نقشه آینده و نقش نخبگان

mehrdad khansari1 مهرداد خوانساریبر اساس تجربیاتی که حاصل نزدیک به ۴۰ سال حضور فعال در صحنه مبارزات ملی است،  پاسخ به موضوع مهم و حیاتیِ «آینده جمهوری اسلامی و مسئولیت ما» را با خلاصه ای از چند داده اساسی آغاز می کنم:
نخست اینکه تمام دلایل اصلی که مبارزه با جمهوری اسلامی را از همان روز های اول بعد از انقلاب اجتناب ناپذیر نمود هنوز هم مطرح و پابرجاست؛ از تشکیل مجلس خبرگان بجای مجلس موسسان تا تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی که در آن اصل حاکمیت مردم طرد شد.

۲. گرچه مبارزات ملی تا این تاریخ موفق به ایجاد اصلاحات لازم در قانون اساسی کشور نشده ولی تردیدی وجود ندارد که با گذشت زمان،‌ اکثر بریده شدگان از حاکمیت، از روشنفکر و اصلاح طلب گرفته تا توده های عظیم مردم، همانند اولین سری افرادی که علیه جمهوری اسلامی به پا خاسته بودند، به تدریج همگی حامی و پشتیبان استقرار حاکمیت مردم و مخالفت با تفکری شده‌اند که در نهایت شهروندان را صغیر و عاجز از تشخیص مصالح خود در اجتماع می بیند.

۳. گرچه تحول واقعی نمی تواند بدون اصلاحات لازم در قانون اساسی کشور حاصل شود،‌ ولی نباید فراموش کرد که توجه مردم عادی در شرایط کنونی بیشتر در رویارویی با مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی از قبیل گرانی و بیکاری و فساد و تبعیض است. از این‌رو، بار سنگین توجیه و بسیج مردم در جهتی که بتواند بطور اساسی به تحولی سازنده و پایدار بیانجامد، بیش از همیشه بر دوش نخبگان است.

۴. جمهوری اسلامی از ابتدای ورودش در صحنه سیاسی کشور، توانسته است بحران های بغرنج و متعدد زیادی را پشت سربگذارد. اما این موفقیت شامل هزینه سنگینی بویژه در افکار عمومی برای حاکمیت بوده است. به این ترتیب، امروز، نظام در شرایطی با خطرناک ترین بحران۴۰ سال گذشته دست و پنجه نرم می کند که از کمترین میزان اعتبار و محبوبیت در جامعه برخوردار است که حاصل سیاست‌های خود اوست؛ سیاست هائی که ایران را از یکسو در عرصه بین المللی با تحریم و جنگ و انزوا روبرو ساخته و از سوی دیگر، به علت فقدان مدیریت در داخل که همراه با فساد بی حساب و قانون شکنی های نهاد های انقلابی و عناصر وابسته به آنها، رفاه، زندگی روزمره و آینده مردم را به نابودی کشانده است.

۵. سرانجام اینکه هیچ زمان در ۴۰ سال گذشته، ‌ما هرگز شاهد چنین دسته بندی مصمم و منسجمی با تحریکات برخی از «رقبای منطقه ای» ایران از قبیل عربستان سعودی و امارات متحده عربی با همسوئی و مشارکت فعال و همه جانبه اسرائیل و آمریکا علیه ایران نبوده ایم. امروز، اهداف این دسته بندی،‌با توجه به بودجه عظیمی که برای پیشبرد مقاصد سیاسی و تبلیغاتی اش به آن اختصاص داده شده، دیگر تنها مقابله با زیاده روی های تحریک آمیز جمهوری اسلامی نبوده بلکه قصد نهائی بازیگران این سناریوی شوم، تلاش برای جلوگیری از اقتدار دراز مدت ایران در منطقه و زیر پا گذاشتن منافع ملی و مشروع ایرانیان همزمان با تشویق نیروهای خرابکار و تجزیه طلب به منظور تجویز و ترویج آشوب و ناآرامی در داخل کشور است.

