یک– آیا برای اینکه تحولات آینده ایران به نتیجه مشخصی برسد طیف گسترده جمهوری خواهان نیاز به ثقل مشترکی به صورت یک جبهه فراگیر دارند یا وضعیت کنونی هم میتواند نتیجه را تأمین کند و «نرسیدن به نتیجه مطلوب» را در جایی غیر از نداشتن جبهه و ثقل مشترک باید جستجو کرد؟
برای آن که تحولات ایران به نتیجهی مشخصی برسد، عوامل زیادی موثر و تعیین کنندهاند، از جمله وجود نیروهای سیاسی متشکل و با برنامهی روشن. تردیدی نیست که درصحنهی سیاسی امروز ایران، جمهوریخواهان یکی از مولفههای سیاسی مهم در جامعهی امروز ایران هستند. وزن این نیرو در میدان واقعی تلاش برای تغییر در وضعیت کنونی کشور، چه در تحولات درون کشور و چه در فعالیتهای خارج از کشور، بسیار سنگین است. اما حضور مستقل این نیرو متناسب با این وزن نیست. سازمانها و احزاب، تشکلها، محافل و شخصیتهای جمهوریخواه نیروی وسیعی را تشکیل میدهند که با زبانهای متفاوت، حرف واحدی را می زنند، اما از هماهنگی لازم در بین خود برخوردار نیستند.
اگر بخواهیم تحولات کنونی «به نتیجهی مطلوب» برسد، راهی جز تبدیل صداهای پراکنده میان جمهوریخواهان به یک صدای موثر نیست. از همین رو نیز، ایجاد ثقلی موثر در درون نیروهای وسیع جمهوریخواه در سپهر سیاسی ایران نخستین هدف تشکیل اتحاد جمهوریخواهان ایران بوده و هست. ما از همان آغاز هم معتقد بودیم همهی جمهوریخواهان را هم اگر نشود در یک تشکیلات گرد آورد، ولی میشود نیروهای مختلف جمهوریخواه را اعم از متشکل و منفرد حول اشتراکات اساسی آنها متحد کرد، در عین داشتن گرایشها و برنامههای متفاوت برای آیندهی ایران، برای لحظهی کنونی و گذار به یک شرائط مطلوب یک پلاتفرم واحد داشت. ما واقف هستیم که مثل هر کدام از نحلههای سیاسی دیگر، در بین جمهوریخواهان هم گرایشات سیاسی و دیدگاههای متفاوت وجود دارد. از چپ تا راست. اما این که همهی آن ها در ایجاد نظامی که متکی بر رای مردم باشد، ارکان حکمرانی کشور منبعث از رای مردم و پاسخگو به همین رای باشد، اتفاق نظر دارند. همهی آنها حاکمیت را نه ارث و میراث کسی و نه حق الهی، بلکه ناشی از ارادهی شهروندان و انتخاب آنان می دانند. این نیروها می توانند متحدتر و یکپارچهتر در عرصهی سیاسی کشور برآمد کنند و در ادامهی سنت انقلاب مشروطیت با توجه به دو تجربهی سلطنت مشروطه که به دیکتاتوری پادشاهان پهلوی اول و دوم انجامید و استبداد مذهبی جمهوری اسلامی که در قامت ولایت مطلقهی فقیه حق نفس کشیدن را هم از مردم گرفتهاست، چشم انداز دیگری را در مقابل جامعه ما بگشایند. طبعا وضعیت کنونی این نیروها مطلوب نیست. می توان گفت که با توجه به پتانسیلی که جمهوریخواهان در سپهر سیاسی ایران دارند، تلاشهای تاکنونی برای ایجاد یک ثقل مشترک در درون جمهوریخواهان نتیجه مطلوب را نداشتهاست، اما این تلاش ها را باید ادامه داد و به نتیجه رساند.
واقعیت این است که ما از یک جبههی فراگیر جمهوریخواهان هنوز فاصله داریم و در مرحلهی همکاریها و همگرائیها درجا میزنیم. نزدیکی نیروها فقط زمانی ممکن است، که اهمیت کار مشترک و همکاری وسیع به اولویت این نیروها تبدیل شود. به عبارت دیگر جبههی جمهوریخواهان در گرو متحد شدن نیروهایی است که به قدرت عمل خود جمهوریخواهان باور دارند و حاضرند حول یک پلاتفرم روشن برای گذار از وضعیت کنونی یک اتحاد فراگیر ایجاد نمایند. وقتی چنین باوری وجود نداشته باشد، رسیدن به یک توافق بین نیروها در جهت ایجاد یک جبههی مشترک نیز دشوار خواهد بود.
