عبور و عبرت از گذشته، برای آینده

mehrdad khansari2 مهرداد  خوانساریاز دیدگاه مدافعان تز «آشتی ملی» و ملزومات پیوسته به آن (از قبیل حقیقت‌یابی، تنش زدایی،‌ عدالت،‌ جبران خسارت و عفو مشروط ) پرونده قتل عام زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی ایران مختص به «جنایات ۶۷» نیست و به تاریخچه تمام اعدام های زندانیان سیاسی در ۳۸ سال گذشته و همچنین اعدام های مسئولین و منتسبین به نظام شاهنشاهی در پی پیروزی انقلاب اسلامی باز می گردد.

آنانکه تجربه نظارت بر وقایعی داشتند که در هفته ها و ماه های اول پس از سقوط نظام پیشین رخ داد و منجر به برگزاری «محاکمه های انقلابی» و اعدام های سریع افرادی شد که اغلب داوطلبانه و بدون مقاومت تسلیم شرایط جدید شده بودند، شاهد برخوردهای نامتناسب و خشنی بودند که دست متصدیان نظام جدید را بی جهت به خون هائی آلوده کرد که با اعدام های بیرحمانه ۶۷ ـ این بار با اعدام «بخشی از حامیان اولیه خود انقلاب» ـ به اوج تازه ای رسید.

تجزیه و تحلیل اینکه خشونت چیست و چه ریشه هایی دارد و چه نسبتی با انقلاب برقرار می کند و اینکه در مورد ایران، خشونت های پس از انقلاب از کدام سرچشمه های فکری و سیاسی نشات می گیرد،‌ از جمله مسائلی هستند که ارتباط مستقیم با پرسش این مقاله ندارد. اینجا سوال اصلی این است که در برخورد میان نیروهای مختلف و متخاصم سیاسی کدام راه حل تاثیرگذارتر است و مانع تکرار چرخه خشونت‌ها می‌شود و تجربه‌های تاریخی به ما چه می‌گوید؟

دو‌ تجربه تاریخی

نگاهی اجمالی به میزان خشونت در آفریقای جنوبی و کلمبیا و عبور از آن نشان می‌دهد که آمار قربانیان در سال های میان ۱۹۵۹ تا ۱۹۹۴ در آفریقای جنوبی،‌بنا بر گزارشی که در سال ۱۹۹۷ توسط کمیته حقوق بشر آن کشور انتشار یافت،‌ در حدود ۲۱ هزار نفر تخمین زده شده که به میزان قابل ملاحظه ای از رقم نزدیک به ۲۲۰ هزار نفر افرادی که جانشان را در ۵۳ سال جنگ داخلی دولت کلمبیا با نیروهای چپگرای فارک از دست داده اند، کمتر است.

ولی باید در نظر داشت که نوع برخورد حکومت نژادپرست آفریقای جنوبی با مخالفین آزادی طلبش،‌ برخلاف آنچه که در کشور کلمبیا گذشت، هیچگاه به یک جنگ داخلی تمام عیار تبدیل نشد. حکومت نژادپرست آفریقای جنوبی، برای حفظ قدرت و کنترل کامل جامعه،‌ بیشتر مجری ایجاد محدودیت هائی از قبیل حبس و تبعید و زندانی کردن هزاران نفر مرد و زن و کودک سیاهپوست بود که در نوع خودش کاملا بی سابقه بود.

بنا برگزارش کمیته حقوق بشر آفریقای جنوبی، ‌رقمی در حدود ۸۰ هزار نفر (شامل ۱۰هزار زن و ۱۵ هزار کودک) بدون محاکمه،‌ در مواردی تا سه سال ‌تحت بازداشت بوده اند. در گزارش کمیته حقوق بشر، همچنین بر افرادی که هنگام بازپرسی توسط نیروهای امنیتی یا پلیس یا جان خود را از دست داده یا مفقود شده اند نیز تاکید شده است.

با این حال،‌ علیرغم تمام تلاش های متفاوتی که برای تغییر اوضاع و کنار زدن حکومت نژادپرست در آفریقای جنوبی و پیگیری جنگ داخلی ۵۳ ساله در کلمبیا، به کار گرفته شد در نهایت مقوله «آشتی ملی» (با همه کاستی‌هایش) تنها راهکار یا نقشه راهی بود که توانست نوید سرنوشت تازه و امیدوارکننده‌ای را به مردم کلمبیا و آفریقای جنوبی بدهد و به نوعی بعد از سالها درگیری های خشونت آمیر و مرگبار، بتواند فصل جدیدی را در زندگی مردم این ممالک رقم زند.

دیالوگ در فضای «خاکستری»

نزدیکی سی امین سالگرد اعدام های سال ۶۷ فرصتی است مغتنم برای عبرت و عبور از آن فاجعه و تاکید بیشتر بر لزوم یک حرکت بزرگ ملی برای رسیدن به «آشتی ملی» و پایان دادن به بحران های متعدد خشونت زا و انتقامجوئی های بی پایان و پرداختن به اولویت هائی که می تواند سرنوشت امروز و فردای مملکت را، ‌فارغ از تمام اختلافات و دشمنی های گذشته، بسوی آینده ای امیدوارکننده، سازنده و توأم با رفاه و عزت برای عموم مردم ایران هدایت نماید.

