«انتخابات آزاد» مهم‫ترین تاکتیک گذار به دموکراسی

zerpouihqsdfg564 نقی حمیدیان naghi hamidiyanیک- آیا برای اینکه تحولات آینده ایران به نتیجه مشخصی برسد طیف گسترده جمهوری خواهان نیاز به ثقل مشترکی به صورت یک جبهه فراگیر دارند یا وضعیت کنونی هم می‌تواند نتیجه را تأمین ‌کند و «نرسیدن به نتیجه مطلوب» را در جایی غیر از نداشتن جبهه و ثقل مشترک باید جستجو کرد؟

به گمان من سال‫ها است که خلأ وجود چنین جبهه‫ای احساس می‫شود. در خارج کشور، نهادها و شخصیت‫های جمهوری‫خواه صرف نظر از سوابق و طرز فکرهای نظری و فلسفی متفاوت، علیرغم نزدیکی‫های بسیار موفق نشدند چنین جبهه‫ای را پی‫ریزی کنند. وضعیت کنونی تأسف‫بار است و جای جبهه و ثقل مشترک را پر نمی‫کند.

استقرار جمهوری واقعی به جای جمهوری ولایت فقیه، خواست مشترک طیف جمهوری‫خواهان در داخل و خارج کشور است. جمهوری واقعی یک نظام سیاسی سکولار و دموکراتیک است که در آن همه‫ی نیروهای سیاسی و اقلیت‫های قومی و مذهبی و جنسیتی و فرهنگی از حقوق برابر برخوردارند. پارلمان به معنای واقعی کلمه در رأس همه‫ی امور کشور است. رئیس جمهور توسط این پارلمان برای مدت معینی انتخاب می‫شود. احزاب مختلف سیاسی و اجتماعی می‫توانند با کسب آراء مردم به این پارلمان راه یابند و در صورت داشتن اکثریت آراء پست نخست‫وزیری و رهبری دولت را برای مدت معینی در اختیار بگیرند. همه‫ی احزاب و سازمان‫های سیاسی طبق قانون از حقوق برابر برخوردارند و حزب حاکم حق ندارد این حقوق را زیر پا بگذارد. همه‫ی احزاب همواره شانس دستیابی به اکثریت پارلمانی و تشکیل دولت را دارا هستند.

ساختار سیاسی جمهوری سکولار پارلمانی، ساختاری ملی و مردمی است در چنین ساختاری حق حاکمیت ملت ایران به بهترین وجهی اعمال خواهد شد. جمهوری واقعی آلترناتیو سیاسی و هدف راهبردی همه‫ی جمهوری‫خواهان پیگیر است. این هدف یک قطب‫نمای سیاسی است که طیف جمهوری‫خواهان نباید یک لحظه آن را نادیده بگیرند. پذیرش این هدف، شرط مقدم تشکیل جبهه است. در این زمینه تاکنون اسناد و بیانیه‫های متعددی توسط شخصیت‫ها و نهادهای مختلف جمهوری‫خواهان با سوابق و طرز تفکرهای مختلف، منتشر شده است که علیرغم تفاوت‫ها، عمدتاً مشابه یا مکمل یکدیگرند. 

دو-اگر وجود یک جبهه فراگیر را ضروری می‌دانید نقش تشکلها به صورت حقوقی، و افراد به شکل حقیقی را در این همگرایی جبهه‌ای چگونه می‌بینید؟

در خارج کشور کم نیستند افراد و شخصیت‫هائی که در بیش از یک نهاد سیاسی فعالیت یا عضویت دارند. این وضعیت محصول شرایط زندگی و فعالیت در خارج کشور است. بنا بر این، جبهه در خارج کشور عملاً مخلوطی از تشکل‫های حقوقی و افراد و شخصیت‫هاست.

در داخل کشور به دلائل دیگری همین وضعیت برقرار است. اوضاع سیاسی امنیتی حاکم بر کشور بسیاری از شخصیت‫های سیاسی را حتی از فعالیت در شبه حزب‫ها و نهادهای مدنی موجود دور ساخته است. اصل این است که افراد در روند کنش و واکنش تشکیلاتی و گزارش‫دهی و گزارش‫گیری‫ در نهادهای مورد علاقه‫شان فعالیت کنند.