دو– اگر وجود یک جبهه فراگیر را ضروری میدانید نقش تشکلها به صورت حقوقی، و افراد به شکل حقیقی را در این همگرایی جبههای چگونه می بینید؟
در این که اتحاد نیروهای جمهوریخواه در این یا آن شکل یک ضرورت است، تردیدی نیست. همهی ما به این امر واقفیم. اما تشکیل یک جبهه؛ حداقلی از تفاهم را در زمینههای برنامهای، سیاسی و تشکیلاتی بین نیروهای تشکیل دهنده لازم دارد. دشواری اصلی رسیدن به این حداقلها است. شما در این سوال روی بخش تشکیلاتی آن انگشت گذاشتهاید. ما در تشکیل اتحاد جمهوریخواهان با این مورد برخورد مستقیم داشتیم. نیروهایی که این تشکیلات را ایجاد کردند، هم نمایندگان و اعضای احزاب سیاسی و هم اشخاص حقیقی از میان فعالان و شخصیتهای سیاسی بودند، که هیچ وابستگی تشکیلاتی نداشتند. تنظیم رابطهی تشکیلاتی بین این مجموعه یکی از دشواریهای نخست ما بود. راهی که ما رفتیم این بود که در عین دیدن نقش تشکیلاتها، حضور اعضای آنها در تشکیلات جدید را حضور فردی محسوب کنیم و در واقع دو عضویتی بودن این افراد را به رسمیت بشناسیم. تا مشکل حقوقی بین افراد حقیقی و عضویت حقوقی احزاب مطرح نشود. البته پیشنهاد عضویت حقیقی در مورد افراد حقوقی در مورد احزاب هم وجود داشت. ولی ما راه آسانتر را انتخاب کردیم. روشن است که تجربهی ما راه حلی نیست که بشود با آن جبههی جمهوریخواهی را بنا کرد. چنین جبههای در درجه اول بر بنیان توافق احزاب و سازمانهای متشکل برای همکاری شکل می گیرد و از نیروهای دیگر اعم از افراد و احزاب نزدیک هم برای پیوستن دعوت می کند. در تلاشی که ما الان در جهت ایجاد یک ائتلاف از احزاب و سازمانهای جمهوریخواه پیش می بریم، احزاب و سازمانها از نظر حقوقی صرف نظر از بزرگی یا کوچکی آنها، از حقوق برابر در نهادهای مشترک برخوردارند. در طرح ما برای اعضای حقیقی نیز بنا به ضرورت فکر شده است و حدنصاب حداقلی برای نمایندگی در سطح احزاب، مدنظر قرار گرفتهاست. با تامین این حداقل، آنها یک پای برابرحقوق با دیگران محسوب میشوند. به هر حال، اگر ارادهای برای نزدیکی نیروها وجود داشتهباشد، در این زمینه هم می شود راهحلهای قابل قبولتری پیدا کرد.
سه– موانع شکل گیری این جبهه فراگیر چیست؟ تجارب تاکنونی تلاش برای همگرایی جمهوری خواهان را چگونه ارزیابی می کنید؟
مانع بزرگ فرهنگ سیاسی حاکم بر نیروهای جمهوریخواه و گرایش عمومی به تاکید بر اختلافات و کشیدن مرزهای عبور ناپذیر بر اساس آنهاست تا دیدن نقاط اشتراک بسیاری که بین این نیروها وجود دارد. البته باید تاکید که این امر فقط به نیروهای جمهوریخواه مربوط نمی شود و یک مشکل عمومیتر است. متاسفانه به همین دلیل هم نیروهای جمهوریخواه در این یا آن مورد، از نزدیکی به هم ابا دارند چه رسد به همکاری یا اتحاد با یکدیگر.
