت به کمک هم شتافتند و خون مردم را مکیدند. کاهنان به مردم مىآموختند زمینی را که در آن کشت و کوشش مىکنند متعلق به آنان نیست، بلکه از آنِ خدایان معابد است و این خدایان، آنها را به حکمرانان بخشیدهاند و حکمرانان نیز به هر که بخواهند مىبخشند!
رعیت اندک اندک باور کرد که نه تنها بخشی از محصول زمینی را که در آن کشت و کار میکند باید به خدایان ببخشد و نه تنها حاکم که نظرکردهی خدایان است حق دارد آنچه میخواهد از محصول بردارد، بلکه به وقت ضرورت باید زمین و کار خود را ترک گوید و براى ارباب کار کند.
رعیت سرانجام درنیافت که مالکیت چیست و اندازهاش تا کجاست. زیرا تاریخ رعیتِ عربی، تاریخِ غصب و تبعیض بود نه حق و عدالت.
دیدگاه بگذارید
5 Comments on "رعیّت، حاکمان و کاهنان"
من به شدت از مردم ایران بیزار ناامید و در خشم هستم. مردمی به غایت توسری خور و بیمار. مردمی که از ترس میرغضبشان به دامان همان او پناهنده شده اند. دیروز برای خاکسپاری کسی به گورستانی در نزدیکی تهران رفته بودم. دیدم بازهم با آخوند مردگان به خاک می روند. دیدم بازهم نماز میت به امامت آخوند و به زبان پیامبر اسلام که اگر بچه باز نباشد که هست دست کم ضد زن است و در این هزار و چهارصد سال ننگین این دین ضد انسانش شاید ۱۴ میلیون انسان کشته شده باشد، دیدم باز اشهد ان علی ولی الله گفته می شود. علی خونخواری که تا زنده بود طبق اخبار خودشان دست کم ۷۵۷۰۰ انسان را سر برید. برای همین باید برای ملتی تا این اندازه ذلیل و نامحترم و توسری خور و پست سوگوار بود. باید از ایران و ایرانی پرسید که آیا زلزله ای طوفانی جنایتی تحقیری هست که شما مردم را بیدار کند یا نه! آیا در این دین ضد بشری امام و امامزاده و پیامبر و قرآن حتا یک کیفیت قابل اعتناء هست که شما را دلگرم کند. مادرم در همان گورستان نفرین شده وقتی خشم مرا دید مرا دلداری دارد! او گفت دائی من از اسلام بریده اما پسر عموی من برای خواندن اذان و اقامه آخوند تجاوززاده و عربزاده ای را آورده تا در گوش راست چپ فرزندش اذان و اقامه بخواند. واقعا حیف از تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران که انسان خفیف و نازل و پستی چون وارثانش هستیم. حیف. بزودی ترامپ با ملایان بر جنازه ی ایران نماز خواهند خواند! مردم زبونی که حتما برای میلیونها بار گول بیشرفی آخوند و ملا را خواهد خورد.
این آقای داوود هرمیداسباوند – استاد روابط بینالملل هم برای خودش پیدیده ای ست. او در یادداشتی که با عنوان «آمریکا با ایران چه میکند؟» در روزنامه شرق منتشر کرده. تمامی شرارت ها را از آمریکا و ترامپ دیده و حتا وازه ای در مورد حکمومت آخوندی ابراز نداشته است. اگر کسی دستش و یا صدایش به او میرسد از او بپرسد که اگر تو استاد روابط بینالملل هستی یکی از آن ملل ایران است. پس چرا لب بر مسائل داخل ایران بسته ای؟ چرا لب بر جنایات اسلام و تشیع و روحانیون و مداحان بر سرزمین ما بسته ای؟ ایران کدام دشمنی بزرگتر از اسلام وقرآن و روحانیون و مداحان دارد. آخر چرا خطر اصلی را نمیبنی! تو مثلا پیرو مصدق هستی، تو مثلا ملی هستی!؟
با درود!