هیچ زمان در ۴۰ سال گذشته، ‌ما شاهد چنین دسته بندی مصمم و منسجمی با تحریکات برخی از «رقبای منطقه ای» ایران از قبیل عربستان سعودی و امارات متحده عربی با همسوئی و مشارکت فعال و همه جانبه اسرائیل و آمریکا علیه ایران نبوده ایم. امروز، اهداف این دسته بندی،‌با توجه به بودجه عظیمی که برای پیشبرد مقاصد سیاسی و تبلیغاتی اش به آن اختصاص داده شده، دیگر تنها مقابله با زیاده روی های تحریک آمیز ج.ا نبوده بلکه قصد نهائی بازیگران این سناریوی شوم، تلاش برای جلوگیری از اقتدار دراز مدت ایران در منطقه و زیر پا گذاشتن منافع ملی و مشروع ایرانیان همزمان با تشویق نیروهای خرابکار و تجزیه طلب به منظور تجویز و ترویج آشوب و ناآرامی در داخل کشور است.

خروج آمریکا از برجام همراه با تشدید جنگ روانی آمریکا (و اسرائیل) علیه ایران، تشدید بحران اقتصادی در داخل کشور (بویژه افزایش تورم و بیکاری و غیره) و سرانجام سقوط ۷۰ درصدی پول ملی در مقابل دلار، همراه با ناتوانی کامل دولت «تدبیر و امید» در رفع مشکلاتی که زندگی روزمره مردم را هر روز با سختی ها و فشار های جدید روبرو می سازد، باعث ایجاد شرایطی گردیده که جمهوری اسلامی را برای اولین بار، به طور جدی آسیب پذیر نموده است.

گرچه دیگر امضاء کنندگان برجام (کشورهای آلمان، فرانسه، بریتانیا،‌ چین و روسیه، موسوم به «۴+۱») ‌می کوشند تا به طرق مختلف از شدت فشارهای تحریم های اقتصادی آمریکا علیه ایران جلوگیری کنند، ولی همگی آنها و همگی مسئولین در ایران به وضوح میدانندکه تلاش های پیگیر آنها تاثیر چندانی در مقابل تهدیدات و فشار های مختلف آمریکا (و متحدین منطقه ای اش) نخواهد داشت. به این ترتیب، ‌با بخش دوم تحریم های آمریکا که قرار است، همزمان با سی و نهمین سالگرد اشغال سفارت آمریکا در تهران، علیه جمهوری اسلامی اعمال شود، ‌بی شک شرایط بد اقتصادی موجود با محدودیت هائی که برای فعالیت بانکی و صدور نفت کشور طرح و برنامه ریزی شده به مراتب بدتر خواهد شد.

گرچه جمهوری اسلامی حداقل در کوتاه مدت، دارای امکانات و توانائی های لازم برای ایستادگی در مقابل فشارهای جدید آمریکاست،‌ ولی بدیهی است تا زمانی که تمام اختلافات میان ایران و آمریکا به نوعی حل نشوند و زمینه بطور کلی،‌ برای برداشتن تمام تحریم های یکجانبه آمریکا علیه ایران فراهم نشود، امکان حل مشکلات افتصادی ایران و تبدیل یک اقتصاد «بخور و نمیر» به اقتصادی شکوفا همراه با رفاه بیشتر برای توده های مردم ، مهیا نخواهد شد.

علیرغم تمام نارضایتی های اجتماعی که منشأ اصلی آنها (گذشته از مبانی نظری در ارتباط با نوع سیستم حکومتی) در درجه اول مسائلی چون فقر، بیکاری، تورم و تبعض و فساد است، اینکه مسئولان نظام در ایران مقوله مذاکره با آمریکا و رفع موانعی را که بتواند در شرایط زندگی روزمره مردم تغییر ایجاد کند، به طور کلی رد می کنند، باعث فعالیت و جنب و جوش زیاد در میان مخالفان و منتقدان نظام شده است.