مشکل دیگر، کشش به نزدیکی و اتحاد با نحلههای دیگر مثلا مشروطه خواهان چه سلطنتی و چه ولائی در میان دو بخش از جمهوریخواهان است. این بخش از فعالان، جمهوریخواهی را امری ثانوی میدانند و اصولا به امکان تاثیرگذاری جمهوریخواهان در روند تحولات اهمیت چندانی نمیدهند. ادغام آنها در نیروهای دیگر را ترجیح میدهند. در بهترین حالت، نزدیکی به نحلههای دیگر را مهمتر و شاید کارآتر می دانند. بنابراین، موانع و مشکلات متعددند.
تجربهی ما در ایجاد سقفی برای بخشی از جمهوریخواهان که در چارچوب یک پلاتفرم معین خود را تعریف می کنند، علیرغم آغازی خوب، به لحاظ تشکیلاتی موفق نبود، هر چند فعالیت ما در تقویت گفتمان جمهوریخواهی موثر بود. البته ما طی دو سال گذشته همراه با سه حزب و سازمان همسو و نزدیک، تلاش جدیدی را آغاز کردهایم و سعی می کنیم با همکاری و ائتلاف بین نیروهای جمهوریخواه در جهت ایجاد یک جبههی وسیع گام برداریم. تدابیری هم برای گسترش فعالیتهای مشترک اندیشیدهایم، اما هنوز در آغاز راهیم. شاید شتاب تحولات بتواند عرصههای جدیدی را برای نزدیکی طیف وسیعتری از جمهوریخواهان باز کند و نیروهایی از داخل کشور را نیز در این روند فعال بکند. چنین تحولی می تواند به یک نقطهی عطف در برآمد جمهوریخواهان تبدیل شود.
طبیعی است که به دلیل شرائط حاکم بر کشور، رابطه جمهوریخواهان داخل و خارج بیشتر رابطهی فکری و گفتمانی است. ما در این عرصه، شاهد تقویت نیروهای جمهوریخواه در داخل هستیم. اما جو سرکوب و اختناقی که بر کشور حاکم است، به این نیروها اجازهی فعالیت گسترده و ارتباط نزدیکتر با جمهوریخواهان در خارج از کشور را نمی دهد. با این وجود ما از هیچ اقدامی که بتواند نقش و تاثیر نیروهای جمهوریخواه را تقویت کند، فروگذار نخواهیم کرد.
چهار– پیشنهاد شما برای عبور از این موانع (و اتحاد عمل و نه الزاما وحدت) جمهوری خواهان چیست؟
بیشتر موانع اموری نیستند که نتوان از آنها عبور کرد، اما در طول زمان به یکسری الگوهای رفتاری سختجانی تبدیل شده اند. همان طور که در بالا گفته شد، شاید یک تحول اساسی در داخل ایران بتواند ضرورت واکنش جمعی در برابر تحولات سیاسی، نزدیکیها و همکاریها را الزامی کند و بخشی از این موانع را در جریان عمل از بین ببرد. اما عجالتا پیشنهاد ما برای عبور از این موانع، ادامهی تلاش برای ایچاد ثقلی از جمهوریخواهان بر اساس اشتراکات بین آنان است. گام بعدی باید تشکیل بلوک یا بلوک هائی از نیروهای همسو در درون جمهوریخواهان و ایجاد پل های ارتباطی بین این بلوکها باشد. اگر نمی شود با توجه به گرایشات سیاسی مختلف، یا اختلافات موجود در این یا آن زمینه، همکاریهای نزدیک بین بخشهایی از نیروهای جمهوریخواه ایجاد کرد، حداقل باید تشویق کرد هر بخش از نیروی پراکندهی جمهوریخواهی در همان حوزهای که به هم نزدیک هستند، متحد و متشکل شوند. بین این بلوکها می توان بر سر عامترین اصول جمهوریخواهی در این یا آن حوزه، همکاریهای موردی را سازمان داد و یا نیروهای پایهی خود را برای کار میدانی مشترک در محل تشویق کرد. هم چون تشکیل کمیتههای مشترک در دفاع از مبارزات مردم ایران. طبعا با تاکید بر عام ترین اصول جمهوریخواهی در برابر نحلههای دیگر، می توان همسوئیهائی ایجاد کرد.
