جوامع در روند «دموکراتیزاسیون»، با مراحل سه گانه ای مواجه هستند. این مراحل، از فراهم کردن زمینه های نیاز به «ایجاد تقاضای دموکراتیزاسیون» آغاز می شود و سپس وارد «دوران گذر به دموکراتیزاسیون» شده و در نهایت به «استقرار نهادهای دموکراتیک» می انجامد. نقش نواندیشی دینی و اصلاحات دینی در این مراحل سه گانه چیست؟ چه نیازی به نقش آفرینی اصلاح دینی در این مراحل وجود دارد؟
از جهت «پیشرو بودن» نسبت به تحولات اجتماعی و یا «پیروی کردن» از این حوادث، «دین» از «دانش های متأخر» محسوب می شود. در ابتدا، تحول و حادثه تاریخی رُخ می دهد و یا نیاز به پدیده ای ایجاد می شود و سپس «دین» حکم آن حادثه و راه حل آن را ارایه می دهد. دین از این جهت بسان دانش «حقوق» می ماند. ابتدا اختراع و حضور اتومبیل در خیابان ها اتفاق می افتد و سپس قوانین راهنمایی و رانندگی تدوین می شود تا رانندگی را نظام مند سازد. در روند تحولات تاریخی نیز، دین با تاخیر زمانی، به کمک نیازهای طرح شده می آید. همراهی دین با تاخیر، بدون شتاب و با صبر و بردباری انجام می شود. این یادداشت در پی بررسی نیاز به اصلاحات و نواندیشی دینی در این مراحل سه گانه است.
مرحله اول: ایجاد تقاضای دموکراتیزاسیون
دموکراتیزاسیون پدیده نو و جدید است که به دوران مدرن تعلق دارد. اتین دو لابوئسی، فیلسوف فرانسوی قرن شانزدهم، به درستی توضیح می دهد که چگونه علیرغم اینکه ذات و طبع انسان در تضاد با استبداد و خودکامگی است ولی برای ملتی که همیشه زیر سلطه خودکامگی بوده و مزه آزادی را نچشیده باشد، فقدان آزادی تاسف آمیز نیست و نه تنها برای دستیابی به آزادی خویش تلاشی نمی کند بلکه به شکل داوطلبانه به خدمت استبداد در می آید و خود مانع رهایی خویش از زیر یوغ اطاعت خودکامگان می شود.[1]
نهادهای سنتی نیز در ذات خویش، نه تنها با پدیده های مدرن همخوانی ندارند بلکه در زیر پوششی از گرد و غبار کهنگی و یکنواختی تاریخی، در برابر هر امر نو و جدیدی مقاومت می کنند. مقاومت نهادهای سنتی در تاخیر زایش نیاز و عطش دموکراسی خواهی بسیار موثر است. تا زمانی که نیازی احساس نشود تلاشی برای دستیابی بدان انجام نمی شود و در نتیجه، «احساس نیاز» نیز بُروز پیدا نخواهد کرد. نهادهای سنتی، نیازهایی که در حال مطرح شدن است را با تمسک به مفاهیم جاافتاده کهن، سرکوب می کند. نهادهای سنتی دینی، نیز هنگامی که پدیده جدیدی را در تضاد با ارزش های دینی مورد نظر خویش می بینند و یا آن را خطری برای ایمان مردم می پندارند، بسان سدّی در برابر نیازهای مدرن مقاومت می کنند و جلوی زایش هرگونه نواندیشی را می گیرند، تا نیازی ایجاد نشود.
البته در زمینه ی دموکراتیزاسیون، مقاومت نهادهای سنتی دینی به معنای همدلی آنان با خودکامگی نیست بلکه این مقاومت، ناشی از ترس و هراس از پدیده های جدیدی است که ممکن است دین داری و نهادهای دینی سنتی را تضعیف کنند. نهادهای سنتی ترجیح می دهند با شرایطی که عادت کرده اند بسازند ولی در وادی ناشناس قدم برندارند. از جنبه شرعی و فقهی، فقیهان به «احتیاط» تمسک می کنند و با ابزار احتیاط از پذیرش نهادهای جدید دموکراسی، خودداری می کنند. اما اصلاح طلبان دینی، در پاسخ به این «احتیاط ها»، این احتیاط ها را «خلافِ احتیاط» خوانده و ناشی از بی تحرکی و ناپویایی ملاک های فقهی فقیهان سنتی می دانند.
در این مرحله، اصلاحات دینی، به «آفت شناسی» می پردازد، نقطه درد را مشخص می کند، پرده پوشی و مصلحت سنجی ندارد. زمانی که دردها شناخته شد نیاز به درمان و دارو مطرح می شود. در برابر درد مزمن دیکتاتوری و خودکامگی، داروی دموکراتیزاسیون و ایجادهای نهادها و راهکارهای حرکت به سوی دموکراسی، نشان داده می شود.
نهادهای سنتی، نه تنها دارو و درمانی نشان نمی دهند بلکه از نمایش دردها نیز پرهیز دارند. «واقعیت های موجود» و عادت های دینی و سنن پیشینیان را «حقیقت های دینی» تلقی می کنند. با تمسک به روایاتی که هر امر جدیدی را بدعت و حرام و اسباب گمراهی می شمارد (مثل «کُلُّ مُحْدَثَهٍ بِدْعَهٌ» و یا «کُلُّ جَدیدٍ بِدْعَهٌ»)[2] به نبرد با هرگونه نوآوری می روند. ولی در نقطه مقابل، نواندیشی، این سنت ها را سنت های لایتغیر نمی داند و با شناسایی دردها، سراغ دارو و درمان می رود.
یکی از این نهادهای سنتی و دیرپا، نهاد رهبری امت اسلامی است. در تکوین تاریخ تمدن اسلامی، نهاد «خلافت» به عنوان یکی از استوانه های تاریخی نقش محوری ایفا کرده است. در جهان تشیع نیز، پس از قدرت یابی سلسله صفویه در ایران، نهاد «سلطنت» نقش مشابه نهاد خلافت را ایفا کرد. حکومتِ فردی خلیفه و یا سلطان از ذاتیات و لوازم اصلی این تمدن ها نبود ولی در عمل چنان با خلافت و سلطنت آمیخته شده بود که جزو لوازم ذاتی این تمدن شمرده شد.
در دوران پیش از مشروطه، «حکومت سلطنتی» تنها راه حل موجود در زمان غیبت امام دوازدهم محسوب می شد، سلطان و شاه به عنوان زمامدار تنها کشور شیعه، پشتیبان آیین تشیع شناخته می شدند. تصور آلترناتیوی که منجر به تضعیف شیعیان یا مسلمانان نشود بسیار سخت بود. آلترناتیوهای موجود، خلافت عثمانی (سنی مذهب) و جمهوری های غربی (لاییک و کافر، یا کمونیست و ضد دین) بودند. در چنین میدانی، نهادهای سنتی شیعه، تداوم وضع موجود (سلطنت خودکامه پادشاهان شیعی) را بهترین راه حل می دانستند. به گمان خویش میان بد (سلطنت پادشاه خودکامه) و بدتر (خلافت خلیفه سنی مذهب، یا جمهوری کمونیست ها و بی دینان)، بد را انتخاب کرده بودند.
اما اصلاح طلبان دینی، در دو مرحله گام های بلندی را در ایجاد عطش دموکراسی خواهی برداشتند:
گام اول، استخراج مفاهیمی از درون متون کهن دینی بود که مشوّق مومنان به مبارزه با خودکامگی و حکومت فردی، و سوق دهنده آنان به آرزوهای دموکراسی خواهی بود. برخی آیات قرآن صراحت دارد که پیامبران آمده بودند تا با نفی بت پرستی و شرک، غُل و زنجیرهای بردگی و بندگی را از دست و پای مؤمنان باز کنند.[3] این گونه آیات، محرِّک دین داران به رهایی از یوغ استبداد بود. پیامبران منادی آزادی بودند هنگامی که مومنان از بت ها و طاغوت ها آزاد می شدند از خودکامگان نیز رهایی می یافتند.
«چون به آزادی نبوّت هادی است – مؤمنان را زانبیا آزادی است…
کیست مولا آن که آزادت کند – بند رقیّت ز پایت بر کَنَد».
شیوه های موجود سنتی حکومت فردی در جوامع سنتی، شیوه های ثابت و تغییرناپذیری نیست، مطابق آیات قرآنی اگر مردمی اراده کنند سرنوشت خویش را تغییر بدهند خودشان باید اقدام کنند.[4] در متون دینی، سخن از احیاگران و مجدِّدان دین آمده است. از پیامبر روایت شده است که خداوند در رأس هر سده ای یک احیاگر و مجدّد دینی را بر می انگیزاند تا دین را تازه و جدید کند.[5] اینگونه روایات شور و شوق امید برای تغییرات اساسی را در دل مومنان زنده نگه می دارد.
گام دوم، پیداکردن قالب ها و چارچوب هایی از مفاهیم کهن دینی بود که بتوانند مفاهیم جدید و مدرن مبانی دموکراسی را در خویش جای بدهند. از درون متون کهن دینی، پیام ها و دعوت هایی به گوش می رسد که در بازخوانی آن پیام ها در دنیای مدرن، می توان دعوت اولیه به دموکراسی را درک کرد.
مفاهیم قرآنی مثل «شورا»[6] می توانست مفاهیم مدرنی مثل «حق رأی» را در خویش جای بدهد. فقیهان اگر موفق می شدند صندوق رأی را معادل شور و مشورت بخوانند، آنگاه رأی مردم مشروعیت فقهی پیدا می کرد و رأی نمایندگان مجلس نیز می توانست به عنوان قانون تلقی شود.