سه- موانع شکل گیری این جبهه فراگیر چیست؟ تجارب تاکنونی تلاش برای همگرایی جمهوری خواهان را چگونه ارزیابی می کنید؟

با توجه به ماهیت و عملکرد حاکمیت چهل ساله ولایت مطلقه فقیه، چگونگی گذار خشونت‫پرهیز به دموکراسی، منوط به آمادگی و بهم رسیدن دو فاکتور فشار از پائین و شکاف فزاینده در حاکمیت است. از یک‫سو ضروری است فشار و مقاومت مدنی یا نافرمانی مدنی: تحصن، اعتراض، تجمع، تظاهرات و اعتصابات گوناگون مردم گسترش یابد و از سوی دیگر تضادهای درون نظام شدت یابد و به شکاف و تقابل و پیوستن بخش‫های مهمی از سیاست‫مداران، کارگزاران اداری، نظامی و انتظامی و حتی امنیتی به صفوف جنبش اعتراضی مردم بینجامد.

حصول توافق در اهداف راهبردی مشکل اصلی نیست مشکل اصلی در پذیرش شکل مسالمت‫آمیز یا غیر خشونت‫آمیز گذار و رد قاطع دخالت دولت‫های خارجی یا هر گونه اتکاء به حمایت و کمک آن‫ها هم نیست. محوریت کنش‫های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در جامعه و داخل کشور، کارپایه مشترک جمهوری‫خواهان است. مشکل اصلی و عمده عدم توافق بر سر استراتژی سیاسی گذار به هدف مشترک است. اختلاف برسر راه‫ها و اشکال و تاکتیک‫ها یا تاکتیک‫های تعیین‫کننده، است. اهم آن‫ها پیرامون شعارهای “انتخابات آزاد”؛ “تشکیل مجلس مؤسسان”؛ شرکت در “انتخابات نمایندگان پارلمان و ریاست جمهوری”؛ “رفراندم”؛ یا “لغو نظارت استصوابی” و … دور می‫زند.

با توجه به ماهیت و عملکرد حاکمیت چهل ساله ولایت مطلقه فقیه، چگونگی گذار خشونت‫پرهیز به دموکراسی، منوط به آمادگی و بهم رسیدن دو فاکتور فشار از پائین و شکاف فزاینده در حاکمیت است. از یک‫سو ضروری است فشار و مقاومت مدنی یا نافرمانی مدنی: تحصن، اعتراض، تجمع، تظاهرات و اعتصابات گوناگون مردم گسترش یابد و از سوی دیگر تضادهای درون نظام شدت یابد و به شکاف و تقابل و پیوستن بخش‫های مهمی از سیاست‫مداران، کارگزاران اداری، نظامی و انتظامی و حتی امنیتی به صفوف جنبش اعتراضی مردم بینجامد. در تمام مراحل فعالیت باید بی‫وقفه از آزادی و رعایت حقوق شهروندی و حقوق بشر، آزادی فعالیت احزاب، مطبوعات و انتخابات و غیره دفاع کرد.

اختلافات عملی بر سر مسائل تاکتیکی مانند شرکت در انتخابات و مشابه این‫ها چه با تشکیل جبهه و چه بدون آن همواره وجود دارد. چه بهتر که تصمیم‫ها و اقدامات عملی مشترک در بافت همکاری‫های جبهه‫ای، با محک پراتیک سیاسی مشترک، پیش برده شود. تجربه فعالیت و استمرار پراکندگی نیروهای همفکر یا همسو در خارج کشور منحصر به مسائل نظری و تحلیلی نیست؛ بخش مهم و گاه تعیین کننده موانع، مربوط به برخوردهای شخصی، رفتار خودمحورانه، ذهنی‫گری‫های روشنفکرانه ناشی از دوری از جامعه، عدم نرمش لازم در تصمیم‫گیری‫های سیاسی، زیاده‫خواهی‫ها و بلندپروازی‫ها و نظائر این‫ها است.

در هر صورت نباید اهداف راهبردی مشترک (یا قطب نمای سیاسی) را دست کم گرفت و غرق در اختلافات هر چند مهم ولی فرعی و تاکتیکی شد. در حوزه مسائل تاکتیکی داشتن روحیه تفاهم و خوش‫بینی و اعتماد بسیار ضروری است همه مسائل را نمی‫توان روی کاغذ حل و فصل کرد بسیاری از مسائل عملی و تاکتیکی نهایتاً با محک آزمون و تجربه مورد سنجش قرار می‫گیرد.

