جمهور مردم و نقش اول در مبارزه با بحران و چالش

جدید qsdf654kghuy VAFA ژاله وفاایران گرفتار بحران ها

رﮊیم ولایت مطلقه فقیه، رﮊیم بحران‌ سازی است. بحران از پی بحران ایجاد کردن با هدف ایجاد زمینه برای تصرف کامل دولت(به مثابه مجموع سه قوه) توسط مافیاهای نظامی – مالی، کار امروز و سال 98 تنها نیست. از گروگانگیری تا امروز، نظام استبدادی حاکم درحال بحران سازی مداوم داخلی و خارجی است.

چالشهایی که نظام حاکم مردم ایران را بدان دچارکرده است هم ماهیت داخلی دارند و هم خارجی

❋ بحران تحریم که روز بروز در زندگی عادی مردم اثر ملموس خود را برجای میگذارد

❋بحران امکان حمله نظامی و سایه مداوم جنگ  بر سر مردم

❋بحران درگیری مداوم با همسایگان ایران

❋بحران سیاسی داخلی ( جانشین کردن مقام جعلی ولی فقیه مطلقه بجای حاکمیت جمهور مردم ،ترجیح مسئولان نالایق و ناتوان از اداره امور بر ایرانیان مستقل و آزاده و توانمند و حقوقمند از راه فقدان انتخابات آزاد و دموکراتیک ،ایجاد مداوم مدار بد و بدتر ،سرکوب هر ندای مخالف و وجود هزاران زندانیان سیاسی -عقیدتی و سرکوب هر گونه جنبش مردمی ( زنان ، دانشجویی ومعلمان ، کارگران و…)

❋بحران ویرانگر اقتصادی (فقر و تورم وگرانی و رکود و بیکاری وبی حقوقی و حراج ثروتهای ملی و وابستگی اقتصاد ایران به نفت و بحران هسته ای که میلیاردها دلار از جیب مردم هزینه برده است وهنوز ایران گرفتار عواقب سیاسی- اقتصادی آن است . حکومت روحانی، با سه برابر کردن حجم نقدینه، بمب دائم در انفجار را ایجاد کرده ‌است و هم این حکومت، قرارداد وین را با تصویب خامنه‌ای، امضاءکرده و بموجب آن 105 تعهد از جانب مردم به قدرتهای خارجی سپرد بی ‌آنکه طرف مقابل آن را بطور قطع امضاءکند و با خروج امریکا از این قراداد و محکم نایستادن اروپا ،تمام تبلیغات حکومت روحانی در باره” بازی برد –برد”! در قرار داد وین نقش برآب شد . قلب کارخانه آب سنگین اراک  با بتن پر شد ،سانتریفوژهایی که با قیمت گزاف خریداری شده بودند از چرخه خارج شدند و تحریمها از نو برقرار شدند و فشار اصلی آن باز بر مردم وارد می شود.)

❋بحران اجتماعی ( رواج آنواع آسیبهای اجتماعی همچون فحشا و اعتیاد و بیماریهای روانی و بی خانمانی 19 میلیون نفر حاشیه نشین در ایران …)

❋بحران فرهنگی ( دخالت بنیاد دینی در بنیاد سیاسی ،که خود موجد بحرانهای سیاسی و فرهنگی است و وارد کردن ضربه به باوراکثریت مردم  ایران از طریق از خود بیگانه کردن دین وتوجیه جنایات رژیم بنام  باور و دین مردم، گسترش خرافات و مبارزه با علم و فن و دانش ،تبعیضهای قومی و مذهبی و مرامی و جنسیتی و…)

بحران طبیعی (با ویران کردن طبیعت و عدم عمران به موقع آن ،اثرت حوادث طبیعی همچون زلزله و سیل و بی آبی ، رانش زمین ،خشک شدن تالابها و دریاچه ها وآلودگی هوا که قابل پیشگیری می باشند را بر زندگی مردم ویران گر کردن و بیایان کردن ایران)

در اینجا جای دارد بطور نمونه به بسط بحران اقتصادی و اثرات بلافصل آن بر روی زندگی مردم بپردازم:

میدانیم که اقتصاد ایران دچار مشکلات ساختاری است و وجود همین مشکلات ساختاری حل ناشده است که باعث میگردد اثرات تحریم تا بدین حد بر زندگی مردم دهشتناک باشد. هر چند نظام ولایت فقیه قصد دارد تحریم را علت و بانی مشکلات اقتصادی وانمود کند اما تجربه به مردم ایران ثابت کرده است که بحرانهای اقتصادی حاصل بی کفایتی مسئولین و ماهیت نظام استبدادی حاکم است. اما از بازگویی حقیقت به مردم سرباز میزنند که عامل تورم، نگاه‌داشتن کشور در بحران‌های داخلی و خارجی شدید، بنابراین، ناممکن شدن تثبیت قیمتها است. زیرا با توجه به اثر تکاثری قدرت خریدی که دولت و نظام بانکی ایجاد می‌کنند، ارزش میزان کالا و خدمات لازم برای جذب آن، دست کم، دو برابر این قدرت خرید می‌شود. نه اقتصاد مصرف محور توانا به تولید کالاها و خدمات است و نه ارز در اختیار ،برای وارد کردن کالاها و خدمات لازم ، کفایت می‌کند.

بودجه های سنواتی در نظام ولایت فقهی  نیزخود آینه تمام نمای گسست مردم از دولت و چرایی آن هستند:

الف-بودجه ها متکی به صدور و فروش ثروتهای ملی همچون نفت و گاز و معادن هستند.