کارکرد اصلاحات دینی در این مرحله عبارت است از: «ایجاد عطش و نیاز به دموکراسی»؛ «استخراج مفاهیم ارزشی مرتبط با دموکراسی از متون کهن دینی» و «گسترش گفتمان دموکراسی خواهی در جامعه دین داران».
مرحله دوم: دوران گذر به دموکراتیزاسیون
هنگامی که نیاز و خواسته ی جدید مطرح شد، نوبت تمهیداتی برای گذر از وضع موجود به سوی ایده آل فرا می رسد. در این مرحله، از یکسو مقاومت نهادهای دینی تشدید می شود زیرا خویش را در نبرد بین مرگ و زندگی احساس می کند و از سوی دیگر تلاش های ترقی خواهانه و نوآوری های تحول خواهانه نیز افزون می شود. با افزون شدن این خواسته ها، مرز بین اصلاحات و تحریف ها کمرنگ می شود و آفت افراطگری، اصلاح طلبی دینی را تهدید می کند.
روند دموکراتیزاسیون نیز از همین شُمای کلی پیروی می کند زیرا در جوامع سنتی دیکتاتوری، تمایل و نیاز به دموکراسی، با پذیرش وضع موجود هماهنگ نیست. در پی طرح فراگیر دموکراسی خواهی، و به هنگام گذر از وضعیت موجود، نهادهای سنتی تلاش می کنند با شک و تردید فقهی به مشروعیت نهادهای دموکراتیک آلترناتیو بنگرند، خودکامگان و نهادهای دیکتاتوری نیز به کمک نهادهای سنتی می آیند. در برابر این پیوند نامتجانس نهادهای سنتی دینی و نهادهای حکومتی دیکتاتوری، اصلاح طلبی دینی بایستی هم زمان با دو حریف دست و پنجه نرم کند. اصلاح طلبان و نواندیشان دینی با ارایه تعریف جدیدی از نهادهای دموکراتیک که بتواند با اصول دین داری در تناقض نباشد، راه را برای پیمودن دوران گذر تسهیل می کنند.
در دوران مشروطه، علما و روحانیون نواندیش و اصلاح گرا، با ارایه تعاریف جدیدی از مفاهیم اصطلاحات فقهی و قرآنی، تلاش کردند تا مفاهیم جدید مثل «دستور» (قانون اساسی) و «انتخابات» و «مجلس شورا» را در چارچوب مفاهیم کهن و آشنای فقهی جای دهند تا بدین وسیله مشروعیت این نهادهای جدید را اثبات کنند، و یا حداقل عدم تعارض آن ها را با مبانی فقهی به اثبات برسانند.
علامه نائینی، فقیه تئوریسین فقهی مشروطه، در رساله «تنبیه الامه و تنزیه المله» پس از تاکید بر ضرورت ونیاز به حکومت، چگونگی تصرفات حکومت را به دو شکل متصور می داند: «تملیکیه» و «ولایتیه».[7] سپس توضیح می دهد که مسلما نوع دوم حکومت ترجیح دارد ولی برای این که جلوی خواهش های نفسانی و منافع شخصی حاکم گرفته شود، بایستی حاکم فردی پاک و منزّه باشد، نمونه کامل این شرط را جایگاه «عصمت» می داند: «همان عصمتی است که اصول مذهب ما طایفه امامیه بر اعتبارش در ولیّ نوعی مبتنی است».[8] سپس اضافه می کند که در نبود مقام عصمت، باید اولا «دستور» و قانونی باشد که مرزها و حق و حقوق ها را تبیین کند و ثانیا ناظران (نمایندگان) آگاهی باشند که بر شیوه های اجرایی مراقبت کنند.[9] چنان چه ملاحظه می شود، نائینی تلاش می کند با این استدلال ها، ضرورت شرعی مشروطیت (قانون اساسی و مجلس شورا) را به اثبات برساند و نهادهای مربوطه را در چارچوب نهادهای شناخته شده فقهی از قبیل «وکالت» و «شورا»[10] معرفی کند.
اندیشه اصلاحی در این مرحله می تواند نقش متعادل کننده ای را ایفا کند تا ضمن جلوگیری از انحراف های احتمالی، راه را برای تغییرات دموکراتیک فراهم سازد. در این نبرد اصلاحی، نواندیشان دینی، تلاش می کنند تا «تداوم دین داری مؤمنان» را نیز تضمین می کنند. با تضمین امکان تداوم دین داری برای مؤمنان، نگرانی دین داران کاهش پیدا می کند و تاثیر پذیری آنان از نهادهای سنتی دین نیز کم می شود. در نتیجه در سایه توازن قدرتی که ایجاد می شود، می توان گام های بلندی را برای گذر به دموکراتیزاسیون برداشت.
در جنبش مشروطه، نخستین شکاف در میان کنشگران، در همین مرحله گذر، پدید آمد. نگرانی روحانیون مشروطه خواه از به قدرت رسیدن نیروهای آزادیخواه ضد مذهبی، و نگرانی روحانیون سنتی (مشروعه خواه) از تضعیف نهادهای دینی و دخالت بیگانگان، سبب شد تا این دوران گذر با اعتماد و همدلی متقابل طیّ نشود. بی اعتمادی در دست آوردهای مشروطه، علمای نوگرا و مشروطه خواه را نیز دلسرد و نا امید کرد.[11] این دلسردی به قدری بود که نائینی کتابش «تنبیه الامه» که مانیفیست شرعی مشروطه بود را جمع آوری کرد.
کارکرد اصلاحات دینی در این مرحله عبارت است از: «هراس زدایی از استوانه های دموکراسی»؛ «انطباق نهادهای دموکراسی با نهادهای موجود دینی» و «پرهیز دادن دموکراسی خواهان از افراط گرایی».
مرحله سوم: استقرار نهادهای دموکراتیک
پس از تشکیل نهادهای دموکراتیک (شورا، قانون، زمامداران منتخب)، نوبت به نهادینه شدن دموکراسی فرا می رسد. پس از استقرار این پایه های اولیه و اساسی دموکراسی، سایر نهادهای اجتماعی از خُردترین نهادها (مثل نهاد خانواده) تا نهادهای کلان، باید همین مراحل دموکراتیزاسیون را طی کنند.
برای برخی تغییرات در جهت دموکراتیزه کردن نهادهایی مثل خانواده (مثل حق برابر زن و شوهر) به ناچار تغییراتی در مقررات احوال شخصیه اجتناب ناپذیر است. بخش احوال شخصیه، نخستین حوزه استحفاظی دین در جامعه محسوب می شود. اینجا باری دیگر، با رویارویی و تقابل دو خوانش از متون دینی مواجه هستیم. اگر در فضایی تک صدایی قرار داشته باشیم و بلندگوها فقط در اختیار نهادهای سنتی دینی باشد، مقاومت های دین سنتی در امور خُرد و جزیی، فضا را غیر دموکراتیک می کند. در جامعه ای که نسیم تحولات دموکراتیک در نهادهای خرد آن نوزیده است، انتظار دموکراسی پایدار در نهادهای کلان، واقع گرایانه نیست. در تحولات اجتماعی، همراهی هسته های کوچک اجتماعی مثل نهاد خانواده با نهادهای کلان، ضرورتی اجتناب ناپذیر در روند تکامل است. دموکراتیزه نشدن نهادهای خُرد، روند فراگیر و عمومی دموکراتیزاسیون را از محتوا تهی می کند و سرانجام این دموکراسی ناقص و معیوب، بسان شیر بی یال و دم خواهد شد:
«شیر بی یال و دم و اشکم که دید- اینچنین شیری خدا خود نافرید».
نواندیشی دینی در این مرحله، گام به گام با نیروهای تحول خواه و مترقی در مسیر دموکراتیزاسیون همراه می شود و با تفسیر نوین از متون دینی، تلاش می کند تا از قواعد و مقررات مکتوب در متون دینی، تفسیری نوین ارایه بدهد که امکان دموکراتیزه کردن نهادهای دیگر (مثل خانواده) با حفظ انطباق آن با قواعد دینی فراهم شود. اصلاحات دینی، با ارایه خوانش نو از متون کهن، آن متون را به روز در آورده و با زیست مدرن و معاصر هم خوان می سازد در نتیجه، دغدغه های زندگی دین دارانه متدینان را کاهش می دهد. به عنوان نمونه بازخوانی نواندیشانه و اصلاح گرایانه «حق انحصاری طلاق یک جانبه برای مرد»، «حق حضانت اطفال برای پدران»، «حق چندهمسری برای مردان» سبب می شود تا این کوچک ترین هسته اجتماعی، یعنی نهاد خانواده نیز از دیکتاتوری مردان و شوهران رها شود. تحولات دموکراتیک در سطح خُرد، موجب پایداری تغییرات دموکراتیک در سطح کلان می شود.
کارکرد اصلاحات دینی در این مرحله عبارت است از: «تقویت استقرار نهادهای استوانه ای دموکراسی در گفتمان دینی»؛ «انطباق نهادهای ثانوی دموکراسی (نهادهای خرد) با نهادهای موجود دینی» و «کاهش دغدغه های روزمره زیست مسلمانی دین داران».
فشرده و نتیجه:
چنان چه ملاحظه شد نه تنها در مراحل متفاوت سه گانه دموکراتیزاسیون، به اصلاحات دینی نیاز است، بلکه برای طیّ این مسیر، همراهی و هم دلی نواندیشان و اصلاح گرایان دینی ضرورتی اجتناب ناپذیر است. بدون اصلاحات دینی، دین می تواند بسان سدّ و ترمزی در برابر نوآوری های مدرن از قبیل دموکراتیزاسیون باشد. اما با نواندیشی دینی و با اصلاحات دینی، دین توانایی و ظرفیت آن را دارد که به عنوان یکی از مؤلفه های استقرار و پایداری نهادهای دموکراتیک، با روند فوق همراهی کرده و روند گذر به دموکراسی را تسهیل نموده و در استقرار آن همراهی و هم یاری کند.