چهار- پیشنهاد شما برای عبور از این موانع (و اتحاد عمل و نه الزاما وحدت) جمهوری خواهان چیست؟

به گمان من موضوع “وحدت” نهادهای سیاسی فعلاً مطرح نیست. چرا که وحدت بین دو جریان فکری- سیاسی، با انحلال هردو یا ادغام یکی در دیگری صورت می‫گیرد که کار آسانی نیست. در جبهه، استقلال تشکیلاتی هر یک از نهادهای تشکیل‫دهنده حفظ می‫شود. جبهه با نام‫ها و هویت مشخص نهادهای تشکیل دهنده، پیرامون سند یا پلاتفرم مشترک تشکیل می‫شود عضویت در جبهه، مانعی برای فعالیت جداگانه‫ی نیست. اتحاد عمل‫ها شکل بسیار ساده همکاری است که بر حسب مورد انجام می‫گیرد.

جبهه‫ مرکز ثقل همکاری پایدار نهادهای مستقل پیرامون اهداف راهبردی مشترک است. جبهه، بعد از تحقق هدف راهبردی نیز، اگر نه الزاماً در شکل جبهه‫ای، بلکه به لحاظ محتوائی ضرورت وجودی خود را از دست نمی‫دهد. برای حفظ و تثبیت و تداوم جمهوری واقعی، تعهد و پای بندی‫ جمهوری‫خواهان به اصول آن به قوت خود باقی است.

 پنج- اهداف، راهبرد، تاکتیک‌ها  و شعار (یا شعارهای) این مرحله را چه می دانید؟

اهداف راهبردی جبهه چکیده اهداف راهبردی مرحله‫ای نهادهای تشکیل دهنده‫ی آن‫ها است. روشن است اهداف راهبردی مرحله‫ای کلیه جریانات جمهوری‫خواه عبور از حاکمیت دینی و استقرار جمهوری واقعی است. جبهه اصولاً متشکل از نهادهای جمهوری‫خواه است که اهداف و برنامه‫های متفاوت در زمینه‫های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و غیره دارند. ولی باید از پیش مشخص شود که بعد از برقراری جمهوری واقعی، متحقق کردن آن اهداف از طریق زیرپا گذاشتن اصول و موازین آن و به طریق اولی با قهر و خشونت و حذف دیگران انجام نخواهد گرفت.

نهادهای عضو جبهه، با قبول و تلاش مشترک برای استقرار جمهوری واقعی، حق دارند نظرات ویژه سیاسی و سمت‫گیری‫های اجتماعی و غیره خود را تبلیغ و ترویج کنند. اعضای جبهه، طرح‫ها و برنامه‫های دراز مدت خود را با حفظ و پاسداری از ساختار جمهوری واقعی پی خواهند گرفت نه با تخطی و‫ شکستن آن. به بیان دیگر پذیرش اصل ساختار سیاسی سکولار دموکراسی برای اعضای جبهه صرف نظر از هر طرز تفکری هم جنبه کاربردی دارد و هم راهبردی!

روابط و اختلافات نهادهای تشکیل‫دهنده‫ی جبهه، آنتاگونیستی نیست. یعنی نمی‫شود دو نهاد که نافی یکدیگرند بر سر اهداف مرحله‫ای وارد همکاری جبهه‫ای گردند. مثلاً نهادهای چپ رادیکال یا راست رادیکال نمی‫توانند در یک جبهه باشند. و یا جمهوری‫خواهان با سلطنت‫طلبان طرفدار رضا پهلوی که خواهان ساختار سکولار دموکراسی هستند (صرف‫نظر از سایر مسائل) نمی‫توانند در یک “جبهه” باشند. آن‫ها حاکمیت موروثی خانواده پهلوی را می‫طلبند که به کلی با خواست و مواضع جمهوری‫خواهان در تضاد است. نباید از یاد برد که ثقل اصلی طیف سلطنت‫طلبان، خواهان بازگشت به مناصب و منابع اقتصادی و شأن و مرتبت و عظمت و اقتدار پادشاهی است. مشروطه‫خواهان جزء کوچکی از کل این طیف را تشکیل می‫دهند که از هم اکنون زیر فشار و تسلیم ثقل بازگشت‫طلبان رژیم گذشته هستند.