یک راه هم این است که در شهرهای مختلف انجمنهای جمهوریخواهی ایجاد شود. انجمنهایی برای فعالیتهای مشترک محلی و دیدارها و برنامههای مشترک و ممکن.
موضوع دیگر تنظیم رابطه با جمهوریخواهان در داخل کشور است. این رابطه در شرائط کنونی هم در حد محدودی ممکن هست، ولی با توجه به این که امکان فعالیت نیروها در داخل کشور بسیار محدود است، گسترش مناسبات با این نیروها از دشواری خاص خود برخوردار است.
پنج– اهداف، راهبرد، تاکتیکها و شعار (یا شعارهای) این مرحله را چه می دانید؟
هدف ما گذار مسالمتآمیز از جمهوری اسلامی و استقرار یک جمهوری سکولار و دمکرات با اتکاء به جنبش های اجتماعی مردم در ایران است. همانگونه که در بیانیهی اعلام موجودیت خود تاکید کرده ایم، ولایت فقیه و نهادهای وابسته به آن را مانع اصلی در راه استقرار مردمسالاری و ثبات و پیشرفت کشور می دانیم. خواهان جدائی دین و دولت، لغو ولایت فقیه هستیم. نیروهای اصلاح طلب و میانه رو حکومت باید حساب خود را از ولایت فقیه جدا کنند و با پذیرش جدائی دین از دولت در مسیر گذار به دموکراسی قرار گیرند. ما به سهم خود در راه تأمین مسیر گذار دموکراتیک و کمدرد به دموکراسی می کوشیم.
ما در آخرین همآیش خود تاکید کردهایم که اتحاد جمهوریخواهان ایران مناسب ترین راه رسیدن به آزادی و دمکراسی و تثبیت آن را برگزاری «انتخابات آزاد» می داند و بر گشایش فضای سیاسی و تامین آزادی های مدنی و سیاسی، آزادی فعالیت احزاب سیاسی، آزادی مطبوعات و مبادلهی آزادانهی اطلاعات به مثابهی پیش شرط برگزاری انتخاباتی آزاد، تحت نظارت یک هیات مردمی مورد قبول همگان، برای تشکیل مجلسی برآمده از رای آزادانهی مردم، بهعنوان بالاترین نهاد قانونگذاری و تصمیم گیری کشور تأکید دارد. قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی که برپایهی تبعیض میان شهروندان بنا شده، با حق حاکمیت مردم ناسازگار است. استراتژی اتحاد جمهوریخواهان، تغییر قانون اساسی و ساختار سیاسی جامعه با تکیه بر جنبش های سازمانیافتهی مردم و استقرار جمهوری عرفی در ایران است.
ما مخالف هر گونه آلترناتیوسازی دولتهای خارجی و دخالت آنها در امورد داخلی کشور هستیم. هر تغییری در کشور تنها با اتکاء به مردم ایران ممکن است. ما معتقد هستیم که جنبش جمهوری خواهی و دفاع از حقوق و آزادی های سیاسی بدون سازمانیابی لایه های مختلف مردم به گرد مطالبات خود و پیوند این مطالبات با مبارزات دمکراتیک نمیتواند به استقرار نظامی مردم سالار بیانجامد. برای تحقق این شرایط، استفاده از همه ظرفیت های موجود و کوشش در ایجاد نهادهای مدنی و ساماندهی حضور فعال مردم در این نهادها از مهمترین وظائف جمهوریخواهان است.
ما در نخستین همآیش خود تصریح کردهایم که: استقرار جمهوری در ایران مستلزم اتحاد گستردهی نیروهای جمهوری خواه و همکاری و اتحاد عمل با همه آزادیخواهان برای ایجاد یک جنبش وسیع دمکراتیک در کشور است. شعارهای اساسی ما برای شکل گیری چنین جنبشی : رعایت حقوق بشر، آزادی احزاب و مطبوعات و تشکل های صنفی، انتخابات آزاد و تغییر قانون اساسی با اتکاء به آرای ملت است. رفراندم و تشکیل مجلس موسسان هر دو راهکارهایی هستند که متناسب با تحول شرایط سیاسی می توانند در دستور کار جنبش قرار گیرند. دفاع قاطع و مشترک از آزادی ها و حقوق اساسی شهروندان، یکی از گامهای نخستین برای همکاری عناصر و گروه هایی است که خواهان مردم سالاری در کشورند. این مبارزه مشترک میتواند راه شکل گیری یک آلترناتیو دمکراتیک و جمهوریخواه را هموار سازد.