[1] Étienne de la Boétie, Discours de la servitude volontaire.
[2] در نهی از بدعت، گفتارهای متعددی از پیامبر روایت شده است، شیعه و سنی به این روایات استناد می کنند. یکی از مشهورترین استنادها که در مسلم ابوداود نیز آمده است حدیث ذیل به نقل از جابربن عبدالله است که از پیامبر نقل می کند: «مَنْ یَهْدِهِ اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَمَنْ یُضْلِلْهُ فَلَا هَادِیَ لَهُ إِنَّ أَصْدَقَ الْحَدِیثِ کِتَابُ اللَّهِ وَأَحْسَنَ الْهَدْیِ هَدْیُ مُحَمَّدٍ وَشَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَکُلُّ مُحْدَثَهٍ بِدْعَهٌ وَکُلُّ بِدْعَهٍ ضَلَالَهٌ وَکُلُّ ضَلَالَهٍ فِی النَّارِ».
[3] به عنوان نمونه مراجعه شود به آیه 57 سوره اعراف: «آنان که از این رسول ، این پیامبر امّی که نامش را در تورات و انجیل خویش، نوشته می یابند، پیروی می کنند، او که به نیکی فرمان می دهد و از ناشایست بازشان می دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنها حلال می کند و چیزهای ناپاک را حرام و بارِگران شان را از دوش شان بر می دارد و بند و زنجیرشان را می گشاید پس کسانی که به او ایمان آوردند و حرمتش را نگاه داشتند ویاری اش کردند و از آن کتاب که بر او نازل کرده ایم پیروی کردند، رستگاران اند»؛ «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».
[4] «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ» قرآن، رعد آیه 11.
[5] «ان الله یبعث لهذه الامه علی رأس کل مائه من یجدد لها دینها» این روایت و نقل های مشابه در منابع اهل تسنن (سنن ابی داود) موجود است، در منابع شیعیان بر ظهور یک منجی در آخرالزمان تاکید شده است.
[6] قرآن، پیامبر را به مشورت نمودن با مومنان فرا می خواند: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»؛ «پس به رحمت الهى، با آنان نرمخو شدى، و اگر تندخو و سخت دل بودى قطعاً از پیرامون تو پراکنده مىشدند. پس، از آنان درگذر و برای شان آمرزش بخواه، و در امور با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست مىدارد»، آل عمران، آیه 159. در آیه 38 سوره شوری، یکی از صفات مومنان برجسته را «شور و مشورت نمودن» می خواند: «وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ».
[7] در «حکومت تملیکیه» حاکم و سلطان، خویش را مالک و صاحب مردم و کشور می داند و به دلخواه خویش با آنان رفتار می کند ولی در «حکومت ولایتیه» حاکم، خود را ولیّ دانسته و تصرفاتش در کشور محدود می شود به تصرفاتی در جهت منافع کشور و نه خواسته های نفسانی و شخصی خویش. نائینی محمد حسین، تنبیه الامه و تنزیه المله، با مقدمه سید محمود طالقانی، شرکت سهامی انتشار،176 ص، چاپ نهم 1378، ص 30 و بعد.
[8] همان، ص 35.
[9] همان، ص 37.
[10] همان، ص 108 تا 114.
[11] مقدمه آیت الله سید محمود طالقانی بر کتاب نائینی «تنبیه الامه و تنزیه المله»، ص 21.
دیدگاه بگذارید
1 دیدگاه on "نیاز به اصلاحات دینی در مراحل سه گانه دموکراتیزاسیون"
این همه درآمد دولت چه میشود؟
از لحاظ میزان ذخایر نفتی سومین کشور دنیا هستیم. در مورد گاز هم دومین کشور دنیا هستیم. ده درصد معادن دنیا (فلزات، سنگ های قیمتی و …) هم در ایران است. دولت این همه درآمد دارد و با این حال همیشه ناله می کند و از مردم میخواهد که از دریافت یارانه انصراف بدهند.
مبلغی را کارت به کارت میکنید و 500 الی 900 تومان از حسابتان کم میشود. میخواهید ببینید در کارت بانکی چقدر پول دارید 125 تومان از حسابتان کم میشود. حساب کنید در کل کشور چه درآمد بزرگی برای دولت ایجاد میکند.
جمع هزینه های دریافت گذرنامه 150 هزار تومان است. یک خانواده 4 نفری باید 600 هزار تومان بپردازد تا گذرنامه بگیرد و اگر بخواهد توسط پرواز هوایی از کشور خارج شود باید عوارض خروج هوایی که آن هم نفری 150 هزار تومان است را بپردازد. یعنی برای چهار نفر مبلغ یک میلیون و دویست هزار تومان پرداخت میشود برای هیچ چیز.
هزینه بیمه کردن اتومبیل سواری حدود یک میلیون تومان است. هزینه دریافت گواهینامه پایه یکم هم یک میلیون تومان است. کاپوتاژ کردن اتومبیل سواری (برای خروج از کشور) 500 هزار تومان.
کارمزد وصول چک 700 تومان و کارمزد صدور چک بین بانکی 3700 تومان است.
درآمد جرایم رانندگی چقدر است؟ از یکی از سربازهایی که در چهارراهها جریمه میکنند بپرسید که امروز چقدر جریمه نوشته. با کمال تعجب رقمی مثل 12 میلیون تومان را خواهید شنید. ببینید در کل کشور چقدر میشود!
با این حال، دولت پول ندارد و همیشه از مردم میخواهد که از دریافت یارانه انصراف بدهند و مرتباً بهای برق، گاز و آب را افزایش میدهد.
قیمت بنزین و گازوئیل یکدفعه افزایش داده شد. قیمت بنزین در مدتی کوتاه از صد تومان به هزار تومان رسید. چقدر درآمد دولت افزایش یافت!
به قبض آّب، برق، گاز یا تلفن دقت کنید. ببینید روی یک قبض چند نوع مالیات و عوارض نوشته شده! در مغازهای که سه عدد یخچال دارد مبلغ قبض برق به یک میلیون تومان میرسد. اینها همان آب و برقی هستند که خمینی گفته بود مجانی خواهند شد.
افراد خیر چقدر به دولت کمک میکنند و کارهای دولت را انجام میدهند! کمیته امداد چقدر درآمد دارد!
درآمد مالیاتی دولت چقدر است! کاسبی که چهار سال پیش دویست هزار تومان مالیات میداد حالا دو میلیون تومان میدهد. دولت 653 هزار میلیارد ریال مالیات مستقیم و مالیات بر ارزش افزوده در سال 94 وصول کرده.
کسی که میخواهد خانهای بسازد باید مبلغ گزافی مثلا 100 میلیون تومان به شهرداری بپردازد. کسی که مغازه میسازد مبلغ بزرگ تری مثلا 300 میلیون تومان باید بپردازد. خلافی هایی که از ساخت و سازهای بدون مجوز دریافت میشود، هزینههای انشعابات آب، برق و گاز، عوارض سالیانه مسکن، عوارض سالیانه خودرو، عوارض نصب تابلوهای تبلیغاتی …. مواظب باشید دود از کله تان بلند نشود.
و همچنان دولت پول ندارد و مردم از منت کشیدن برای ماهی 45 هزار تومان خلاصی ندارند.
عوارضی که در اتوبانها از سواریها و کامیونها دریافت میشود مانند چاپخانهای است که شب و روز پول چاپ میکند. کامیونی که از تبریز به راه میافتد تا به تهران برسد 60 هزار تومان عوارض میدهد. همین طور در مسیر اصفهان، بعد در مسیر شیراز، بعد بندر عباس، در مسیر برگشت هم همان مبالغ را دوباره پرداخت میکند و این همه بر قیمت جنسی که در کامیون حمل میشود افزوده میگردد. حتی در تنگه هرمز نیز از کشتیها عوارض گرفته میشود.
هزینه اخذ کارت بازرگانی یک میلیون و سیصد هزار تومان است. تمدید سالانه ششصد هزار تومان.
خودروسازان، ماشینهای سواری را که به قیمت کم تر از 10 میلیون تومان تمام میشود، به قیمت بالای 30 میلیون تومان به مردم میفروشند. کامیونها و تریلیها را هم که خدا میداند.
در اکثر خیابانها پارکبان وجود دارد و هر پارکبان روزانه مبلغی حدود 100 هزار تومان به دولت میپردازد. ببینید در کل کشور چقدر میشود.
به هر پارک یا ترمینالی که با ماشین بروید باید ورودیه پرداخت کنید. همین طور است شهرکهای نمایشگاهی.
ارث نیز شامل مالیات میشود و در حدود 30 درصد مبلغ ریالی ارث به دولت پرداخت میشود.
هرکس که از کشور خارج میشود باید عوارض خروج از کشور بپردازد که مبلغ آن از 25 تا 150 هزار تومان است. همچنین برای اتومبیلهای سواری، باری و مسافری نیز باید عوارض خروج از کشور پرداخت شود.
با این وجود، دولت بی پول است و از مردم میخواهد که از دریافت یارانه انصراف بدهند و نان را گران می کند.