روابط و اختلافات نهادهای تشکیل‫دهنده‫ی جبهه، آنتاگونیستی نیست. یعنی نمی‫شود دو نهاد که نافی یکدیگرند بر سر اهداف مرحله‫ای وارد همکاری جبهه‫ای گردند. مثلاً نهادهای چپ رادیکال یا راست رادیکال نمی‫توانند در یک جبهه باشند. و یا جمهوری‫خواهان با سلطنت‫طلبان طرفدار رضا پهلوی که خواهان ساختار سکولار دموکراسی هستند (صرف‫نظر از سایر مسائل) نمی‫توانند در یک “جبهه” باشند. آن‫ها حاکمیت موروثی خانواده پهلوی را می‫طلبند که به کلی با خواست و مواضع جمهوری‫خواهان در تضاد است. نباید از یاد برد که ثقل اصلی طیف سلطنت‫طلبان، خواهان بازگشت به مناصب و منابع اقتصادی و شأن و مرتبت و عظمت و اقتدار پادشاهی است. مشروطه‫خواهان جزء کوچکی از کل این طیف را تشکیل می‫دهند که از هم اکنون زیر فشار و تسلیم ثقل بازگشت‫طلبان رژیم گذشته هستند. این که جبهه جمهوری‫خواهان با چپ یا راست افراطی و مشروطه‫خواهان سلطنتی چه مناسباتی می‫تواند داشته باشد، مقوله‫ی دیگری است.

در مورد راهبرد سیاسی، نخست بگویم که هر راهبردی با مجموعه شیوه‫ها و تاکتیک‫ها و شعارها معنا پیدا می‫کند. دوم این که مهم‫ترین تاکتیک راهبردی جبهه را “انتخابات آزاد” تشکیل می‫دهد. انتخابات آزاد هم شعار است و هم مهم‫ترین تاکتیک گذار به دموکراسی است. تحقق آن ممکن است به تغییر ماهوی رژیم ولایت فقیه بینجامد. شعار “تشکیل مجلس مؤسسان” البته تاکتیک مهم و رادیکالی است که بعد از تغییر یا سقوط حاکمیت دینی قابل تصور است و نه پیش از آن. شعار رفراندم هم شعار مهمی است و ممکن است زمانی و در شرایطی به تاکتیک روز جمهوری‫خواهان مبدل شود. شعار لغو نظارت استصوابی هم مهم است و تحقق آن ممکن است دروازه گذار را به جمهوری واقعی بگشاید. همه‫ی این شعارها خصلت تاکتیکی دارند این که کدام‫یک از این شعارها می‫تواند کیفیت گذار به دموکراسی را رقم بزند نمی‫توان صد در صد حکم کرد. تحولات آینده در مشت هیچ کس نیست و صحت هر نظریه‫ای در پراتیک سنجیده می‫شود.

شعار انتخابات آزاد، در برگیرنده‫ی آزادی‫ بیان، قلم، احزاب و لغو نظارت استصوابی، آزادی کاندیدا شدن و انتخاب کردن بدون قید و شرط است. در شرایط کنونی، شعار دادخواهی از جنایات هولناک در خیزش اعتراضی آبان، شعار روز است. تشکیل هیأت حقیقت‫یاب مورد اعتماد مردم برای شناسائی تعداد قربانیان، مجروحین و بازداشت‫شدگان و دستور دهندگان و مجریان این جنایات، شعار روز سیاسی است. هم‫زمان طرح شعار محکوم کردن انتخابات برای مجلس بی‫اختیار بسیار ضروری است. تحریم فعال انتخابات فرمایشی اصلاح‫طلبان پیگیر یا تحول‫خواه را از بن‫بست سیاسی اصلاح‫طلبان انتخاباتی بیرون می‫آورد و به آن‫ها هویت و شخصیت مستقل می‫بخشد و طلسم پیوند با جنبش توده‫ای را در هم می‫شکند.

شش- نحوه ارتباط و تعامل جمهوریخواهان با دیگر نیروها و رویکردها در داخل و خارج از کشور می بایست چگونه باشد؟