شش– نحوه ارتباط و تعامل جمهوریخواهان با دیگر نیروها و رویکردها در داخل و خارج از کشور می بایست چگونه باشد؟
ما همواره تاکید کردهایم که برای سازمانیابی جمهوری خواهان ایران حول جمهوریت و سکولاریسم تلاش می کنیم. هدف این تلاش ها بالا بردن درجهی تاثیر نیروی جمهوریخواه سکولار و دمکرات در تحولات سیاسی آتی کشور است. در این راستا ما همکاری، همگرائی و اتحاد با نیروها و تشکل های جمهوریخواهی را که در مبانی سیاسی اشتراک نظر و همسوئی دارند، ضروری می دانیم. ما از بدو تشکیل اتحاد جمهوریخواهان ایران کوشیدهایم که با همهی جمهوریخواهانی که طرفدار دمکراسی، جدائی دین از ساختار دولت و روش های مسالمت آمیز مبارزه هستند، چه در داخل و چه خارج از کشور، اتحادی گسترده برپا سازیم و با تمام نیروهایی که خواهان تقویت عناصری از جمهوریت و دمکراسی در نظام سیاسی کشورند، به همکاری و اتحاد عمل دست یابیم. ما هم چنان بر این سیاست تاکید داریم.
در عین حال ما راه گفتگو را بهروی هیچیک از نیروهای سیاسی ایران نمیبندیم. موازین دمکراسی ایجاب میکند با همهی آنهایی که خواهان نظام سیاسی دیگری هستند و حق برابر دیگران را می پذیرند، از در گفتگو در آییم. ما به پلورالیسم سیاسی باور داریم و با همه احزاب و جریاناتی که به اصول دمکراسی پایبند و مخالف هر گونه نظام استبدادی باشند، با هر اندازه اختلاف در برنامه و سیاست، مناسبات متقابل و احترام آمیز خواهیم داشت.
هیات سیاسی اجرائی اتحاد جمهوریخواهان ایران
دیدگاه بگذارید
5 Comments on "هدف ما استقرار جمهوری سکولار و دمکرات در ایران است!"
این ایده را گسترش دهیم. موقع را غنیمت بداریم: امیدوارم این نظر را منتشر کنید.
ایرانیان خارج از کشور لطفا این ایده ی ما در ایران را بال و پر بدهید و صدای خبری این ایده شوید. آن ایده است که از مردم خواسته شود تا زمانی که خانه نشین هستند بروند روی بامها و بالکن ها شعار مرگ بر حکومت اسلامی سر دهند. مرگ بر خامنه ای و مرگ بر آخوند و مرگ بر مداح سر دهند . ای خارج نشینان لطفا دست بکار شوید. کمک کنید تا این شعار همه گیر شود. در زمان انقلاب من آنباردار ارتش بودم پدر زن و مادر زنم میرفتند روی بام و مرگ بر شاه میگفتند. آنها خودشان از کار خودشان پشیمان و دلشان خون است. آنها می گویند ما اشتباه کردیم حالا شما کمک کنید تا این رژیم را سرنگون کنیم. آری هر شب مرگ بر حکومت داعشیه، مرگ بر آخوند، آیت الله و مداح را بر پشت بامها،در بالکن ها فریاد کنیم.ای خارج نشینان و سایتهای چپی و راستی لیبرال و رادیکال کمکمان کنید. بیائید طرحی نو در اندازیم. باشد که ما هم مثل انقلابات مخملی ابتکار انقلاب پشت بام رابه جهان عرضه کنیم. چپ،راست،لیبرال ،رادیکال با خدا و بیخدا کافر و معتقد جزو مردم ایران هستید. آماده شویم و در این قرنطینه با شعار مرگ بر این حکومت بربام شویم. شما را به ایران قسمتان میدهیم: متشکرم