ب-مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم نیز به نفت و گاز وابسته اند.

ج- مابقی بودجه را کسری تشکیل میدهد که با قرضه داخلی ( چاپ اسکناس بی پشتوانه )و قرضه  خارجی تامین می شود.

در واقع چند اتفاق همزمان رخ می دهد:

هر چند نظام ولایت فقیه قصد دارد تحریم را علت و بانی مشکلات اقتصادی وانمود کند اما تجربه به مردم ایران ثابت کرده است که بحرانهای اقتصادی حاصل بی کفایتی مسئولین و ماهیت نظام استبدادی حاکم است.

۱-از آنجا که بودجه برداشت از تولید داخلی نیست ، بلکه حاصل حراج ثروتهای ملی ، سال بسال نیز بر حجم بودجه افزوده می شود.

۲ -اقتصاد ایران بدل به زائده اقتصاد مسلط می شود.

۳- بودجه فربه ، حجم نقدینگی را افزایش میدهد و خود نیز به افزایش تورم دامن میزند و بعلت اینکه قدرت خرید بوجود آمده در داخل تولیدی نمی بیند ، نیاز به واردات روز افزون میشود. و روز بروز اقتصاد مصرف محور تر و میگردد.

۴ -واردات روزافزون  ضربات مهلک به تتمه تولید داخلی وارد می آورد و اجزاء اقتصاد ملی را متلاشی می نماید.

۵ -زمینه گسترش رانتخواری افزون میشود.و مافیای واردات بر هست و نیست وطن پنجه می گشاید.

۶ -برمیزان تورم سال بسال افزوده می گردد.

۷ -بر عکس نظامهای دموکراتیک که دولت وابسته به مالیات مردم است ،در ایران این شهروندان هستندد که در حقوق روزمره خود وابسته به دولتند.

۸ -رابطه مردم با ثروتهای ملی خود ونسلهای آینده محسوس نیست و بند از بند گسسته می شود.

۹ -حراج ثروتهای ملی که در واقع کارمایه جامعه ایرانند وقتی در درون اقتصاد کارمایه تولید نشود ، ایجاد کار نیز نمیکند و این ثروتها درکشورهایی که ایران نیازمندیهای خود را از آنها وارد میکند بدل به کار مایه شده و در آن کشورها ایجاد اشتغال می نماید.

۱۰ -به میزانی که حجم بودجه افزایش می یابد فقر مردم  و نابسامانیهای اجتماعی نیز روز افزونتر می گردد.طبقه متوسط با سرعت به طبقات زیر خط مطلق فقر سقوط آزاد می کند و چون در چنین اقتصادی رانتخواری بدل به رویه معمول میگردد نابرابری ها و تبعیضها نیز افزون می شوند.

۱۱-میل به سرمایه گذاری داخلی و خارجی  در اقتصاد فاقد امنیت به صفر میل مینماید .و همراه آن سرمایه میل به گریز از ایران و ورود به اقتصادهای باثبات می یابد.

۱۲-سوداگری بجای روحیه تولید رواج می یابد.

بی دلیل نیست که نسل جوان خود را با این وضعیت بی آینده می بیند و نسل کنونی نیز غافل از نیازهای نسلهای بعدی و لزوم مهیا کردن زمینه برای زیست نسلهای بعدی ، به پیش خور کردن و زندگی مصرفی و ادامه می دهد.در عین حال

بحران فقر گریبان مردم را گرفته است

نا گفته نماند که فقر را نمی‌ توان در یک رقم، رقم درآمد ماهانه و یأس از آینده، ناچیز کرد. چرا که عدم دسترسی به امکانها ناشی از توزیع نابرابر آنها در سطح جهان و در سطح هرکشور و فقر طبیعت بلحاظ افزایش میزان آلودگی و برداشت از منابع موجود در طبیعت که سبب کاهش منابع می‌شوند و استثمار اقتصاد مسلط از اقتصادهای زیر سلطه و فرار سرمایه‌ها و استعدادها از جامعه‌های فقیرتر به جامعه‌های دارای اقتصاد مسلط و میزان فرآورده‌ها و خدمات تخریبی و نیز شدت پیشخورکردن و از پیش متعین کردن آینده نیز در محاسبه میزان فقر بایستی در نظر گرفته شود.

نزدیک ترین و ملموس ترین تجربه برای مردم ملاحظه درماندگی و ناتوانی نظام در مدیریت سیل ورها کردن اغلب روستاها و شهرهای ویران شده بحال خود و نیز شکست بر شکست افزودن در بحران هسته ای است که میلیارد ها دلار هزینه برداشته است و فرصتهای بسیاری را از دست مردم ایران خارج کرده و تحریم و خطر جنگ را به تحمیل و ممکن  گردانده است . مردم اما ازیاد نمی برند تبلیغات دروغین و یک جانبه روزنامه های اصلاح طلب و حکومت روحانی را که با آب و تاب تحقق وعده هایی را بعد از قرارداد وین به مردم القا می کردند از قبیل :

  • «امسال اقتصاد ایران بعد از توافق هسته‌ای شکوفا خواهد شد»
  • «منتظر هجوم سرمایه‌های خارجی بعد از توافق هسته‌ای باشید»
  • «تحریم‌های ظالمانه باید از بین برود تا سرمایه بیاید و مشکل محیط زیست، اشتغال، صنعت و آب خوردن مردم حل شود، منابع آبی زیاد شده و بانک‌ها احیا شوند»