ابتدا به مسائل خارج کشور می‫پردازم. جدا از جمهوری‫خواهان، دو نیروی مطرح و مدعی: سازمان مجاهدین خلق و طیف سلطنت‫طلبان پیرو رضا پهلوی و یک نهاد دیگر به نام شورای مدیریت گذار به دموکراسی که به تازگی تأسیس شده در خارج کشور بیش از بقیه اظهار وجود می‫کنند. به گمان من این سه جریان، از یک طرف به دلیل تمایلات خاص خود، به درجات مختلف به حمایت و کمک دولت‫های خارجی به ویژه آمریکا چشم دوخته‫اند و از طرف دیگر به دلیل شیوه‫ها و سیاست‫های براندازانه، خصلتی انتقامی دارند و می‫کوشند حاکمیت جایگزین مورد نظر خود را از طریق نابودی کل حاکمیت جمهوری اسلامی ولایت فقیه برقرار سازند. صرف نظر از تفاوت اصولی میان اهداف راه‫بردی آنان با جمهوری‫خواهان واقعی، شیوه‫ها و اشکال و تاکتیک‫های گذار به دموکراسی مورد نظرشان، نیز به طور اصولی با شیوه‫ها و اشکال و تاکتیک‫های گذار جمهوری‫خواهان، متفاوت است. با توجه به ماهیت و عملکرد خشن رژیم ولایت مطلقه فقیه، تشویق به شورش و انقلاب و تسلیح مردم و انتظار فشار آمریکا به تحریم بیشتر و حتی دخالت‫ها و حمایت‫های نظامی، از یک‫سو مبارزه اجتماعی و مقاومت مدنی مردم را به محاق می‫راند و از سوی دیگر جنگ و ستیز و خون و تعصب و انتقام را بر فضای جامعه حاکم می‫کند. چنین وضعیتی نهایت آرزوی سرکوب‫گران تا دندان مسلح نظامی و امنیتی رژیم ولایت فقیه است. اصلاح‫طلبان و از جمله اصلاح‫طلبان تحول‫خواه یا پیگیر با چنین سناریوهای ویرانگری هیچ توافق و تفاهمی ندارند.

نحوه‫ی برخورد با این نیروها و مواضع، شعارها، عملکردشان افشاگری و انتقاد مستمر است.

انتخابات آزاد هم شعار است و هم مهم‫ترین تاکتیک گذار به دموکراسی است. تحقق آن ممکن است به تغییر ماهوی رژیم ولایت فقیه بینجامد. شعار “تشکیل مجلس مؤسسان” البته تاکتیک مهم و رادیکالی است که بعد از تغییر یا سقوط حاکمیت دینی قابل تصور است و نه پیش از آن. شعار رفراندم هم شعار مهمی است و ممکن است زمانی و در شرایطی به تاکتیک روز جمهوری‫خواهان مبدل شود. شعار لغو نظارت استصوابی هم مهم است و تحقق آن ممکن است دروازه گذار را به جمهوری واقعی بگشاید. همه‫ی این شعارها خصلت تاکتیکی دارند این که کدام‫یک از این شعارها می‫تواند کیفیت گذار به دموکراسی را رقم بزند نمی‫توان صد در صد حکم کرد. تحولات آینده در مشت هیچ کس نیست و صحت هر نظریه‫ای در پراتیک سنجیده می‫شود.

در داخل کشور؛ اصلاح‫طلبان انتخاباتی (مشروطه‫خواهان ولائی) مهم‫ترین جریان سیاسی نزدیک به جمهوری‫خواهان، هستند. هدف سیاسی آنان محدود کردن اختیارات ولایت مطلقه فقیه است، روش سیاسی ثابت آنان، شرکت در انتخابات و مخالفت و مرزبندی پررنگ با فشار از پائین توده‫ای است که آن “انقلاب” یا براندازی می‫دانند. آنان طی بیست سال اخیر در محدود کردن ولی فقیه به کلی ناکام بوده‫اند. در رعایت قانون و اجرای فصولی از قانون اساسی که به حقوق مردم اشاره دارد نیز هیچ موفقیتی نداشته‫اند. ولی فقیه و مجذوبانش بیش از هر زمان دیگر در رأس حاکمیت یکه‫تازی می‫کنند. جنبش سبز اوج فعالیت اصلاح‫طلبی حکومتی بود که با حصر رهبران آن به حاشیه رفت و عملاً تبدیل به نیروی کمکی در انتخابات مجلس و شوراها و ریاست جمهوری گردید. خیزش دی ماه 96 به ویژه خیزش گسترده‫تر آبان 98 به وسعت کشور نشان داد این طیف از اصلاح‫طلبان و اصلاح‫طلبی آنان به بن‫بست کامل رسیده و نزد اکثریت مردم ایران از ارزش و اعتبار ساقط گردیده است.