کسی که برای موردی مثل چک برگشتی شکایت میکند باید به مبلغی مثلا پانصد هزار تومان تمبر باطل کند. هر چه مبلغ مورد شکایت بیشتر باشد مبلغ تمبرهای باطل شده نیز بیشتر میشود و مثلا باید به قدر پنج میلیون یا ده میلیون تومان تمبر باطل کند. بعد دادگاه تشکیل میشود و فرد محکوم را دولت جریمه میکند. یعنی هر دو طرف را دولت سرکیسه میکند اما خدا میداند که حقدار چه موقع به حقش خواهد رسید.
گمرک چقدر درآمد دارد! یکی برای وارد کردن ماشین 100 میلیون تومان هزینه گمرک پرداخت می کند. برای هر کالایی که وارد میشود درصدی باید پرداخت شود. چقدر واردات وجود دارد! چه رقم بزرگی میشود! سپس کالاهای فوق را وارد کننده به عمده فروش می فروشد و 9 درصد مالیات بر ارزش افزوده میدهد. چه اجناس خارجی و چه اجناس تولید داخل هر چند بار که دست به دست شوند برای هر بار 9 درصد مالیات پرداخت میشود. تصور کنید که چه درآمد بزرگی برای دولت ایجاد میشود و این باعث میشود قیمت اجناس تا چند برابر افزایش یابد!
لذا کارخانهها مواد اولیه را به قیمت بسیار گرانی از شرکتهای متعلق به سپاه پاسداران و رهبر تهیه میکنند (در انتهای متن خلاصهای از لیست این شرکتها ذکر شده) و نیز مبالغ زیادی برای برق، گاز و آب (که با افزایش مصرف بصورت تصاعدی محاسبه میشوند) میپردازند و عوارض جادهای حمل و نقل کالا و مالیاتی که کارخانه میپردازد و بیمه ای که برای کارگران، خودروها و … پرداخت میشود سبب میشود که قیمت محصولی که تولید میکنند بسیار زیاد شود و به دنبالش میزان فروش کاهش می یابد و ناچار میشوند حقوق کمی به گارگرها بپردازند و تعداد کارگرها را به حداقل برسانند و یا کارخانه را تعطیل کنند.
کسی که از ابتدا به تاسیس کارخانه اقدام میکند، در هنگام خرید زمین، حصار کشی و مقاطع مختلف آنقدر پول به سازمانهای مختلف پرداخت میکند که انگار دولت در یک سوم کارخانه شریک است. گرفتن مجوز تولید بقدری سخت است که تولید کننده ها میگویند باید از هفت خان رستم عبور کرد و مبالغ بزرگی را پرداخت نمود.
بسیاری از مردم حداقل حقوق را دریافت میکنند اما شرکتهای متعلق به سپاه پاسداران و رهبر موادی را که از معادن استخراج میشوند، بنزین، گازوئیل، تولیدات پتروشیمی، میل گرد، تیرآهن و … را به قیمت جهانی به مردم میفروشند اگرچه به قیمت بسیار پائینی تولید میشود.
مردم ایران با بسته شدن راه های درآمد شان به ناچار سرمایه شان را به بانکها منتقل میکنند تا از سود سپرده بانکی استفاده کنند که برای از بین بردن این درآمد نیز دولت مرتبا به بانکها دستور میدهد که سود سپردهها را کم کنند.
دولت، به بهانه حمایت از تولید کننده، این همه کالای قاچاق را توقیف و نابود میکند. اما واقعیت این است که برای کالای قاچاق گمرک و مالیات پرداخت نمیشود و این باعث ناراحتی دولت میشود. قاچاقچیها، با پرداخت گمرک، میتوانند از همان کالاها وارد کنند پس این کارها برای حمایت از تولید کننده نیست. این در حالی است که قانون تجارت بین المللی، دولتها را از دریافت گمرگ منع میکند. گمرک و مالیاتی که در نهایت از جیب مردم پرداخت میشود و هیچ سودی برای مردم ندارد.
از تمامی این ها که گفتیم بگذریم. در حرم امام رضا چندین محل جمع آوری نذورات وجود دارد. یکی چک میدهد، یکی گردن بندش را میدهد، یکی پول نقد میدهد، دیگری به حساب واریز میکند. خلاصه این که با درآمد شهر مشهد میتوان یک مملکت را اداره کرد. من از یکی از جمع آوری کنندگان نذورات پرسیدم که این پولها به کجا میروند؟ او جواب داد: “به اداره بهزیستی”.
ولی میدانیم که بهزیستی همیشه با کمبود بودجه مواجه است و اگر افراد خیر کمک نکنند نمیتواند اموراتش را اداره کند!
قم چقدر درآمد دارد؟ جمکران چقدر؟ شاه عبدالعظم چقدر؟ چندین هزار امامزاده وجود دارد، درآمدشان چقدر میشود؟ فکر میکنم از کله تان دود بلند شد.
چقدر ملک در اختیار سازمان اوقاف است؟ درآمد حاصل از کرایه دادن این املاک چقدر است؟ سازمان اوقاف در سال 1385 بیش از 7400 ملک و بیش از 58 میلیارد تومان درآمد داشت و حالا درآمدش بیشتر از 5 برابر آن سال است.
چقدر خمس و زکات جمع میشود؟ مال امام چطور؟ همه مردم ایران فطره میدهند، چقدر میشود؟ خلاصه اینکه اگر یک در میلیون از درآمدهای اماکن مذهبی به فقرا داده میشد، یک نفر فقیر در ایران پیدا نمیشد. یک نفر بیمار سرطانی پیدا نمیشد که پول برای خرید دارو نداشته باشد.
این که مال مردم را پاک میکنند خیلی جالب است. میگوید 10 میلیون تومان بده به من تا دارایی هایت پاک شوند. همه میدانند صحیح این است که بگوید: “به کسانی که ظلم کرده ای حق شان را بده تا دارایی هایت پاک شوند”. این یعنی اینکه تمامی این تشکیلات به منظور دزدی کردن طراحی و ساخته شدهاند.
حال به اینجا میرسیم که این درآمدها به کجا میروند. واضح است که این همه سرمایه اگر در داخل کشور میماند حالا ایران از آمریکا هم ثروتمندتر بود. پس به خارج از کشور میرود. به جیب کسانی که دنیا را اداره میکنند.
چه کسانی دنیا را اداره میکنند؟
زمانی بود که خانوادههای سلطنتی اروپایی با روشهای قدیمی دنیا را استعمار میکردند. متوجه شدند که نگهداری آن همه سرباز در کشورهای مختلف هزینه بسیار زیادی دارد و بهتر است بجای این کار، آنقدر در دولتها و مجامع مذهبی دنیا نفوذ کنند که بتوانند آنها را مدیریت کنند. سپس در مجامع مذهبی کشورهای مختلف (مثل حوزه علمیه قم) نفوذ و آنقدر تقویتشان کردند که مبلغین دینی توانستند تا دورترین روستاها و حتی جاهایی که دولتشان دسترسی نداشت بروند و دین ملتها را منحرف کنند به شکلی که مردم بپذیرند که انسانهای مقدسی وجود دارند که معصوم هستند و هرچه میگویند باید بدون چون و چرا پذیرفته شود. همچنین مبلغین دینی روی فرهنگ و آداب و رسوم مردم کار کردند تا آداب و رسوم نادرستی در جوامع تثبیت شود که موجب به بند کشیدن مردم و مانع پیشرفت کشور شود. این کار سبب شد که بتوانند به راحتی استعمار کرده و بین ملتها اختلاف ایجاد کنند و هر کس بخواهد که با استعمار مبارزه کند مجبور میشود به باورهای مردم حمله کند که متعاقبا فردی بی دین تلقی شده و مردم خودشان دمار از روزگارش در میآورند.
همچنین انقلاب ساختگی فرانسه را به راه انداختند و سپس شاههای اروپایی به ظاهر از قدرت کنار کشیدند و ادعا کردند که مقامی تشریفاتی هستند و در اداره مملکت نقشی ندارند. اما این دروغی بیش نیست و تمامی دولتهای دنیا توسط خانوادههای سلطنتی اروپایی و چند خانواده یهودی اداره میشوند چون آنها قرنها استعمار کرده و سرمایه غیر قابل تصوری اندوختهاند و برای تمامی امور دولتها و تشکلهای مذهبی دنیا برنامه ریزی و آنها را مدیریت میکنند به شکلی که مردم باور کنند که برای حل کردن مشکلاتشان باید به امام زادهها، مراجع تقلید، ملاها و هر جایی بغیر از علم و منطق مراجعه کنند و متوجه ارزش علم و منطق نباشند.
هم اکنون دنیا توسط خانوادههای سلطنتی اروپایی و تعدادی خانواده یهودی اداره میشود که بارزترین آنها خانواده یهودی روچیلد (The House of Rothschild) در انگلستان و خانواده سلطنتی انگلستان است. ملکه انگلستان (الیزابت دوم) سه میلیون هکتار زمین در کشورهای مختلف دارد. شاید این گفته را شنیده باشید: “در زمینهای متعلق به انگلستان آفتاب غروب نمیکند”.
این خانواده ها از 100 سال پیش برای همه چیز برنامه ریزی کردهاند و تمامی دولتهای دنیا به آن ها تعلق دارند. دولتها ملتها را چپاول میکنند و به آنها میفرستند. بانکهای سوئیس را هم ایجاد کردهاند که اطلاعات مربوط به مشتریان را محرمانه حفظ میکنند تا مشخص نشود که چه سرمایههایی را تلنبار میکنند. آنها آینده را پیش بینی نمیکنند بلکه طراحی میکنند.