همسر من میگوید تو هم را خواهند کشت! می گویم بگذار مرا هم بکشند. شاید در خون خفه شدند. در هر حال من این چند خط را با خطر کردن برای جریده ای فرستادم. اما آن جریده آن را به قول خودش جر داده! با این حال خوشحالم که دست کم آنرا کسی خوانده. این چند خط پاسخی ست به ابوالفضل قدیانی که همه گناهان قتل نوید افکاری این جوان شجاع و منطقی و با صلابت را به گردن فقط خامنه ای و عمالش انداخته است. این در حالی ست که این آیت الله ها که برای یک تار مو زن و دختر عمامه ناپاک می کنند حتا نفسی برای این جوان برومند و افتخارآفرین ایران زمین نکشیدند. من واقعا روزنامه نگار خانه نشین و ساندویچ فروش هستم. با سپاس از شما
آقای قدیانی این بیانیه ی امروز را شما می بایستی ۳۸ سال پیش میدادید. امروز این بیانیه شما ناکارآمد است. مگر چند نفری که دور و بر شما هستند کسی باورش نمیشود. شاید چند سال دیگر اعلامیه ای که می بایست امروز میدادید را بدهید. با این حساب شما و دار و دسته ی اصلاحطلبان خاتمیستها و روحانیستها که همتان به نوعی در رساندن کار ایران به اینجا دست داشته اید همیشه دیر بیدار میشوید و این تقصیر شماها نیست. تقصیر دین و ایمانتان به الله و توکلتان به او و به شوهر عایشه و قاتل یهودیان بنی قریضه علی است. خامنه ای و ملایان و مداحان چه اصلاحاتی باشند و چه اصولاتی بدون حتا یک استثناء در قتل این پهلوان ایران زمین دست داشته اند و کارگزاران واقعی و صادق اسلام بوده و هستند. این اسلام شما در سرتاسر تاریخ تمام قد ننگینش غیر از گردن زدن و اعدام و چپاول و غارت و تخریب و تجاوز و ازاله بکارت نداشته و ندارد. اگر این نوشته ی من را شما و یا یک مسلمان میخواند لطف کند و حتا یک ورق قابل اعتناء و انسانی و حتا شاد از این اسلام ناب شما به من نشان دهد. بهترین و شفاف ترین تفسیر قرآن کریمتان را ابوالفضل بهرام پور دوست و همدین شما با شفافیت و شجاعت هولناک اما تحسین برانگیز داد. او با همه قصاوت و خواخواریش بیشرفیش از همه ی شماها صادقتر است! چرا که اگر شماها شمشیر خونین علی و پیامبر را هر آن از خون خشک می کنید تا کسی نفهمد، همچنانکه خاتمی رائیستان می کند او ساطور علی ابن ذوالفقار را که در این ۱۴۰۰ سال خونش هرگز خشک نشده را همچون خونآشامی به دندان گرفته. به قول خودش بی رودربایستی حرف می زند!
آقای اکبرین سالها پیش دیده بودمتان. آن روزها هنوز لباس پیغمبرتان را بر تن داشتید. بععد ها رفتید لبنان و در بیروت بودید. اما خوشبختانه هیچ کشور اسلامی امن وجود ندارد. می گویم خوشبختانه تعجب نکنید. زهر عقرب است و کینه و خشم در وجودش است. اماتشیعع و اسلام بیروت را دیروز ترکاندند، به آتشش کشیدند. در عکسها دیم که زنی با شورت و زنی دیگر با حجاب نحس اسلامی شیعی دارند خیابان را دود زدائی می کنند. ایران برای کلمه ایها فرستادم اما منتشرش نکردند و نمی کنند. تا مسلمانند نخواهند کرد. بنا بر این در این صفحه می گذارم. شاید منتشرش کردید و شاید کسی آنرا خواند.