کشورهای 5+1 هیچ تعهدی را در این قرارداد وین که به غلط آنرا برجام مینامند ،متقبل نشدند و از مردم این حقیقت را پنهان داشتند که طبق قرارداد وین  تحریم‌ها عملاً برداشته نمی‌شود، بلکه ساختاری از فشار و نظارت بر ایران طراحی می‌شود که برنامه جامع اقدام مشترک ( برجام ) آن را قانونی می‌کند وبرجام به مثابه یک مکانیسم کنترل تسلیحات طراحی و در واقع ابزار فشار و وادارسازی ایران به اطاعت از اوامر و نواهی قدرتهای مذاکره کننده بود و ضعف دیپلماسی نظام حاکم باعث تن دادن به چنین قرارداد خیانتباری شد که مسئولیت آن در اصل متوجه شخص خامنه ای است که در جریان همه مراحل مذاکرات و محتوای قرارداد بود .و از محتوای قرارداد وین  باخت ایران محرز بود به همین علت نیز حکومت ترامپ براحتی توانست بدون متقبل شدن هیچ گونه ضرری از آن قراداد خارج گردیده و تحریمها را باز گرداند.

بر هیچ کس پوشیده نیست که در فاصله امضای قرارداد وین تا  خروج آمریکا و باز گرداندن تحریمها ،نیز اقتصاد ایران همچنان ازمشکلات ساختاری رنج می برد ونه تنها تغییری در جهت حل این مشکلات رخ نداد ، برعکس سیاستهای نا کار آمد کلیت نظام و حکومت روحانی باعث چند برابر شدن نرخ ارز و کاهش ارزش پول ملی و فقیرتر شدن اکثریت جامعه شد و هم با قرضه های داخلی و چاپ اسکناس حجم نقدینگی چند برابر شد. این سیاستها اصولا ربطی به تحریم نداشته است بلکه بی کفایتی برنامه ریزان نظام ولایت فقیه از خامنه ای در راس گرفته که سیاستهای کلی را طرح ریزی و اعلام می نماید تا حکومت روحانی و کابینه وی را عیان ترمی کند . تحریمها که به ضرر مردم ایران وضع شدند و نه نظام حاکم ،تنها وخامت اوضاع اقتصادی را تشدید گردانیده اند.

از اینرو چالشها و بحرانهایی که نظام حاکم در بخش اقتصادی بر مردم تحمیل کرده است را  در پنج عامل اصلی جمع بندی نمایم  ،عواملی که ضربه «دشمن» را هرچه ویران‌گرتر می‌کنند، یعنی حجم نقدینه ،قرارداد وین ،اقتصاد مصرف و رانت محور ،کسر روزافزون بودجه کشور و قدرت خریدی که دولت و نظام بانکی ایجاد می‌کند و بسیار نابرابرنیز توزیع می‌شود، را حکومت‌های این نظام ، از جمله حکومت روحانی، بوجود آورده و تصدی کرده‌‌اند و مسئولیت آنرا نیز بعهده دارند. این پنج عامل پنج سلاحی هستند که در جنگ اقتصادی، طرفهای جنگ، یعنی اتحاد سعودیها و اسرائیلی‌ها و امریکا و نیز «دولت در سایه» برضد نه تنها حکومت که مردم ایران و اقتصاد از هم گسسته ایران، بکار می‌برند.

تبحر نظام و داشتن دکترا در بحران سازی

چالشها و بحرانهایی که نظام حاکم در بخش اقتصادی بر مردم تحمیل کرده است را  در پنج عامل اصلی جمع بندی نمایم. عواملی که ضربه «دشمن» را هرچه ویران‌گرتر می‌کنند، یعنی حجم نقدینگی، قرارداد وین، اقتصاد مصرف و رانت محور، کسری روزافزون بودجه کشور و قدرت خریدی که دولت و نظام بانکی ایجاد می‌کند و بسیار نابرابر توزیع می‌شود، را حکومت‌های این نظام ، از جمله حکومت روحانی، بوجود آورده و تصدی کرده‌‌اند و مسئولیت آن را نیز بعهده دارند. این پنج عامل پنج سلاحی هستند که در جنگ اقتصادی، طرفهای جنگ، یعنی اتحاد سعودیها و اسرائیلی‌ها و امریکا و نیز «دولت در سایه» برضد نه تنها حکومت که مردم ایران و اقتصاد از هم گسسته ایران، بکار می‌برند.

ملاحظه میشود که نظام استبدادی حاکم در ایجاد انواع بحران تبحر دارد و به تعبیراخیر آقای ظریف در اینکار دکترا دارد ! اما به همان میزان که در ساخت بحرانهای همه جانبه متبحر است در حل آن عاجز است.و هرگاه اظهار تمایل به حل بحرانی کرده است آنرا در بدترین شرایط ممکن و با باج دادنهای بسیار از جیب مردم و خوراندن جام زهرهای مهلک در واقع به مردم ، بظاهر حل کرده ولی در واقع به بحرانی جدید وصل نموده است.