حقیقت اینکه آشتی ملی مولود یک اراده سیاسی است که می خواهد زمینه رسیدن به یک توافق اساسی را مهیا کند؛ توافقی به منظور پایان دادن به بحران های فلج کننده در جامعه، و تامین منافع ملی و رفاه آینده مردم ایران و در میان نیروهائی که سال ها به دلایل مختلف علیه هم صف‌آرائی کرده اند.

پیاده کردن چنین هدفی نیازمند به نگاه هائی است که در این مقطع، بدون تاکید بر اختلافات گذشته، صرفا متوجه اولویت های امروز و فردای کشور باشد.

بدیهی است که هرنوع کالبدشکافی پیرامون این نکاتِ بسیار مهم و ضروری در این زمان،‌ می تواند ایجاد فضای مناسب برای آغاز پروسه «آشتی ملی» را خدشه دار سازد و آن را از هدفش منحرف کند، گرچه پرداختن به این مقولات از جمله مسائل اساسی است که باید متعاقبا (یعنی پس از توافق های اولیه و پس از آغاز پروسه آشتی ملی) در یک فرصت مناسب و مقتضی، با حضور افراد صاحب نظر و بخصوص با شرکت افراد آسیب دیده و شاکی و یا بازماندگان آنان،‌ مورد بررسی،‌ بحث و مداقه قرار گیرد و نتایج آن، با این هدف که باید از تکرار این نوع رفتارها برای همیشه جلوگیری کرد، بطور گسترده از طریق وسائل ارتباط جمعی به اطلاع عموم جامعه برسد.

اما با توجه به تحولات قابل ملاحظه سنوات اخیر، نباید فراموش کرد که در شرایط کنونی، برخورد میان مخالفین و منتقدین جمهوری اسلامی از حالت پیشین «سیاه یا سفید» خود خارج شده و به نظر می‌رسد اکثریت مردم نیز خواستار این نیستند که در رسیدن به اهدافی چون دمکراسی و حقوق بشر، حفظ امنیت نادیده گرفته شود و تجربیات تلخ کشورهائی چون عراق و سوریه و افغانستان در کشورمان تکرار شود، تلاش برای پیاده کردن اصلاحات ضروری در «فضای خاکستریِ» موجود بیش از پیش پیچیده تَر شده و به این دلیل توجه و دقت بیشتر در نوع رفتار و دیالوگ میان بازیکنان سیاسی را ضروری‌تر از همیشه ساخته است.

بطور مثال، برخلاف شرایطی که در سالهای ابتدائی پس از انقلاب،‌ زمانی که نیروهای فعال و تازه نفس در خارج از کشور، عملکرد و اقدامات متعدد نظام حاکم را در زمینه های مختلف و بویژه در راستای نقض حقوق بشر و رعایت آزادی های اولیه و اساسی شهروندان به چالش می کشیدند، امروز، به ویژه در شرایطی که حضور ملموس امثال احمدی‌نژادها در صحنه سیاسی کشور کمتر شده است، اکثریت جامعه پشتیبان دولتی هستند که در اوضاع و احوال کنونی عهده دار طرح و پیگیری این رسالت در مقابل نیروهای «غیر انتخابی» قدرتمندی است که مشروعیت شان هرگز به طور مستقیم از سوی مردم تائید نشده است.

در چنین شرایطی، باید هنگام بررسی مسائلی از قبیل فاجعه ۶۷ و برخوردهای احتمالی آن با مقوله «آشتی ملی»، الزاما این مهم را همواره مد نظر داشت که حامیان «آشتی ملی»، نمایندگان نیروهای مختلفِ تحول خواه در جامعه امروزند که به ادامه مقاومت علیه سیاست های تحمیلی نیروهای «غیر انتخابی» انحصارطلب و تمامیت خواه در همه زمینه ها، تعریفی جدید و به روز داده اند؛ تعریف‌هایی که قابلیت جذب پشتیبانی اکثریت مردم در ایران و همچنین جامعه بین المللی را به منظور رسیدن به یک توافق و تحول بزرگ ملی ‌به همراه دارد.

آشتی ملی؛ آغازی نو بر پایانِ چرخه خشونت

اما آنچه که باید با توجه به فاجعه ۶۷ و به طور کلی تمام جنایات و بی عدالتی های قبل از انقلاب و بعد از انقلاب به آن رسید، ترسیم نقشه راهی برای آینده کشور است که برای همیشه بند ناف اینگونه رویکردها در جامعه و کشور ما را ببُرد و زمینه هائی را پایه گذاری نماید تا همه ما علیرغم هر نوع اختلاف سلیقه ای که می تواند میان ما وجود داشته باشد،‌ بتوانیم فارغ از بیم جان و نگرانی های هولناک دیگر،‌ به صورتی متمدن و صلح جویانه،‌ و همچنین بدون نیاز به جلای وطن، در کنار هم زندگی کنیم.

نزدیکی سی امین سالگرد اعدام های سال ۶۷ فرصتی است مغتنم برای عبرت و عبور از آن فاجعه و تاکید بیشتر بر لزوم یک حرکت بزرگ ملی برای رسیدن به آشتی ملی و پایان دادن به بحران های متعدد خشونت زا و انتقامجوئی های بی پایان و پرداختن به اولویت هائی که می تواند سرنوشت امروز و فردای مملکت را، ‌فارغ از تمام اختلافات و دشمنی های گذشته، بسوی آینده ای امیدوارکننده، سازنده و توأم با رفاه و عزت برای عموم مردم ایران هدایت نماید.

مهرداد خوانساری
مشاور ارشد در مرکرایرانی مطالعات سیاسی
مهرماه ۱۳۹۶