خوب دقت کردم دیدم در حقیقت این لچک آبی رنگ و این مانتو این زن جارو بدست است که لبنان را منفجر کرده است. این تشیع سرخ علوی و نبوت محمد ست که لبنان را به این روز سیاه نشانده است. اکبر گنجی در مورد هیولائی خواندن ایران نوشته، اما ایران نگون بخت هم قربانی همین اسلام و همین تشیع است و حکومت اسلامی اشغالگر ایران نه تنها ایران که منطقه و جهان را ناآمن و نا آرام کرده است. اکبر گنجی با تزویر و ریا و حتا دروغزنی تمامی شر و حتا شر مطلق را به اسرائیل و عربستان و آمریکا نسبت می دهد بی آنکه این شر و ریشه هایش را در اسلام و در روحانیت شیعه باز شناسد اگر به گفته های ترامپ و نتانیاهو و حتا بن سلمان که من شخصا نه دوست آنها هستم و نه مزدور آنها بلکه واقع بین هستم چیزی نمی گویند غیر از انعکاس سخنان ملایان و آیت الله ها و مداحان. این آقای اکبر گنجی که در امنیت آمریکا هر چه دلش میخواهد نثار دولتمردان و حکومتهای آمریکا و اسرائیل و عربستان و غرب می کند از حکومت اسلامی فاشیستی شیعی ای دفاع می کند که خودش را در زندان حکومت عدل علی همچون خروسی پرریخته در دام گرگان دیده بود و خود من شخصا تا توانستم از او دفاع کردم تا توانست از زندان بیرون آید و برود به خارج. این اکبر گنجی معلوم نیست چه می خواهد. اولا ذهنش چنان درگیر محمد رضا شاه زنده و زنده یاد است که گوئی محمد رضا شاه الان ۴۰ ساله است و هر لحظه ممکن است این حکومت عدل علی را سرنگون کند و بیاید دوباره ایران و به قتل و غارت و ضدیت به ایران بپردازد و به این همه درستیها و زهدها و تقواهای سیاسی و عدالت و انسان دوستی و پیشرفت و آزادی حکومت الله پایان دهد!!! نه خیر آقای گنجی بدبختانه برای حتا من جمهوریخواه و شاید خوشبختانه محمد رضا شاه درگذشت و ندید شکوفائی ایران اسلامزده و تشیعکشته را! و اما آقای گنجی همان موقع که از کیان اسلام دفاع می کردی و این ویدیو را می ساختی همان هیولای اسلامی شیعی لبنان را منفجر کرد. حسن نصرالله هوو حضرت آقا و داماد اصلاحطلبان و «رقیب شبانه» اصولگرایان که وعده داده بود اسرائیل را با انفجار شبه اتمی نابود کند برای دستگرمی و تجربه اول بیروت را و بخوانید لبنان را منفجر کرد. آقای گنجی اگر لبنان را تشیع و اسلام به این روز سیاه ننشانده پس چه کسی نشانده تش! پس چرا تا پیش از انقلاب نحس شیعی و نکبت اسلامی و یا انقلاب به سرقت رفته ایران لبنان عروس خاور میانه بود.
گنجی افاضاتی فرموده که واقعا جای شگفتی دارد. او از سحنان ترامپ و دیگران سند آورده. اما ذره ای و وقت ذره ای شرف لازم بوده تا سند و اسناد بیشماری از شعارهای مرگ بر آمریکا و پرچم سوزیها و انفجارات بیروت نه تنها از دهان مردم و اوباش و گول خورده ها و عام ها بلکه از سوی رهبری و رهبران حکومت اسلامی اشغالگر ایران که خواهان حسینیه کردن کاخ سفید و کاخ الیزه و کاخ ملکه الیزابت و مسجد کردن موزه لوور و هستند را نیز نمایش دهد. اگر ذره ای شرف داشت تبلیغات دیواری و زمیننوشته های مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا و مرگ بر غرب را نیز اشاره می کرد. اگر ذره ای شرف داشت اشاره ای به ساعت شماته دارد و لحظه نابودی اسرائیل را در ایران اسلامزده و وبا زده گوشزد می کرد. اگر ذره ای راستی در گفتارش بود به « اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود یا حذف شود» را در مستنداتش می گنجاند. و …و شعار نویسی مبنی بر نابودی اسرائیل را روی موشک ها حکومت اسلامی را نیز اشاره می کرد. اما در نهایت چون اصلا گنجی به اینها نپرداخته و نخواهد پرداخت اگر به صورت ژرف نگاه کنیم در حقیقت حکومت اسلامی مستقر و اشغالگر ایران را کودکی و دیوانه و جن زده ای و یا حتا کودکی فرض کرده که هیچ مسئولیتی ندارد و باید تمامی مسئولیتها را به گردن «بزرگان» انداخت.