چطور این سرمایهها از کشور خارج میشوند؟
در پاییز سال ۱۳۸۷ رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه از ورود هجده و نیم میلیارد دلار ارز توسط یک کانتینر به این کشور خبر داد و گفت این پول را در شرایط بحران اقتصادی خداوند برای ملت ترکیه فرستاده است. موارد مشابهی نیز رخ داده که کانتینر حاوی شمشهای طلا در مرز بازرگان کشف شده اما همان شب شمشهای طلا را با شمشهای برنجی تعویض کرده و گفتند که اشتباه شده و طلا نبود. یعنی سرمایههای کشور مرتبا به خارج فرستاده میشوند و گاها یکی از پارتیها لو میرود.
یکی از نمایندگان در جلسه علنی مجلس، در مورد وجود ۶۰ بندر غیرقانونی متعلق به سپاه پاسداران دست به افشاگری زد.
همچنین گردانندگان دنیا راه را باز میکنند تا حکام و یا مسئولین کشورهای مختلف میلیونها دلار اختلاس کنند و به بانکهای بزرگ دنیا که متعلق به گردانندگان دنیا هستند بفرستند. بعد حکام سرنگون و یا دزدها بازداشت، محاکمه و مجازات میشوند. دلارها نیز از دسترسشان خارج میشود. برای گردانندگان دنیا مطلوب است که بجای چندین ماهی کوچک، یک ماهی بزرگتر را ببلعند. افرادی مثل خامنه ای، رفسنجانی، محسن رضایی و برادران لاریجانی در حکم ماهی هایی هستند که چاق و چله شده اند و کم کم وقتش می رسد که شکار شوند.
براساس اعلام اوپک، طی هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد، کشور از طریق صادرات نفت بیش از 578 میلیارد دلار درآمد داشته است. اگر به تومان تبدیل کنیم بیش از دو میلیون میلیارد تومان می شود که تمامی این مبلغ دزدیده شده و هیچ اثری از آن وجود ندارد. مجموع اختلاس های دولت احمدی نژاد 48 هزار میلیارد تومان است که اگر از مبلغ فوق کم کنیم مشخص می شود که گردانندگان دنیا ، طی هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد، بیش از یک میلیون و نهصد و پنجاه و دو هزار میلیارد تومان فقط از نفت ایران دزدی کرده اند. اینکه اجازه داده اند تا دولت احمدی نژاد 48 هزار میلیارد تومان دزدی کند برای این بوده که رد گم کنند و کسی متوجه دزدی اصلی نشود.
گردانندگان دنیا چنان سیستم های پرقدرتی در دولت ها ایجاد کرده اند که هر لحظه می توانند قسمت بزرگی از بودجه هر کشوری را مکیده و ببرند. شما می بینید کشوری مثل عربستان با آن همه درآمد نفتی و زیارتی، با کمبود بودجه مواجه است رفته رفته بدتر هم می شود.
شرکتهای سپاه پاسداران و رهبر:
درآمد سپاه پاسداران در «عرصههای قانونی اقتصاد» تا 12 میلیارد دلار در سال میرسد. در انتهای متن خلاصهای از لیست شرکتهای سپاه ذکر شده.
در سال 1384، خامنه ای به احمدی نژاد فرمان داد طی پنج سال، سالانه 20 درصد از سهم دولت در اقتصاد کاسته شود. وی در این فرمان خواهان خصوصی سازی بخش عمدهای از اقتصاد شد. سپس کارخانجات، معادن و شرکتهای دولتی به قیمتی کمتر از یک دهم ارزش واقعیشان به سپاه پاسداران فروخته شدند و این روند همچنان ادامه دارد. پر واضح است که اگر سپاه تنها در «عرصههای قانونی اقتصاد» فعالیت داشت، نمیتوانست چنین سرمایهای جمع کند و این شرکتها را بخرد. در کشوری که سربازان گمنام امام زمان همه چیزش را زیر نظر دارند، شما میبینید که مثلا انواع مواد مخدر بطور گستردهای توزیع میشود. این یعنی اینکه سربازان گمنام امام زمان نیز جزئی از شبکه ورود و توزیع مواد مخدر هستند.
سپاه پاسداران با وجود این همه درآمد، بخش بزرگی از بودجه نظامی کشور را نیز از دولت میگیرد و به جای کمک کردن به بودجه کشور، هر سال به عناوین مختلفی مبالغ هنگفتی از دولت دریافت میکند و مالیات هم پرداخت نمیکند.
بنیاد مستضعفان و آستان قدس رضوی خارج از سیستم دولتی و تحت کنترل رهبر اداره میشوند و بخش بزرگی از اقتصاد ایران را در اختیار دارند. در انتهای متن خلاصهای از لیست شرکتهای تحت کنترل رهبر ذکر شده.
تشکیلات فوق با عنوان حمایت از مستضعفین در اختیار رهبر قرار گرفتهاند. اما هیچ سودی برای مستضعفین ندارند و رهبر مرتبا قیمت محصولاتش را افزایش میدهد. موادی که از معادن استخراج میشوند، بنزین، گازوئیل، تولیدات پتروشیمی، میل گرد، تیرآهن و … توسط سپاه پاسداران و نهادهای تحت نظر رهبری به قیمت جهانی به مردم فروخته میشوند اگرچه به قیمت بسیار پائینی تولید میشوند. کافی است رهبر تنها و تنها مالیاتش را بپردازد تا تمامی مشکلات مالی دولت حل شوند.
چگونه دنیا را چپاول میکنند:
روشی که برای اداره تمامی دنیا استفاده میشود این است که دولتها با افزایش مبالغ مالیاتها، عوارض، جریمهها، قبوض، بیمهها، تعرفهها، مجوزها و … ملت ها را به شکلی وحشیانه چپاول میکنند و سرمایهها را به خانوادههای یهودی مذکور میفرستند و روز به روز راههای درآمد برای مردم بسته میشود. این وضع در اروپا حتی شدیدتر از ایران است و اروپاییها 60 درصد درآمدشان را مالیات میدهند. برای نگه داشتن ماشین در پارکینگ خانه شان باید مالیات بدهند. اگر اتومبیلی بخرند باید به اندازه قیمت آن مالیات بپردازند و …
جالب این است که برای کشورهای اروپایی برنامه ریاضت اقتصادی هم تدوین میکنند تا دولتها مردم را بیشتر از این هم چپاول کنند. برای ما هم برنامه اقتصاد مقاومتی را مینویسند. هر دو برنامه توسط یک نفر طراحی شده.
برای اینکه دولتهای دنیا بتوانند خفقان ایجاد کنند و مردم دنیا جرات اعتراض به دولتها را نداشته باشند، بطور مداوم جنگ و وحشت در دنیا تولید میکنند. زمانی جنگ سرد را بین آمریکا و شوروی سابق تولید کرده بودند. سران حکومت شوروی اعضای فراماسونری بودند. بعد از جنگ سرد هم نوبت آن رسید که از مسلمانان برای ایجاد رعب، وحشت و ترور استفاده کنند. طالبان، القاعده، داعش، حکومت جمهوری اسلامی ایران، جمهوری دموکراتیک خلق کره و … همگی تولید شده اند تا عامل ایجاد وحشت و ترس باشند و جنگ بین اسرائیل و حماس نیز در همین راستا است.
رسانه های دنیا مرتبا بر علیه مسلمانان و تروریسم تبلیغ میکنند و به ایجاد ترس، وحشت و کینه مشغول هستند. اما سرمایه گذاری در جهت مخالف یعنی تولید مسلمان و تروریست انجام میشود. بدین ترتیب جنگ، دشمنی، وحشت و ناامنی بطور دائم در جهان برقرار میماند که بهانه ای برای ایجاد استبداد و خفه کردن صدای مردم است.
آمریکا ابرقدرت شماره یک دنیا است چون راه درستی را در پیش گرفته و لذا پیشرفته ترین کشور دنیا است. چون ارزش علم را می داند و این قابل احترام است. همانطور که در جمع آشنایان به افراد بزرگتر احترام می گذاریم، آمریکا هم مثل بزرگی در خاندان حکومت ها است و لذا واجب است که احترامش حفظ شود. اینکه مرتبا مرگ بر آمریکا می گوئیم یعنی اینکه ملتی وحشی و بربر هستیم که هیچ چیزی را نمی فهمیم.
تعدادی خانواده یهودی در زمان حکومت عثمانی مسلمان شدند تا بتوانند در حکومت و مجامع مذهبی نفوذ کرده و در جهت براندازی امپراطوری عثمانی و ترویج افکار خرافی تلاش کنند. هم اکنون نوادههای آنها در تمامی کشورهای اسلامی شریانهای اقتصادی را در دست دارند و دولتهای اسلامی کاملا تحت کنترل این یهودیها هستند. دولتهای اسلامی را وادار میکنند تا در جهت ترویج افکار خرافی، تحریک مسلمانان بر علیه دنیا و تولید تروریست سرمایه گذاری های کلانی بکنند.
شما ملاحظه می کنید دولت ایران ادعا می کند که دچار کمبود بودجه است. اما عاشورا که میرسد پلاکاردهای پلاستیکی بزرگی که با هزینه بسیار زیادی چاپ شدهاند در سرتاسر خیابانهای تمامی شهرها نصب میشود.
اگر به سخنان خامنهای دقت کنید متوجه میشوید که همیشه از جنگ، دشمن، مکر، حیله و استکبار جهانی سخن می گوید. در حالیکه درست این است که بگوید: «تا حالا هرچه شده را فراموش کنید و بیائید در صلح زندگی کنیم. اسلام دین رحمت است.»