بدیهی است هیچ نظام بحران سازی قادر به حل بحران خود ساخته نیست چرا که اگر توانا به حل بحران بود موجد آن نمیشد.در واقع امر بحرانها بکار ادامه حیات  نظام ولایت فقیه میآیند چرا که از یک طرف هم ابعاد زندگی سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی مردم را تحت تاثیر قرار میدهد و بدینسان زندگی مردم ایران را به مهار خود در می آورد و از طرفی با جناحهای داخلی خود و دستگاه عظیم تبلیغاتی که در اختیار دارد برای حل آن بحرانها آدرس اشتباه نیز در اختیار مردم قرار میدهند. همانا: قابلیت اصلاح پذیری نظام در درون خود  ! و بدینسان توجه را از عامل اصلی حل بحران همانا توانایی یک ملت در ریشه کن کردن عامل موجد بحرانها دورمی گردانند.

در نظامی که رویه بر این است که مافیاهای نظامی/مالی با تخریب نیروهای محرکه برای رساندن رانت‌خواری به حداکثر، نقدینه و ارز و طلا و آب و … و نیروی مسلح و دستگاه تبلیغاتی را از آن خود کند، هیچ اصلاحی که به نفع تحکیم این موقعیت عمل نکند پذیرفته نیست .

چرا که  محور اقتصاد کشور بر مصرف و رانت شکل می گیرد و این با استبداد جور است و نه با حقوقمندی.

اگر بخواهیم محور اقتصاد را تغییر بنیادین دهیم واقتصاد مصرف محور و رانت محور را تولید محور بگردانیم، بایستی که این رابطه را که مانع اول است تغییر دهیم. حال چنانچه مردم قصد کنند که رابطه را عوض کنند آنگاه با ولایت مطلقه فقیه تزاحم پیدا می کند و با هر گونه ولایتی به عنوان اعمال قدرت مزاحمت ایجاد می کند.از اینرو عوامل نظام مقاومتی سخت خواهند کرد. از اینرودر چنین نظامی با چنین ماهیتی هر گونه اصلاح پذیری به نفع احقاق حقوق مردم ،از دید استبدادیان امری ناممکن و محال خواهد بود .چرا که کوچکترین قدمی به سوی حقوق مردم ،از تمرکز قدرت در دست مافیای حاکم می کاهد و پایان نظام ولایت فقیه را نوید خواهد داد.

اما زیست در حقوقمندی و عزت حق یک ملت است و برای تحقق آن تغییر را باید از خود شروع کرد.

اقتصاد تولید محور با حقوق ملازمه پیدا می کند، ایرانی ها باید حقوق شهروندی پیدا کنند ، حقوق ذاتی انسانی خود را بکار برند ، از حقوق ملی برخوردار شوند و در عمل این حقوق رعایت بشوند، طبیعت از حقوق برخوردار بشود و در این جهان، ایران بر اصل استقلال و آزادی با جامعه های دیگر رابطه بر قرار کند و در نتیجه زیر سلطه اقتصادی هیچ کشوری هم نباشد  تا اصلاحی در راستای حقوق مردم ممکن باشد.

با معرفت  شهروندان هر کشوری به حقوق خودو عمل بدان در همه عرصه های زندگی ، هر نظام استبدادی هرچند مسلح و پر قدرت ، زمینه رشد نمی یابد و ناچار از فروپاشی است.

سالیان متمادی اصلاح ناپذیر بودن نظام حاکم و دلایلش را از دید بخشی از مردم که در معرض تبلیغات یک جانبه نظام بودند ،پنهان کردند . با وجود تجربه های فراوان بخشی نیز خود را به ندیدن و انکار زدند .اصلاح طلبان حکومتی از آنجا که می خواستند ازبخشی از سهم شیر قدرت بهره ببرند و حفظ نظام و نه حقوق مردم اوجب واجباتشان بود و هست ، با تبلیغ “اصلاح پذیر بودن ” نظام ولایت فقیه حتی بدون تئوریزه کردن آن و تطبیقش با واقعیات محسوس و ملموس ، در جو سانسور و سرکوبی که نظام حاکم برجامعه مستولی کرده بود ، با  بستن دهان مخالفان و شکستن قلم دیده بانان هشیاری که محال بودن اصلاح پذیری را در نظام ولایت فقیه تحلیل می کردند، باعث بسته شدن مدار خشونت گرایی نظام گردیدند .از دید نگارنده مسئولیت اصلاح طلبان حکومتی در ادامه حیات نظام و القای دروغ و بی عملی و جو یاس و ترس و استیصال بسیار سنگین است.

اما از آنجا که همواره نمیتوان مردم را در سانسور مداوم نگاه داشت و حد اقل بخشی از مردم از تجربه ملموس زندگی خود درس لازم را میگیرند. تبلیغات اصلاح طلبان بر روی اقشار مردم دو اثر متفاوت گذاشت.

1- باوراقشاری از مردم را به امکان هر گونه تغییر از بین برده و بی تفاوتی و استیصال را القا کردند.

2- باور بخشی از مردم خصوصا قشر جوان که بخش اعظم زندگیش را آینده تشکیل میدهد و نیازمند پیشاروی باز است ، به امکان هرگونه تغییر در مدار بسته اصلاح طلبی – اصولگرایی شکست. و شعار اصلاح طلب -اصول گرا دیگه تمام است ماجرا ، سنبل این طرز فکر است که در حال نضج گرفتن و بالیدن است.

بایستی با خود و با مردم روراست بود و هزینه های سنگین بی تفاوتی و بی عملی را که منجر به  افزودن بر عمر نظام استبدای حاکم می گردد  را روشن در برابر چشمان بصریت بین قرارداد.