اگر از یک شعور حتا متوسط و انسانی برخوردار بود به تظاهرات برائت از مشرکین به فرماندهی خمینی و خامنه ای و آیت الله ها و نمایندگی محمد تقی کروبی و شور انداختن مداحان و کشتار و به کشته دادن و زخمی کردن هزاران انسان بیگناه اشاره می کرد. در حقیقت اکبر گنجی می گوید باید تمامی برشمرده ها را بر اسلامیون و شیعیان از امام علی خونخوار یهودیان بنی قریضه تا محمد شوهر عایشه شش ساله تا قتل عامهای خمینی و خامنه ای و حمامهای خون آنها تا حملات تروریستی صددرصد شیعی و کشتار آمریکائیها در همین لبنان و هزاران حمله تروریستی که همه ریشه اش دست کم در این پنجاه سال اخیر از درخت سراسر خون و سراسر شهید و جهاد و آدمکشی و سربریدن شیعی، مجاهدین خلقی و حزب الهی و یا درخت های پیوندی شیعه به سنی سلفی همین بزرگان ـ همین تشیع، همین اسلام ـ همین خمینی و همین خامنه ای و همین بیداری اسلامی مورد نظر ملایان و مداحان ـ همچون داعش و بوکوحرام و طالبان و القاعده بوده که شعله های حریقشان سرتاسر جهان را از هندوستان و پاکستان و افغانستان گرفته تا لبنان دردمند این گوسپند قربانی و تا سرتاسر اروپا و آمریکا نیویورک و پاریس و مادرید و لندن و نیس و… را فرا گرفته. آری لبنان دارد خراج به اسلام می پردازد. دارد حق ذمه میدهد. اینها را قلم بدستان روشنفکر دینی و نو اندیشان بی اندیشه دینی این مسلمانان تشیع زده و اسلامزده نه می بینند و نه تا زمانی که قرآن کتابشان است و علی آدمکش مظهر عدالتشان است و تا محمد شوهر عایشه پیامبرشان است و تا زمانیکه منتظر آمدن آن بچه شش هفت ساله آن «نوجوان» در چاه هستند هیچ اتفاقی در ذهنشان نخواهد افتاد. اسلام مهر «آکبند» و مهر خفگی و بدون اکسیژنی و هواه کشیدگی بر اینها زده و کنسرو کنسرو کنسروند. برای همین خون بر چماقشان و خون بر شمشیرشان و خون بر دستانشان تازه است و اسلحه ی مدرن دستشان همیشه داغ است چرا که فقط لحطه ای پیش از این مغزی را پریشان کرده اند. نگاه کن دست بزن لمس کن، بیندیش، بنویس، خواب نرو، بیدار بمان، جواب بده
با سلام دیدمدر جائی کسی با امضای «خبرنگار خانه نشین از تهران» از تهران این مطلبی نوشته و منتشر کرده. چون در مورد لبنان بود و جراحت عمیقی از از اسلام و تشیع برداشت. و چون محمد جواد اکبرین هم محمد است و هم جواد است و هم اکبریت و البته هم امیدوارم روحانی سابق بالشد ـ تاکیدم بر سابق بودنش است. این مطلب را و ادامه اش را که از خودم است در اینجا می گذارم. شاید کسی خواند و پاسخی داد. «خبرنگار خانه نشین از تهران» نوشته:
« قرار بود در دادگاهی قاتلان رفیق حریری که از دوستان ملایان و مداحان و خصوصا خامنه ای رهبر حکومت ضد بشری اسلام ضد بشرتر و حزب الله لبنان این متجاوز تروریست و بشار اسد قاتل و متجاوز محاکمه شوند. برای همین دست فلج خامنه ای و زبان دراز مداحان و فتواهای مقاتله و اجتهادی ملایان بیروت را منفجر کردند تا به مردم بگویند : قدر این امنیت زیر سایه نحس و نکبت حکومت اسلامی شیعی و شمشیر خونچکانش را بدانید! و گر نه شما هم به همین درد مبتلا خواهید شد. من از خوانندگان کیهان تقاضا می کنم تا بیندیشند که هر گز پیش از روی کار آمدن ملایان شیعه در جهان چنین اتفاقاتی نیفتاده است. ملایان و مداحان و متشیعین اشغالگر ایران جهان را نا امن کرده اند. و چون ایرانیان مگر اقلیتی در خوابند پس مسئولیت این همه جنایت آخوندان بر عهده ایرانیان نیز هست. چرا که جهان نمی تواند تا ابد اشتباه و غلط مردم ایران در سرکار آوردن ملایان و سپس تحملشان را بپردازد. پس ای ایرانی به هوش باشد و بیدار شو. بیدار»