مردم در سختی زندگی میکنند اما هنگامی که جذب سپاه، بسیج و سایر ارگانهای اسلامی میشوند منافع بسیاری نصیبشان میشود. در حقیقت داراییهای مردم به خائنها داده میشود تا از نظام دفاع کنند. آنچه که این افراد دریافت میکنند مانند زهری است که به تدریج در حلقوم خانوادهشان میریزند. امروز گردانندگان دنیا به این خائنها باج میدهند تا مردم را خفه کنند. فردا هم به دشمنان اینها سلاح و امکانات خواهند داد تا روزگار اینها را سیاه کنند. همان کاری که در سوریه انجام شد. همان بلایی که بر سر عمال شاه یا صدام آمد.
مردم تمامی کشورهای دنیا به سختی پول در میآورند اما وقتی که جذب گروههای اسلامی میشوند کمکهای فراوانی دریافت میکنند. در حقیقت خانوادههای یهودی مذکور تلاش میکنند که تمامی دنیا را مسلمان کنند.
چرا تمامی دنیا را مسلمان میکنند؟
جواب را مرحوم حسین پناهی داده:
«اینکه شما در خانه چه برنامهاى میبینید به ما مربوط است، اینکه در خیابان چه میپوشید به ما مربوط است، آنچه مینوشید و آنچه میگوئید به ما مربوط است!
با چه کسى بیرون میروید به ما مربوط است،
چه دینی دارید و چگونه آرایش میکنید به ما مربوط است؛
اما …
امنیت، قدرت خرید، کیفیت تحصیل، آینده فرزندانتان، تفریح جوانانتان، امنیت راهها، مشکل مسکن و بقیه موارد:
به ما مربوط نیست»
یعنی در هر کشوری که حکومتش اسلامی میشود دولت مجوز پیدا میکند که در همه چیز مردم دخالت کند اما خودش در مقابل هیچ چیزی پاسخگو نباشد. دلیل دیگر اینکه مسلمانان دستورات امام، مرجع تقلید یا اولیاء الله را دستورات خدا میدانند و بدون چون و چرا قبول میکنند. کسی که از بمب انتحاری استفاده میکند باور کرده که بعد از انفجار بمب به بهشت خواهد رفت و با حوریها سکس خواهد کرد. این باور توسط امام، مرجع تقلید یا اولیاء الله تولید شده. هنگامی که دنیا متوجه خیانتهای یهودیها شود و به مقابله برخیزد، یهودیها از مسلمانان برای سرکوب کردن دشمنان شان استفاده خواهند کرد.
اینکه صنایع بنیادی و بخش عمدهای از اقتصاد کشور در اختیار سپاه و نهادهای تحت کنترل رهبر قرار دارد و محصولاتشان را به چندین برابر قیمت تولید میفروشند و از سود حاصله سهمی به رهبر و افرادی که در حفظ نظام موثرند پرداخت میشود و مابقی به جیب گردانندگان دنیا میرود تنها در حکومت اسلامی ممکن است.
اینکه همه چیز را میدزدند و راههای پیشرفت مردم بقدری تنگ شده که جوانها از ناامیدی به اعتیاد روی میآورند تنها در حکومت اسلامی ممکن است.
علت دوم این است که با پیشرفت دنیا، مردم از رفاه برخوردار میشوند و به آسانی میتوانند ماشین، یخچال، کولر و هر آنچه که دلشان میخواهد را داشته باشند و در کل، تفاوت چندانی بین زندگی سوپربیلیونرها و مردم عادی وجود نخواهد داشت که این موضوع را سوپربیلیونرها نمیتوانند تحمل کنند. از طرفی دیگر، راه های دزدی سوپربیلیونرها هم بسته میشوند. بدین علت، گردانندگان دنیا تصمیم گرفته اند که تنها و تنها در جهت تخریب تمدن ها، جنگ افروزی و ویران کردن کشورها سرمایه گذاری کنند و اسلام را بهترین وسیله برای نیل به این هدف یافته اند.
مطابق با برنامه ای که نوشته شده، در تمامی کشورهای اروپایی و آمریکا تعداد مسلمان ها سال به سال بیشتر میشود. رئیس جمهور آمریکا در رمضان ضیافت افطار برگزار میکند. آمریکا پس از تسخیر اقغانستان و عراق، حکومتی اسلامی در هر دو ایجاد کرد. ترکیه در مسیر پیشرفت قرار گرفته بود اما چند دهه است که اسلام را در این کشور گسترش می دهند تا بدین وسیله مانع پیشرفت کشور شوند. در ترکیه کودتایی کذایی به راه انداختند تا بهانه ای شود برای اجرای برنامه ای شبیه به پاکسازی های بعد از انقلاب ایران. افراد باسواد و دلسوز را از ادارات دولتی و نهادهای حساس اخراج میکنند و بجایشان افرادی جاهل، مذهبی و تزویرکار را میگمارند. بدین ترتیب میتوانند برنامه های ویران کننده اقتصادی را با عنوان برنامه های اصلاح اقتصادی اجرا کنند، بیشتر از 95 درصد بودجه کشور را بدزدند و فقر را به مردم هدیه دهند.
چگونه گروههایی مثل طالبان و داعش را تولید میکنند
عامل اصلی ایجاد تروریست فشار اقتصادی بی حد و اندازه ای است که دولتها به مردم وارد میکنند. در تمامی کشورهای دنیا مردم در سختی زندگی میکنند اما وقتی که جذب گروههای اسلامی میشوند منافع بسیاری نصیب شان میشود و به این نتیجه میرسند که در راه درستی قدم گذاشتهاند. در ادامه این روند، مردم را از گروههای اسلامی به تدریج به گروههایی مثل داعش و طالبان جذب میکنند. در گروههای تروریستی حقوق زیادی مثل 10 هزار دلار در ماه دریافت میکنند.
گردانندگان دنیا از غریزه جنسی نیز برای تولید تروریست استفاده میکنند بدین شکل که ارضاء غریزه جنسی را به مشکلی بزرگ تبدیل کرده اند. در تمامی دنیا به دخترها تلقین میشود که باید عفت و حجب داشته باشند و اجازه ارضاء غریزه جنسی را به پسرها ندهند. میگویند: “زن کالا نیست و نباید اجازه سوء استفاده به مرد را بدهد”. ملاها و مراجع تقلید میگویند: “آدمها نباید فریب نفس عماره را بخورند و شهوت پرست شوند. اگر دختری به پسری اجازه دهد که نیاز جنسیش را برآورد کند جایش در میان شعله های آتش جهنم خواهد بود. اگر حجابش را رعایت کند جایش در بهشت خواهد بود”.
اینگونه افکار را تبلیغ می کنند تا مشکلات مردم را بیشتر و بیشتر کنند و جوانان سال ها از سکس محروم بمانند که بهترین راه برای جلوگیری از پیشرفت کشور است وگرنه برای هر زنی که بخواهد با ملا هم بستر شود، ملا با خواندن صیغه، تمامی این گناهان را به ثواب تبدیل میکند.
اما در گروه های تروریستی وضع برعکس است و امامشان فتوی میدهد که اگر دخترها به مردها اجازه ارضاء غریزه جنسی را بدهند کمک بزرگی به آنها کرده اند، جهاد نکاه انجام داده اند و به ثوابی برابر با چند بار زیارت خانه خدا رسیدهاند.
همچنین بر طبق مجوزی که در قران صادر شده، زن یا دختری که در جنگ به اسارت گرفته شده جزء اموال شخصی به حساب می آید و مثل زنی است که مهریه اش پرداخت شده و لذا اعضاء داعش مرتبا زن ها و دختران اسیر را مورد تجاوز جنسی قرار میدهند.
قران پر از آیاتی است که دستور قتل کفار را می دهند.
اگر در رویدادهای دنیا دقت کنیم متوجه میشویم که رهبران دینی و مراجع صادر کننده فتوی قویترین ابزار گردانندگان دنیا برای پیش بردن برنامه هایشان هستند.
تولید خرافات
در طول تاریخ، تولید خرافات، همیشه پر درآمدترین شغل بوده. این درآمد باعث شده که پیغمبر را معصوم کنند، 12 تا امام تولید کنند، آنها را هم معصوم کنند، مراجع تقلید و رساله تولید کنند، هزاران امام زاده بسازند، ولی فقیه تولید کنند، برای دنیا منجی بسازند و …
شما در قران حتی یک کلمه در مورد اینها نمیتوانید پیدا کنید. خدا با هیچ کس رودروایسی ندارد و اگر پیامبر یا کس دیگری معصوم بود در قران ذکر میشد. همچنین اگر امامی وجود داشت نامش گفته میشد. در قران گفته شده که از ولی تان پیروی کنید و با استناد به آن تفسیر میکنند که پیامبر، امامان و رهبر مسلمانان معصوم هستند. این گفته مثل این است که به کودک گفته میشود که به حرف پدرش گوش کند یا به مردم گفته میشود که از مسئولین پیروی کنند. این به معنی معصوم بودن پدر یا مسئول کشور نیست.
پیامبر 13 زن رسمی داشت. موقتها را خدا میداند. در 54 سالگی با عایشه 9 ساله ازدواج کرد. در آیه 50 سوره احزاب هم به پیامبر اجازه داده شده که هر زن مومنی را که بخواهد، بدون پرداخت مهریه برایش حلال شود. امامها هم هر کدام شان بطور متوسط 50 زن داشتند. نکته اینجاست که آدم معصوم از عهده یک زن به سختی بر میآید. پنجاه تا زن و عصمت چطور یکجا جمع میشوند؟
در آیه سوم سوره مائده ذکر شده که امروز دین تان را کامل کردم. یعنی تمامی مسائل دینی در قران بیان شده. از این آیه میتوان فهمید که بغیر از قران و پیامبر، هر چیز دیگری که بنام دین تولید شده فقط برای این بوده که دزدها بیشتر دزدی کنند.