دستگاه ولایت مطلقه فقیه و حزب سیاسی مسلح و مافیاهای نظامی/مالی و دستگاههای سرکوب اگر نبودند، بدیهی است مردم ایران زندگی درخوری می یافتند. اما اگراین نظام ودستگاههای سرکوبش وجود دارد، بدین‌خاطر است که برای مردم نقشی غیر از تسلیم شدن قائل نیستند و بخشی از مردم کم و بیش این نقش را بازی کرده‌اند.

نقش مردم و جنبش های مدنی  ایران در رها کردن ایران از بار بحران ها

اصلاح طلبان حکومتی از آنجا که می خواستند ازبخشی از سهم شیر قدرت بهره ببرند و حفظ نظام و نه حقوق مردم اوجب واجباتشان بود و هست، با تبلیغ “اصلاح پذیر بودن ” نظام ولایت فقیه حتی بدون تئوریزه کردن آن و تطبیقش با واقعیات محسوس و ملموس، در جو سانسور و سرکوبی که نظام حاکم برجامعه مستولی کرده بود، با  بستن دهان مخالفان و شکستن قلم دیده بانان هشیاری که محال بودن اصلاح پذیری را در نظام ولایت فقیه تحلیل می کردند، باعث بسته شدن مدار خشونت گرایی نظام گردیدند.

چاره در خلع ید کردن از نگاه دارندگان خیمه نظام ولایت فقیه است.اما چنین خلع یدی، در خلا انجام دادنی نیست. در جامعه است که می‌تواند رخ بدهد. بنابراین، از جامعه‌است که باید مشروعیت کسب کند. باتوجه به این واقعیت که یا ایرانیان استقلال و آزادی و دیگر حقوق خود را می‌یابند و کمر همت بر می‌بندند به نجات طبیعت و اقتصاد کشور و یا کشور از دست می‌رود، پس تنها وقتی چنین خلع‌یدی مشروعیت پیدا می‌کند که، درجا، ولایت به جمهور مردم بازگردانده شود.

جامعه زمانی آماده چنین خلع یدی میشود که جنبشهای زنان و دانشجویان و معلمان و کارگران و در کل جمهور مردم اعتلا یابند و ذهن خود را از القائات دستگاه تبلیغاتی نظام پاک و زندگی خود را از مدار بسته بدو بدتر نجات دهند.

جنبش  زنان ایران

آنهم زنانی که تجربه نشان داده است در همه مبارزات در صفوف پیشتاز قرارداشته اند ، با دو هدف عمده:

1-شناسایی و ایجاد معرفت و خود آگاهی به زنان در مورد حقوق انسانی و شهروندی و ملی خود و حقوقمند کردن نیمی از شهروندان ایران، که البته بدور از خود آگاه کردن مردان نسبت به حقوق خود و دوری گزیدن از تبعیضهایی به ضرر زنان وضع گردیده اند  ،نیز موفق نخواهد شد.

2-مبارزه با “قوانین ” ضد انسانی و تبعیض گرای نظام حاکم

یکی از بزرگترین چالشهایی است که نظام حاکم با آن روبرو است.چرا که با جنبش معلمان نیز به علت وجود معلمان زن بسیار در ایران و نیز با جنبش دانشجویی پیوند ماهوی و اشتراک در حقوق خورده است .نقشی فعالیت زنان در تظاهرات‌ها و در انجمن‌های اجتماعی و آگاهی  به توان اجتماعی و سیاسی خود، خود موجب ایجاد ظرفیت‌های اجتماعی جدید و توانمندیها و توانبخشی های نو به جامعه زنان کشور شده و سطح مطالبات آنان را به مستوایی برتر ارتقاء داده است.وجود شمار گسترده ای از زنان فعال اجتماعی و سیاسی در زندانها که هر یک بیش از دیگری در مقاومت در برابر زورگویی و اعمال خشونت نظام  خوش میدرخشند ،خبر از میزان وحشت نظام از کنشگری نیمی از جامعه و پتانسیل عظیم آن است.

جنبش معلمان ایران

معلمان ایران که هر روز و هفته و ماه در مدارس نسل جدید را می پرورانند ، ضامن و پشتوانه توان علمی و فکری آینده ایرانند . چرا که محیط مدرسه بهترین مکان تمرین آزادگی و استقلال و رشد و مبارزه با روشهای خشونت گستر است. تبیین آگاهی ملی ایرانیان و نسل حال و آینده و بار به ثمر نشاندن آن خوشبختانه بر دوش قشری فهیم و عاشق و زحمتکش نهاده شده است که چنانچه عاشق اعتلای ایرانی و ایرانی نبودند در انتخاب شغل پر مسئولیت معلمی  تردید می کردند.امانت مقوله آگاهی ملی و حقوندی و حقوقمندی را در دهه های خطیر سرکوب  ،معلمان  ایران در آستین خود حفظ کرده اند.

معلمان این سفیران خرد ، واقفند که تداوم ایران نیازمند انتقال این مقولات از نسلی به نسل دیگر است.از اینرو جنبش معلمان سهم بسزایی در ممکن و میسور گرداندن اتمام هر گونه نظام استبدادی در ایران دارا می باشد.

جنبش کارگران ایران

جنبشی که بعلت گستردگی آن تمامی صحنه وطن را در بر می گیرد.