این باور که این بار ایران واقعا آبستن شرایطی است که دیر یا زود به یک تحول اساسی منجر خواهد شد، به حدی در افکار عمومی جان گرفته که بسیاری از نیروهای سیاسی با اتکا به یاوه گوئی های برخی از عناصر مسئول و غیر مسئول در آمریکا از قبیل رودی جولیانی و جان بولتون، از هم اکنون «کار را تمام میدانند» و برخی از هم اکنون به دنبال ایجاد هماهنگی و نظارت بر دوران «گذار»ی هستند که در پی براندازی و سقوط نظام جمهوری اسلامی، زمام امور را به دست خواهد گرفت.

به نظر می‌رسد ما پس از ۴۰ سال امروز با شرایطی روبرو هستیم که ایجاد نوعی تحول در ایران را اجتناب ناپذیر ساخته و نقش نخبگان، هدایت افکار عمومی به سمتی است که این تحول را با کمترین هزینه و بهترین شرایط در دسترس مردم قرار دهد. این تحول ضمن اینکه باید در نهایت الگوهای اولیه مبارزات ملی را برای استقرار حاکمیت مردم در قانون اساسی کشور نهادینه سازد، علاوه بر آن باید از شرایطی جلوگیری کند که انضباط و ثبات جامعه را ویران می‌کند؛ نظیر آنچه که جوامع کشورهائی چون افغانستان و عراق و سوریه را به خون کشیده هرگز نباید در ایران تکرار شود.

همچنین؛ علاوه بر اینکه با ایجاد تحولات لازم،‌ باید به سوی عادی سازی روابط با همه کشورهای جهان به ویژه آمریکا و اسرائیل و دیگرانی که امروز بطور علنی در مقابل ما سنگر گرفته اند حرکت کنیم،‌ ولی این بدان معنی نیست که با دشمنان ایران همسو باشیم! به عبارت دیگر همانطور که ما علیه زورگوئی ها و بی عدالتی های جمهوری اسلامی  موضع میگیریم و اعتراض می کنیم، باید به همان میزان در مقابل یاوه‌گوئی ها و برنامه ریزی هائی که به منظور تضعیف موقعیت ایران در همه زمینه‌ها صورت میگیرد قاطعانه ایستادگی کنیم و هرگز با کسانیکه دشمنی با مردم و ملت ما دارند همسو و همصدا نشویم.

گرچه جمهوری اسلامی حداقل در کوتاه مدت، دارای امکانات و توانائی های لازم برای ایستادگی در مقابل فشارهای جدید آمریکاست،‌ ولی بدیهی است تا زمانی که تمام اختلافات میان ایران و آمریکا به نوعی حل نشوند و زمینه بطور کلی،‌ برای برداشتن تمام تحریم های یکجانبه آمریکا علیه ایران فراهم نشود، امکان حل مشکلات افتصادی ایران و تبدیل یک اقتصاد «بخور و نمیر» به اقتصادی شکوفا همراه با رفاه بیشتر برای توده های مردم ، مهیا نخواهد شد.

در چنین وضعیت حساسی چه کسانی بیشترین مسئولیت را بر عهده دارند تا مردم و نیروهای سیاسی را به سوئی هدایت کنند که اشتباهات تجربه انقلاب دوباره تکرار نشود؟ امروز نیروهای ملی و وطن پرست زیادی در تمام سطوح مشغول به خدمت در ایران‌اند. دست ما بسوی آنها دراز است و از طریق گفتگو و «آشتی ملی» می توانیم با حداقل هزینه، زمینه تحول را فراهم کنیم؛ تحولی که می تواند بستری باشد برای آزادی و آبادی و سازندگی در کشور، زندگی مرفه و امید به آینده ای درخشان برای مردم و اعاده حیثیت و جایگاه واقعی ایران در جامعه بین المللی. این چشم‌انداز جز با مسئولیت پذیری نخبگان در داخل و خارج کشور هرگز به واقعیت نخواهد رسید.

مهرداد خوانساری
مرکز ایرانی مطالعات سیاسی
مهرماه ۱۳۹۷