استدلال میکنند که باید کسی باشد که راه را نشان دهد. در پاسخ باید گفت که این جهان محل امتحان است. هر کسی باید قران و هر آنچه را که لازم است مطالعه کند و بر اساس تصمیمی که در برابر مشکلات گرفته میشود ارزش افراد مشخص میشود. اگر کسی باشد که همه چیز را از خدا بپرسد و به مردم بگوید مثل این است که معلم یک نفر را آورده تا در جلسه امتحان به شاگردها تقلب برساند.
امروزه سکان کشتی تولید خرافات به دست یهودیها افتاده و میلیونها صفحه تفسیر نوشته شده تا ثابت کنند که امامها معصوم بودند. برای سنیها هم برعکس این تفاسیر را میبافند تا همیشه جنگ و اختلاف بین شیعه و سنی حاکم باشد.
تاکید قران
در قران تاکید اصلی بر بزرگداشت خداوند میباشد. جمله “لا اله الا الله” هم چندین بار ذکر شده. این یعنی اینکه حق نداریم امام حسین یا امام رضا یا هر کس دیگری را اینقدر بزرگ کنیم. فقط خدا را می توان این طور بزرگ کرد. حتی صلوات فرستادن هم عملی مغایر با این تاکیدهای قران است و صحیح این است که بجای صلوات، جمله “هیچ الهی جز خدا وجود ندارد” گفته شود. کلمه الله 2699 بار و کلمه محمد تنها 5 بار در قران ذکر شده. اما در این مورد نیز روی فرهنگ ما کار کردهاند و جمله “لا اله الا الله” را در موقع عصبانی شدن میگوئیم. انگار که جمله نامطلوبی است. اصلا هم از خدا خجالت نمیکشیم. علتش این است که مشرک هستیم.
دروغ میگوئیم، خیانت میکنیم، دزدی میکنیم، قوانین را رعایت نمیکنیم، تهمت میزنیم و هر کاری که دلمان خواست میکنیم. توجیه مان هم این است: «اینجا ایران است نه اروپا. اینجا اگر درستکار باشم کلاهم پس معرکه است.»
ولی این توجیه صحیحی نیست. این کارها را میکنیم چون مشرک هستیم. اگر به خدا ایمان داشتیم به این آسانی حقوق انسانها را ضایع نمیکردیم.
این یک برنامه ریزی است که امام حسین یا امام رضا را این طور بزرگ و معصوم کردهاند تا راه باز شود برای معصوم کردن مراجع تقلید، ولی فقیه و اولیاء الله. یعنی هرچه مراجع تقلید، ولی فقیه یا اولیاء الله میگویند سخن خداست و مردم نباید در مورد دستورات ایشان فکر کنند بلکه باید بدون چون و چرا اطاعت کنند. همین که به خامنه ای اجازه می دهیم در هر موردی حکم بدهد یعنی اینکه او را معصوم می دانیم و مشرک هستیم.
همچنین صنایع بنیادی و بخش عمدهای از اقتصاد کشور را در اختیار ولی فقیه قرار میدهند و هیچ کس متوجه نمیشود که از این طریق کشور را چپاول میکنند چون همه باور کردهاند که ولی فقیه (که کلمه امام را هم به ابتدای نامش افزودهاند) فردی ملکوتی و معصوم است.
مرتبا تبلیغ میکنند که فلان افراد بیمار از امام رضا شفا گرفتند. اما اگر به آمار نگاه کنیم میبینیم که تاثیر امام رضا بر کشورمان این است که بیشترین موارد ابتلا به سرطان دنیا در ایران رخ میدهد و ایران از لحاظ میزان بروز بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی در صدر دنیا قرار دارد. اگر تنها یک مورد بیماری مثلا قطع نخاع توسط آزمایشات و تصویر برداری پزشکی تائید میشد و پس از رفتن به حرم امام رضا توسط آزمایشات و تصویر برداری پزشکی تائید میشد که فرد مذکور شفا یافته، در کتب پزشکی جهان توصیه میشد که برای درمان آن بیماری از حرم امام رضا استفاده شود.
آداب و رسومی که سبب عقب ماندگی فکری میشود
ما را به این باور رساندهاند که نوحه خواندن، سینه زنی، عزاداری، گذاشتن قران بر روی سر، بوسیدن قران، ذکر خواندن، تقلید از مراجع تقلید و اولیای خدا سبب قرب به خدا میشود. اما این ها همان کارهایی هستند که خدا در موردشان چندین بار گفته : “افلا یعقلون؟” آیا شما تعقل نمیکنید؟ این قران را فرستادم که بخوانید و بیاندیشید. نه اینکه خرافات تولید کنید و منحرف شوید.
قرب به خدا از طریق خدمت به خلق خدا حاصل میشود و کسی میتواند خدمت بزرگی انجام دهد که علم و دانش زیادی داشته باشد. کسی که ده ها سال از عمرش را صرف تحصیل علم کرده و سالها تحقیق میکند تا نتیجهاش سبب باز شدن گرهی از گرههای انسانها شود در مسیر تقرب به خدا قرار دارد چون سبب حرکت جهان در مسیری که خدا تعیین کرده میشود.
زمانی کشور در مسیر اصلاح و شکوفایی حرکت خواهد کرد که مردم بدانند که ارزش در کسب علم و خدمت به انسانها برای رضای خدا نهفته است و اعمالی مانند نوحه خواندن، سینه زنی، عزاداری و اولیاء الله و … برای منحرف کردن مردم و جلوگیری از پیشرفت کشور طراحی شدهاند. تنها در صورتی که مردم ارزش علم را بفهمند، از هر فرصتی برای کسب علم استفاده کنند و فرار مغزهای کشور متوقف شود، آن وقت جامعه اصلاح میشود، دزدی و شرارت کاهش مییابد و ایران به یکی از پیشرفته ترین کشورهای دنیا تبدیل میشود.
در جاده تصادف میکنید، بعد در وسط بیابان، توسط موبایل اطلاع میدهید تا به کمکتان بیایند. کسانی که سالها تحقیق کردند، سختی کشیدند و تکنولوژی ساخت موبایل را پیدا کردند اهالی بهشت هستند نه آنهایی که برای امام حسین اشک میریزند یا خودشان را فردی دارای کرامات و مکاشفات و اولیاء الله معرفی می کنند.
میگویند مردم کشورهای پیشرفته خصوصیاتی مثل احترام به قانون، شوق به کار، احترام به حقوق دیگران، اهتمام به کار گروهی و رعایت نظم دارند. چرا این خصوصیات در نظر مردم کشورهای پیشرفته مهم هستند ولی در نظر مردم کشورهای عقب مانده اهمیتی ندارند؟ در ایران که صبح تا شب صدا و سیما این خصوصیات را تبلیغ میکند!
نکته اینجاست که مردم کشورهای پیشرفته وقت زیادی برای مطالعه کتاب و آموزش علوم مختلف اختصاص میدهند و این علم و آگاهی است که باعث میشود خصوصیات مذکور را مهم بدانند و همچنین جهالت باعث میشود که مردم کشورهای عقب مانده ارزش این خصوصیات را ندانند. پس تفاوت اصلی بین کشورهای پیشرفته و عقب مانده در این است که مردم کشورهای پیشرفته مدتی از روز را صرف مطالعه کتاب و آموزش علوم مختلف میکنند. میزان پیشرفت و ترقی و کاهش دزدی و جنایت در هر کشوری ارتباط مستقیم با سرانه مطالعه مردمش دارد.
اگر در کشورهای پیشرفته اجناسی با کیفت بالا تولید میشود و بازارهای دنیا را تسخیر میکند علتش این است که دائما بر اساس پیشرفته ترین اطلاعات علمی، تغییراتی در روشهای تولید، بسته بندی و توزیع کالاها ایجاد میکنند. در ایران هم تولید کنندهها ارزش علم را نمیدانند و متوجه نیستند که تنها علم میتواند راه ترقی را برایشان باز کند. کویرتایر نمی توانند جنسی به کیفیت تایرهای ژاپنی یا اروپایی و حتی کره ای و یا ترکیه تولید کند چون آنها افراد باسواد را به سمت ریاست کارخانه هایشان می گمارند. ما هم افراد متدین را رئیس می کنیم. فرد متدین نمی داند راه پیشرفت کارخانه چیست و در نهایت مجبور می شود شرکت را به دزدی بکشاند تا سود ده شود.
هرکس که خودش را انسانی با فرهنگ و متمدن می داند لازم است مطمئن شود که در ده سال گذشته حداقل روزی سه ساعت را به مطالعه کتب و علوم مختلفی مانند روان شناسی، تاریخ، کامپیوتر، مدیریت، آموزش زبان، بهداشت، بیماریها، رمانهای معروف، موسیقی، ترجمه قران و نشریات مختلف اختصاص داده و آنگاه مدعی شود.
در مقوله سکس به چه دامی افتادهایم؟
در قران آیه ازدواج موقت وجود دارد و در زمان پیامبر آزادی جنسی زیادی وجود داشت. اما بیشتر از یک قرن روی فرهنگ ما کرده و این باور را ایجاد کردهاند که هر نوع سکس به غیر از ازدواج دائم به شدت محکوم است و هر کس روسپی گری یا ازدواج موقت بکند در نظر ما فردی مستحق اعدام است.
پسرها در حوالی 15 سالگی و دختر ها در 13 سالگی بالغ میشوند و میدانیم در جوانیکه تازه بالغ شده قویترین نیاز، نیاز روحی ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف و نیاز به سکس است.