کارگران زحمتکش ایران که بار تولید و نوسازی ایران را با تحمل محنتهای فراوان حتی محرومیت چند ساله از دستمزد  خود بدوش می کشند،نیزدر گذرگاه مهم انتخاب بین تولید محوری و یا مصرف محوری ایران ایستاده اند. این تولید محوری تنها به تولید کالا ختم نمی شود ،تولید فکر و اندیشه ،تولید اخلاق و عدالت ، تولید مقاومت در مقابل زور گویی، تولید روشهای خشونت زدا در مقابل روشهای خشونت گرا ، تولید کالای با کیفیت در مقابل کالای وارداتی بنجل ، تولید اتحاد و همبستگی در مقابل تضییع حقوق هر ایرانی و…

و چون کارگران ایران تنها در محدوده “حرف زدن “از این تولیدات قرار ندارند بلکه کار آنها “عمل و کار “در این مقولات است ، امید به وجود فعال آنها در غنا بخشیدن مبارزه با نظامی که دزد حقوق همه ایرانیان است ،  بسیار حقیقی و واقعی است.

جنبش دانشجویی ایران

چاره در خلع ید کردن از نگاه دارندگان خیمه نظام ولایت فقیه است.اما چنین خلع یدی، در خلا انجام دادنی نیست. در جامعه است که می‌تواند رخ بدهد. جامعه زمانی آماده چنین خلع یدی میشود که جنبشهای زنان و دانشجویان و معلمان و کارگران و در کل جمهور مردم اعتلا یابند و ذهن خود را از القائات دستگاه تبلیغاتی نظام پاک و زندگی خود را از مدار بسته بد و بدتر نجات دهند.

جنبش دانشجویی بعلت ویژه گیهای خاص خود بنوبه خود نظام حاکم را با چالش روبرو گردانده است :مبارزه با حرکتی سازنده و فعال و بیدار و جوان و پر انرژی و بیگانه با قدرت که ریشه در تاریخ این مرز و بوم دارد، تنها با قلب معنی مبارزه برای چند صباحی ممکن است ادامه یابد. از اینرو نظام ولایت فقیه بی عملی را به جنبش دانشجویی تنها بر اساس تضعیف روحیه مبارزه می توانست تحمیل نماید. به همین سبب عوامل تبلیغاتی خود را به مخدوش کردن ارزش های مبارزاتی که در تاریخ ایران سنت گردیده بود، وا داشت. تا رأس این نظام  بتواند در ۱۱ تیر سال ۱۳۹۳ به راحتی فرمانی با این محتوا صادر کند که: “مسئولان ذیربط و مدیران دانشگاه‌ ها باید با جدیت از تبدیل مراکز علمی به محل جولان و فعالیت‌ های جریان‌ های سیاسی جلوگیری کنند”. این قبیل فرمان های مستبدانه و دخالت جویانه را ممکن نیست بتوان در دانشگاه های فعال و بیدار ایران بدون پیش زمینه منفل سازی در علن صادر کرد.

ویژگی و خصیصۀ بارز جنبش دانشجویی ایران تمایل به دوری از قدرت و منتقد آن بودن، ساختارشکنی، آزادیخواهی، عدالت‌ طلبی و هدفمند بودن، است. اگر جامعه نتواند رهبری نیروهای محرکه خود را تصدی کند، حیات ملی ناممکن می‏ شود. جامعه‏ ای که نیروهای محرکه‏ اش را دولت زورمدار و بیگانه بتواند از او بستاند، خویشتن را در معرض انحلال قرار می دهد. از این رو، هدف جنبش های ایرانیان خصوصاً جنبش دانشجویی، نجات و ادامۀ حیات ملی در رشد و بنابر این، بدست آوردن مهار نیروهای محرکه و سپردن تصدی دولت به آن رهبری بوده‏ است که محل ظهور و عملش خود جامعه باشد و بتواند دولت را به نمایندگی از جامعه ملی اداره کند تا ولایت جمهور مردم تحقق یابد.

هر چند در حال حاضر بطور موقت با پدیدۀ فترت جنبش دانشجویی مواجهیم، اما نظام حاکم در منفعل نگاه داشتن و سرکوب جنبش دانشجویی نمی تواند به صورت پایدار و طولانی موفق گردد، چرا که هرگاه نظامی منتزع از ملت تعیین هدف کند و بخواهد جامعه، کارپذیرانه اطاعت کند، در واقع هدفش نمی تواند نسبت به واقعیت های جامعه، بند از بند گسسته نباشد. لذا جامعه نسبت به آن بیگانه می گردد و به میزان دوری آن نظام از جامعه، دوران شکست اش نزدیک می شود. از طرفی امکان گسترش هر چه بیشتر ذهنیت مبارزه با قدرت حاکم روز بروز در میان دانشجویان افزایش می یابد، چرا که خاستگاه اجتماعی دانشجویان از پایین ترین لایه‌ های اجتماعی تا بالاترین آنرا در بر می‌ گیرد و این پراکندگی پایگاه اجتماعی- اقتصادی دانشجویان، آنها را در برابر نیازها و مطالبات قشرهای متفاوت مردم قرار داده و همانگونه که جامعه انتظار دارد مطالبات تاریخی اش، با زبانی گویا از زبان دانشجویان مطرح شوند، حاملان جنبش دانشجویی همواره با انتقال آگاهی به خاستگاه های اجتماعی خویش، وظیفۀ اقناع لایه‌ های مختلف اجتماع را درخصوص امکان برآورده شدن مطالباتشان از طریق تغییر روابط بین مردم و دولت در تحقق آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و عدالت اجتماعی، برعهده دارند .