و من با تائید نظر این ایرانی در ادامه به هممیهنان خودم در هر کجا که هستند توصیه می کنم که اگر خواهان فجایعی اینچنین برای ایران نیستید نباید دست روی دست بگذارید. اگر شما خارجنشینان هنوز ایرانی مانده اید با جمعیت ده میلیونیتان و با دوستان خارجیتان و همصدا با من دانشجوی ساکن قم می توانید و میتوانیم طوفانی بر پا کنیم و همصدا با زندانیان سیاسی و عقیدتی درون زندانها و شکنجه گاهای حکومتی عدل علی که در بیشرفی همتای آن بزرگ شمشیردار و آن میر غضب تمامی تاریخ بشر است طومار این حکومت حقه باز و دروغگو و جلاد و خفه کن را در هم پیچیم. شما شک نداشته باشید که دست ملایان و مداحان و شخص خامنه ای و «دامادش» حسن نصرالله و قاری قرآنش سعید طوسی و سردارانش محسن رضائی قاآنی و حاجی زاده و قالیباف و آخرالزمانی های مصباح یزدی و خاتمی که داماد لبنانی هاست و جنتی بیشرف و کاتب امام عج سید محمود احمدی نژاد و دیگر فرماندهان و ملایان یار نزدیک با آیت الله ها اعلام می کنم. در کار بوده است. من در اینجا و به خاطر نزدیکی و خویشاوندی بسیار نزدیک با روحانیت به شما هشدار میدهم که حتا حتا و باز هم حتا یک آخوند یک روحانی یک مداح یک طلبه وجود ندارد که با این حکومت و حکومت اسلام مشکل داشته باشد. چرا که اینان همگی سرسپرده قرآن این دستوالعمل تجاوز و زرجرکش کنی و محمد دوست پسر عایشه سه ساله و سپس شوهر عایشه شش ساله ( که ملایان عرب همین لبنان سه سال به آن افزودند تا این حلوای هظم شده سگ به کام ما ایرانیان شیعیزه شده شیرین آید) و علی قصاب پیامبر اعظم هستند. پس یادتان باشد که اینان حتا یک نفرشان ایرانی نیستند. ای ایرانی بدان که حتا یک روحانی یک مداح یک طلبه ایرانی وجود ندارد. اینان فقط انگلهائی هستند که برای مکیدن خون ما مردم، در نادانی نگهداشتن ما خودشان را برتر از انسان نشان داده اند. بروید داستان و تاریخ روشنائی اروپا را بخوانید تا بفهمید که باید روحانیت برای همیشه اخته و سرکوب شود. اینان کاری کردند که راه و چاره ای غیر از این نیست. من در این جا به عنوان یک روحانی زاده، و صریحتر بگویم به عنوان یک آیت الله زاده از ارتشیان و از بدنه سپاه پاسداران و حتا از بدنه بسیج می پرسم که ای ایرانیان شستوشوی مغزی شده شما را چه رسیده که پیرو خامنه ای و روحانیون و مداحان ضد ایرانی شده اید؟! کدام منطق کدام ارزش کدام استفاده را این رژیم خونخوار براتان و برای ایرانتان داشته. برای کدام کیفیت به این دین که غیر از غزا و ماتم و تجاوز و خرافات و قتل و مرگ اندیشی و شهید و شهادت و جهاد و قتال جسبیده اید؟! ای نظامیان ای ارتشیان ای پاسداران ای بسیجیان جدا شوید از این نظام ضد ایرانی و ضد حیات. ببینید چگونه لبنان را ویران کرد. شما بهتر از هر کسی میدانید که این کار مستقیما یا غیر مستقیم کار ملایان مداحان و فرماندهان پاسدار و فرماندهان بسیج است. مرگ بر حکومت اسلامی مرگ بر روحانیت در تمامی اقسام و انواعش بدون هیچ استثنائی…
در پایان امیدوارم خبرنگار از تهران مرا ببخشد. اگر چه کارش را ارج نهاده ام…