جامعه ما میگوید که جوانان باید حداقل 10 سال از ارتباط با جنس مخالف و سکس محروم بمانند تا ازدواج دائم بکنند. این یعنی این که جوانان آنقدر فشار روانی تحمل کنند که دیوانه شوند. شما دیده اید که خیلی از جوانها در مقطع راهنمایی یا دبیرستان دچار افت تحصیلی میشوند. این یک برنامه ریزی فرهنگی است تا فشار روانی شدیدی به جوانان وارد شود و قادر نباشند به علم و صنعت و پیشرفت فکر کنند و یا خیلی زود ازدواج کنند و هنگامی که آماده نیستند تشکیل خانواده بدهند و فشار اقتصادی سبب شود که قادر نباشند به علم و صنعت و پیشرفت فکر کنند.
همیشه افرادی در جامعه وجود دارند که به دلایل مختلفی نمیتوانند ازدواج دائم بکنند و اگر ازدواج موقت و روسپی خانه نباشد مشکلات متعاقب گریبانگیر کشور میشود. متاسفانه تلاش میکنند تا این برنامه را در تمامی دنیا اجرا کنند و رفته رفته در کشورهای مختلف دنیا از فعالیت روسپی خانهها ممانعت به عمل میآید.
ازدواج در سن پائین را ترویج می کنند چون ازدواج زود هنگام و نا آگاهانه منجر به ایجاد خانواده ای نابسامان با اختلافات و مشکلات زیاد می شود و نتیجه اش فرزندانی است که مشکلات روانی زیادی دارند و هیچ علاقه ای به تحصیل علم ندارند و این ها وقتی که بزرگ می شوند همه نوع کار خلاف و دزدی انجام می دهند. در ایام محرم نیز جذب حسینیه ها و هیئت های عزاداری می شوند تا گناه هایشان پاک شود. افراد فعال حسینیه ها و هیئت های عزاداری عمدتا خلاف کار هستند و گردانندگان دنیا توسط این افراد، برنامه هایشان را در اجتماع پیاده می کنند.
مشکل دوم این است که محرومیت دراز مدت از سکس باعث می شود که جوانها خود ارضایی کنند (جلق بزنند). این کار اغلب با عجله و ترس از آمدن پدر و مادر انجام میشود. عجله و فشار زیادی که با دست به آلت وارد میشود موجب میشود که انزال زود هنگام اتفاق بیافتد و بدین علت درصد زیادی از مردان ایرانی به انزال زودرس مبتلا هستند.
یهودیها روی تمامی اعتقادات و آداب و رسوم ما کار کردهاند و میکنند. در تمامی دنیا پذیرفتهاند که آنچه را که زن و شوهر بعد از ازدواج اندوختهاند، متعلق به هردوشان است. ما هم هنگام ازدواج مهریه چند صد سکهای تعیین میکنیم و متوجه نیستیم که با وجود این مقدار طلبکاری، ممکن نیست که دو نفر بتوانند با محبت و عشق زندگی کنند.
بکارت دختر را خیلی با ارزش میدانیم و اگر دختری بکارتش را از دست بدهد ارزش اجتماعیش از یک موش هم کمتر میشود. متوجه نیستیم که هنگام ازدواج باید دنبال مغز سالم بگردیم نه بکارت سالم.
بکارت را بهانه کردهایم و به دخترهایمان اجازه نمیدهیم وارد اجتماع شوند و شخصیت شان رشد کند. در زندانهایی بنام خانه محبوس هستند و در نتیجه کوتاه فکر و خودخواه به بار میآیند. شما هیچ دختری نمیتوانید پیدا کنید که فداکار باشد یا گذشت داشته باشد یا حسود نباشد. هیچ فضیلت اخلاقی در شخصیت دختران رشد نمیکند و تنها ابزارشان برای جذب دیگران این است که از آرایش غلیظ استفاده میکنند. زن های هیچ جای دنیا به قدر زن ها و دخترهای ایرانی آرایش نمیکنند.
زندگی مشترک تشکیل میدهیم با فردی که اجازه نداشته وارد اجتماع شود و شخصیتش رشد کند. مهریه چند صد سکهای هم بدهکار میشویم. اسمش زندگی مشترک است اما 80 درصد بار زندگی به دوش مرد و 20 درصد به دوش زن میافند. مرد صبح تا شب کار میکند، خرید میکند و … نتیجهاش هم این میشود که زن از مرد ناراضی است و مرد خانه همیشه آدم بده است.
در کشورهای پیشرفته روش های پیشگیری از آبستنی را در مدارس آموزش می دهند. علم روانشناسی می گوید که نوجوانها دوست دارند که با تعداد زیادی از افراد جنس مخالف دوست شوند و رابطه جنسی داشته باشند. این یک مرحله از رشد روانی است. در این مرحله با افراد مختلف که هر کدام شخصیت متفاوتی دارند ارتباط برقرار میشود. فرد پیدا می کند که با چه فردی سازگار است و چه شخصیتی برایش مناسب است تا ازدواج کند. همچنین پیدا می کند که چه تغییراتی باید در شخصیت خودش ایجاد کند تا بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند.
اگر این مرحله به درستی سپری شود بعد از بیست سالگی تغییری در شخصیت ایجاد می شود و از این به بعد دوست دارد که فقط با یک نفر از جنس مخالف ارتباط عاطفی داشته باشد. آن وقت با تجاربی که کسب کرده فرد مناسب برای خودش را می یابد و مدتی با او زندگی می کند و اگر انتخابش صحیح بود ازدواج می کند. این طوری یک خانواده سالم ایجاد می شود.
اما در کشور ما جوانها اجازه ندارند که این مرحله از رشد روانی را طی کنند. نتیجه این می شود که بدون آگاهی و بدون شناخت شخصیت طرف مقابل ازدواج می کنند و بعد از چند ماه زندگی مشترک متوجه میشوند که اختلافات فکری زیادی در بین شان وجود دارد و تا آخر عمر به روش بسوز و بساز زندگی مشترک را ادامه میدهند.
چگونه دولتها را اداره میکنند؟
خانواده های یهودی مذکور، تمامی کشورهای دنیا را به این شکل اداره میکنند که در کشورهای مختلف تشکلهایی مثل حسینیه، هیئت عزاداران اباعبدالله الحسین، فراماسونری، کابالیسم، شیطان پرستی و … را ایجاد میکنند. در این تشکل ها مراسمی بی معنی، خرافاتی و بی فایده انجام می شود. آشکار است تنها کسانی در این تشکل ها شرکت می کنند که جاهل، بی منطق و فاقد قدرت استدلال هستند. در این تشکلها تعدادی جاسوس را به عنوان نماینده خدا معرفی میکنند که دائما در تماس با خدا هستند و گفتههای خدا را به مردم میرسانند. تعدادی افراد عوام، ضعیف و فاقد قدرت استدلال پیدا میشوند که این گفتهها را قبول میکنند و کاملا مرید آن جاسوسها میشوند. مقامات اجرایی کشورها (وزرا، رئیس جمهور و روسای ادارات) از میان این افراد عوام انتخاب میشوند. بعد جاسوسها برنامههای از پیش نوشته شده برای اداره کشور را به عنوان دستورات خدا به مقامات اجرایی می دهند تا کشور را با برنامه های فوق اداره کنند.
در ایران از روشی که قرن ها مورد استفاده بوده و نتیجه خوبی داده استفاده می شود. بدین منظور مراجع دینی از ارتباط شان با اولیاء الله سخن میگویند. می گویند که عشق به خدا باعث شده که اولیاء الله دست از دنیا بکشند و همیشه در حال عبادت خدا باشند و خدا هم موجب کرامات و مکاشفاتی در اولیاء الله شده و مثلا آن ها می توانند طی الارض بکنند یا امام زمان را ملاقات کنند. بدین شکل مراجع دینی به عوام تفهیم می کنند که مبانی اعتقادی و برنامه هایشان را از اولیاء الله اخذ کرده اند و اولیاء الله هم از جانب خدا یا امام زمان راهنمایی شده اند.
بدین شکل افراد عوام آرزومند ملاقات با اولیاء الله (جاسوسها) میشوند و به هر آنچه که از آن ها نقل قول می شود بدون چون و چرا عمل می کنند. این افراد عوام را در مواقع بحرانی به دست بوسی اولیاء الله می برند و از این افراد برای سرکوب کردن مخالفان رژیم استفاده می شود و آنان که کاملا وفا داری شان را ثابت می کنند به مقام های مختلفی منصوب می شوند و کشور توسط برنامه های از پیش نوشته شده (که ظاهرا سازنده اما در حقیقت ویرانگر اقتصاد هستند) اداره می شود.
نمونه بازر این نوع مدیریت، آقای احمدی نژاد است که با یکی از افراد اولیاء الله در تماس بود و این شخص دستورات امام زمان در مورد مدیریت کشور را به احمدی نژاد می رساند.
امام زمان مرتبا از احمدی نژاد میخواست که یارانه پرداختی به نان، آب، برق، گاز و … قطع شود، قیمت بنزین، گازوئیل، فلزات، محصولات پروشیمی و … افزایش یابد و به قیمت جهانی برسد. مالیاتها، عوارض و هرآنچه که از مردم گرفته میشود نیز افزایش یابد. توجیه هم این بود که این کارها سبب می شود بودجه دولت افزایش یابد، به نفت وابسته نباشد و مملکت پیشرفت کند. احمدی نژاد مطابق برنامههای امام زمان عمل کرد، روحانی هم همان مسیر را ادامه میدهد غافل از اینکه این سرمایهها به بانکهای سوئیس منتقل میشوند و در دست دولت نمیمانند. برنامههای توسعه اقتصادی و اقتصاد مقاومتی از دو قسمت تشکیل شدهاند:
الف: برنامههایی بسیار ایدهآل برای