همین امکان و رسالت را جنبش زنان و معلمان و کارگران میتوانند بخوبی عهده دار شوند.

ارزیابی موقع و مقام جنبش های مدنی ایران  و فاصله گرفتن میان “مسئولیت” و آنچه و آنکه آنها را به “مشغولیت” به خود فرا می خواند، نیازمند درایت و هوشمندی، خصوصاً شجاعت و تهور مرعوب قدرت و عمله های آن نشدن، و نیز باور به این امر است که پاد زهرِ زهر قدرت، استقامت است و این استقامت تنها زمانی کار ساز است که از موضع آزادی و استقلال و حقوق انسان بعمل آید. چرا که همانگونه که نظام ولایت فقیه برای حفظ خود نیازمند پاسداران و ملتزمانی از جنس و سنخیت خود است که دغدغه حذف از عرصه قدرت را داشته باشند و به دروغ خروج از آنرا با حذف از عرصۀ عمومی یکی جلوه دهند، نظام مردم سالار نیز موجدان و حامیان و دیده بانان از جنس خود را میطلبد که تحقق و پایداریش نه در گرو ساحران و نخبگان وابسته به قدرت ، بلکه وابسته به عرصه عمومی و وجدان عمومی ملت است.

لذا همه ایرانیان داخل و خارج از کشور و گروههای سیاسی و فعالان مدنی در اهتمام در امور ذیل مسئولیت دارند:

◄شناسائی واقعیات سیاسی- اقتصادی- اجتماعی و فرهنگی وطن و نیز یافتن پاسخ و راه حل برای معضلات این چهار عرصه، آنهم نه بر مبنای مجاز و گمان و وهم، بلکه یافتن راه حل رشدی منطبق بر واقعیات،

◄غنی و شفاف کردن وجدان جمعی و ممکن کردن عمل در حوزۀ وجدان جمعی که بر وفق این وجدان هستند،

◄ مبارزه با سانسور جریان های اندیشه که به قصد جلوگیری از گزینش بیان آزادی به مثابۀ اندیشۀ راهنما انجام می گیرد، و برقراری جریان اطلاعات و اندیشه با برگزاری بحث های آزاد در سطح مراکز علمی کشور اعم از دانشگاهها یا انجمنهای مدنی ، آنهم نه بحث آزادی که بریده از واقعیات جامعه و معضلات گوناگون جامعه باشد و تنها در یک سری اعلام مواضع خلاصه شود. چرا که مبارزه با بزرگترین اعتیاد، همانا اعتیاد به ابهام، در محیط سیاسی- علمی کشور است که نیازمند ارتقاء سطح علمی و یافتن زبان چون و چرا است.

◄ شناسائی و عریان کردن ذهنیت هایی که “بی تفاوتی” و انفعال و عافیت طلبی را در سطح جامعه دامن می زنند و علت یابی هر یک از این عوامل، و نپذیرفتن هیچ بهانه ای از خود و دیگری از قبیل سانسور رژیم و گرفتاریِ تحصیل معاش و بی رحمیِ رژیم در سرکوب، برای توجیه وجود این عوامل.

◄برانگیختن جامعه به عمل به حقوق خود و چون حقوق ذاتی می باشند ،تحقق آن بسیار آسان تر از  زور گویی و غفلت از آن حقوق است.هر گاه در سطح جامعه کارگری و کارمندان  و زنان و دانشجویی و دانش آموزی و معلمان و کارمندان  و…

◄ آماده سازی خود برای اجرای نقش بدیل و کسب ویژه گیهای درخور بدیلی که راهبر ایران به استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی باشد. و آگاه گرداندن  مردم از وجود این بدیل تا چشم انداز جمهور مردم به لزوم و ممکن بودن گذر از نظام استبدادی حاکم باز و گسترده شود. مفتخرم که اعلام کنم که رهروان راه استقلال وآزادی  و سازمان سیاسی که اینجانب در آن عضویت دارم واعظ غیر متعظ نبوده است و به یاری آقای اقای ابوالحسن بنی صدر هم به تدوین و انتشار کتاب حقوق پنجگانه (شامل 233 اصل ) و هم تدوین و انتشار کتاب قانون اساسی پیشنهادی بر مبنای حقوق پنجگانه و نیز ارائه ساختار حقوق پیشنهادی برای گذار انتقال حاکمیت به جمهور مردم ایران همت گمارده اند و در اختیار هموطنان جهت مطالعه و نقد و غنا بخشیدن به آن قرارداده اند .

هر کس وظیفه خود بداند که رابطه اش را با خود و با دیگری بر اساس حقوق تنظیم کند.من باب نمونه همه رابطه‌ها را با حق دوستی تنظیم کنند و با یکدیگر دوست شوند،از سطح خشونت در روابط سیاسی ،اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی بشدت کاسته میشود و پیوند بین اقشار مردم مستحکم می‌شود و جنبشهای پراکنده به جنبش عمومی  تحول می‌یابند. و با کاسته شدن جو خشونت بستر خشونت زا ی نظام برچیده می شود چرا که حیات نظام در افزودن بر میزان سرکوب و خشونت در جامعه و معتاد کردن جامعه به خشونت است.