علیرغم این شکست و بن‫بست هرگز نباید نقش آنان را در گفتمان اصلاح‫طلبی نادیده یا دست‫کم گرفت. آنان در گسترش اندیشه‫ی آزادی‫خواهی و ضرورت دموکراسی نقشی کاملاً مثبت و روشنگرانه‫ داشته‫اند. سیاست‫ورزان، صاحب‫نظران و اندیشه‫ورزان مختلف اصلاح‫طلب در رسانه‫های جمعی، در مقالات، اظهارنظرها، مناظره‫ها، سخنرانی‫ها و مصاحبه‫ها و … از آزادی و برخورد آراء و نظرات مختلف دفاع ‫کرده‫اند؛ از حقوق شهروندی، از آزادی انجام فرائض مذهبی معتقدان ادیان، از مدارا و تحمل و رعایت قانون برای آحاد مردم سخن گفته‫اند، از تبعیض و خودی و غیرخودی کردن حاکمان، از وجود فساد و ناکارآمدی‫های حاکمیت؛ و از ابرچالش‫های بحرانی و غیره و غیره انتقاد کرده‫اند و از نا پاسخگوئی مسؤلین در همه‫ی رده‫های حاکمیت نوشتند و شعار ایران برای همه‫ی ایرانیان را بر سر زبان‫ها جاری ساختند. به طور کلی روش و منش سیاسی و فرهنگی آنان در حوزه‫هائی که به اساس حاکمیت ولایت فقیه مستقیماً بر‫خورد نمی‫کند، نقشی کاملاً مثبت و غیر قابل انکاری داشته‫‫اند.

آنان در ارتقاء آگاهی و اندیشه‫ورزی و گسترش فرهنگ سیاسی مردم و دفاع از نهادهای مدنی و اهمیت صندوق رأی، کارنامه‫ی مثبتی داشته‫اند. صاحب‫نظران اصلاح‫طلب به لحاظ روش و فعالیت فکری روشنگرانه و ترویج اندیشه دموکراسی‫خواهی و حتی آشکار و پنهان در ضرورت ساختار جمهوری واقعی کار زیادی کرده‫ و می‫کنند مجموعه فعالیت آنان عملاً به سود محتوای اجتماعی و فرهنگی جمهوری‫ واقعی است.

متأسفانه رهبران سیاسی اصلاح‫طلب و در رأس آنان آقای محمد خاتمی، در سال‫های اخیر از خواست‫های اعتراضی توده‫های مردم ایران عقب ماندند. مواضع و توصیه‫های سیاسی آنان، گوش شنوائی در جنبش اعتراضی مردم ایران ندارد. در حالی که بسیاری از اندیشه‫ورزان و جامعه‫شناسان و فعالان و صاحب‫نظران سیاسی اصلاح‫طلب از این رهبران پیشی گرفتند. در برخورد با فاجعه آبان، مواضع رهبران در حصر آقایان موسوی و کروبی به ویژه موسوی آشکارا با آقای خاتمی متفاوت شده است.

بدین ترتیب طیفی گسترده از “اصلاح‫طلبان انتخاباتی” در جدیدترین رویکرد سیاسی خود، طلسم بن‫بست اصلاح‫طلبی حکومتی را شکستند و به درجات مختلف مواضع و هویت و مرز خود را از اصلاح‫طلبان انتخاباتی مشخص کرده‫اند.

با این حال چنان‫چه فشار و مقاومت مدنی مردم اوج بگیرد و از توش و توان بیشتری برخوردار گردد، در جریان کنده‫شدن از حاکمیت ولایت فقیه، اصلاح‫طلبان حکومتی، به ویژه شخصیت‫های صادق آنان، بیش از سایر لایه‫های درونی حاکمیت دارای ظرفیت روی‫آوری به مردم هستند.

یکی از وظائف مبرم جمهوری‫خواهان خارج کشور، از یک‫سو دفاع و حمایت از اصلاح‫طلبان پیگیر (یا ساختاری) در داخل کشور و از سوی دیگر برخورد انتقادی و سازنده با اصلاح‫طلبان صادق حکومتی است. آخرین مواضع سیاسی رهبران در حصر جنبش سبز، نشان داد که گذر از بن‫بست اصلاح‫طلبی حکومتی در ابعاد گسترده‫ای در حال شکستن است. جمهوری‫خواهان در خارج کشور، باید بر عقب‫ماندگی سازمانی خود فائق آیند و جبهه فراگیر (بخش خارج کشور) را هر چه زدودتر پی‫ریزی کنند.