◄هر انسانی یکسری روابط با خود و سایرین دارد: انسان با همسر فرزند، خانواده، دوست آشنا، غریبه، و حتی دشمن خود یک رشته روابط دارد. یک قسمت از این روابط، رابطه با رژیم حاکم است. فضای زندگی را نباید در محدوده تنگ نظام حاکم خلاصه و محصور کرد. این روابط گسترده میان شهروندان عرصه های بی شمار زیست اجتماعی مردم ایران و عمل به حقوق و تمرین زیست در آزادی و استقلال و دموکراسی است.

◄هرگاه اعضای هر جنبشی کار را با ایجاد هسته‌ها، یعنی گروه‌های کوچک، آغاز کنند که اعضای آن یکدیگر را می‌شناسند و به یکدیگر اطمینان دارند، و در فرصتهای ارتباط به شناسایی و تمرین زیست با حقوق انجام گیرد، هسته‌های حقوند توانا به زیست طولانی پدید می‌آیند و سازمانهای سرکوب رﮊیم را از سرکوب جنبش اعتراضی ناتوان می‌کنند.

◄هرگاه هر ایرانی در خود، بمثابه نیروی محرکه تحول در جامعه بنگرد. بمثابه نیروی محرکه تحول، توانایی واقعی همسویی با دیگر نیروهای محرکه تحول را پیدا می‌کند. هرگاه معلمان و دانشجویان و زنان و دهقانان و کارگران وکارمندان مورد ستم نظام ولایت فقیه نیز به تمرین عمل به حقوق انسانی خود و حقوند گشتن و تنظیم رابطه‌های میان خود با حقوق بپردازند، امکان بوجود آمدن جنبشی همگانی  برای تحولی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی پایدار ، ممکن می‌شود.

◄درک این امر که شناساسی و ایجاد بدیلی درخور ایران و ایرانی در درون جامعه ایران و خارج از قدرتهای خارجی  توسط خود مردم بایستی صورت بگیرد.بدیلی که نه قیم مردم و شریک مردم در حق حاکمیت و نه وابسته به قدرتهای خارجی برای جولانگه منافع آنان قرار دادن ایران ،بلکه سخنگو و مجری جمهور مردم و توانا به اداره دولت در دموکراسی  باشد.

◄ کوشش در از میان برداشتن شقاق  و شکاف مصنوعی بین ایرانیان داخل و خارج از کشور که حاصل سیاست تفرقه انداز نظام حاکم است و همت در ایجاد ارتباط ارگانیک مابین سازمانهای سیاسی و انجمنهای مدنی داخل و خارج از کشور و نیز کوشش در ایجاد جبهه ای گسترده و پر محتوا و اصولمند و ضابطه مند بر اساس اصول استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی و مشخص کردن خط فارقی شفاف و واضح  بین وابستگانی که بدور از پایگاه مردمی نیازمند روی آوردن به قدرتهای خارجی و یا مماشات با نظام حاکمند ،با باورمندان به حق حاکمیت ملی و به تحقق آزادی و استقلال ایران تنها توسط مردم ایران.

جنبشهای مردمی در تاریخ معاصر ایران هدف و ماهیت اصلی شان خلق یک نوع رهبری بوده است که تنها به عنوان قوه تعدیل کننده استبداد عمل نکنند ، بلکه در صدد تغییر رابطه دولت و ملت بر آید. آنهم به نحوی که توانا باشد دولت را به مهار جامعه ملی و در خدمت آن درآورد و سه  نیاز عمده جامعه را برآورده سازند :

مفتخرم که اعلام کنم که رهروان راه استقلال وآزادی  و سازمان سیاسی که اینجانب در آن عضویت دارم واعظ غیر متعظ نبوده است و به یاری آقای اقای ابوالحسن بنی صدر هم به تدوین و انتشار کتاب حقوق پنجگانه (شامل 233 اصل ) و هم تدوین و انتشار کتاب قانون اساسی پیشنهادی بر مبنای حقوق پنجگانه و نیز ارائه ساختار حقوق پیشنهادی برای گذار انتقال حاکمیت به جمهور مردم ایران همت گمارده اند و در اختیار هموطنان جهت مطالعه و نقد و غنا بخشیدن به آن قرارداده اند .

۱- وحدت و استقلال کشور، یا دفاع از منزلت مستقل ایران در برابر قدرتهای خارجی

۲- اصلاحات یا تغییر ساختاری  رابطه دولت و ملت

۳- استقرار حاکمیت مردم و ایجاد حکومت قانون و طلب رشد بر میزان عدالت اجتماعی . یعنی برقراری منزلتهای تعریف شده و تثبیت شده برای همه درهرچهار بعد اساسی جامعه همانا ابعاد سیاسی ، اقتصادی ،فرهنگی و اجتماعی .

هر جنبش مردمی که به پیروزی انجامیده است در چهار زمینه هدف ، روش ، میدان عمل و رهبری همانا نیروی جانشین و نیز بر آوردن همه و یا بخشی از ۳ نیازعمده بالا موفق بوده اند وجنبشهایی که به تدریج به این منزلتها بی اعتنا شده‏اند، اعتبار خویش را از دست داده‏اند و راه زوال در پیش گرفته‏اند.

هر بار که ایرانیان وطن خود را از کام بیابان شدن ساحت سیاسی اجتماعی و طبیعت  بیرون کشیدند ،وجدان ملی وتاریخی و علمی و اخلاقی آنان هم جهت با هم ، عزمی ملی را دامن زده است که بن مایه آن خواست مشترک حقوقمند شدن ایرانی بوده است و این خواست تاریخی هنوز مشترک همه ما آحاد ملت ایران است.

jalehwafa@yahoo.de