آقایان چرا این سایت شما اینقدر بیفایده و و در خواب است!؟ نه برای نوروز و نه برای کروناویروس هیچ کاری نکرده و نمی کنید. بعد هم میخواهید در ایران اتفاقی بیفتد! من اینرا برای اصلاحطلبان حکومتی و مقصودم حکومت اسلام ناب است و نه حکومت اسلامی فقط مستقر در ایران و اشغالگر کشورمان! کسانیکه هم از جن و جن گوئی انتقاد می کنند و همخ اعتقاد دارند. اینهمه دانش از همان انبان شیعی اسلامی می آید. حتا همین افرادی که خردک انتقادی هم می کنند این نیندیشان دینی تا مغز استخوانشان به این جور چیزها باور دارند. چرا که مذهبشان بر اساس وحی و معجزه است و هر بلایی که بیاید از آسمان است به امر الله شان. و به قول قرآنشان برگ درختی به زمین نمی افتد مگر به اذن الله! برای همین باید امیدوار بود که کرونا ویروس با همه ی هزینه اش که میلیونها بار از خود اسلام و حکومتش کمتر است چندی بپاید تا شاید شاید شاید این مردم خوابزده ی ما و حتا جهان بیدار شوند. ببینید این اسلامتان چیست و کدام است! شما مثلا فکر می کنید که این آقا عبدعلی بازرگان ـ و چه اسمی عبد العلی ـ و سروش و اشکوری و کدیور و معصومه ابتکار که ابتکار فتوای قتل آمریکایی ها از افتخارات اوست به جن و معجزات الله و پیامبر و علی با اطمینان اعتقاد ندارند! البته که دکان هم هست، اما حتا این دکان هم در رسوبات ذهنیشان اعتقاد است و باور به این مسائلی جزو خونشان است. چرا که مادرهای اینها همچون اکثریت قریب به اتفاق ما همگی این مسائل را با پستان در دهانشان گذاشته اند. اما عجیب این است که اینان نمی توانند از این دایره خارج شوند. پس شاید باید گفت: زنده باد کروناویروس تا ما را و همه را بیدار کند. گر چه باورهای مذهبی سنگوارههایی هستند که حاصل کشتارها و تجاوزها و عار تها هستند تا آنجا که قربانیان به نطع خونین امیران غضب خود پناه می برند. در اینجا باید آنرا سندروم شیعیش نام نهاد. این همه قداست تراشیدن برای یک اهید غصبی که شمشیرش دو سر است واقعا از معجزات شیعیان است! در هر حال شاید حالا که کاوه ای نیست به قول اخوان:کاشکی اسکندری پیدا شود!
خوب شما خواهان جمهوری سکولار و دمکراتیک هستید. خوب شما ها کی هستید؟ متعلق به کدام ملیت در ایران هستید؟ اما تا انجایی که من می دانم شماها فارس هستید یعنی حدودن 15 درصد مردمان ایران.
البته ممکن است چند تا تورک اسمیله شده هم داخل شما باشد .
خوب حالا چرا شما نمی خواهید حدودن نظر 75 درصد از مردمان ایران را در باره نوع نظام اینده بدانید؟
ایا اذربایجان. بلوچستان. خوزستان ووو با نظر شما موافقند؟
یا نماینده گان ملتهای غیر فارس با شماها جلسه ای گذاشته اند؟ چیزی امضا کرده اند؟ پشتوانه این خواست نوع حکومت در ایران شما چیست؟
اگر جلو سکولار و دمکراسی را اخوند ها گرفته اند پس در حکومت 50 ساله پهلوی که اخوند کاره ای نبود پس کی ان موقع جلو دمکراسی در ایران را گرفته بود؟
جمهوری خواهان که یک تشکل فارسی و حتی نه چندان مطرح در بین فارس ها است بر چه مبانی خود را نماینده تمام ملیتهای ایران می داند؟
خوب ما تورک ها هم می گوئیم حق تعین سرنوشت هر ملت بدست خود. حالا شما طرفدار جمهوری خواهی چه فاصله ای بین این دو نظر می بینید؟ اسلن به هم نزدیک هستند؟ خوب نه .
پس می خواهید چکار کنید؟
بنظر من اولین قدم نماینده گان ملتها ی ایران که فارس ها هم فقط یکی از این ملتها است تشکیل جلسه های حضوری و تبادل نظر است. فارس ها صرفن می توانند نمایند ملت فارس باشند نه دیگران.
اما اگر فارس متقد به این چیز ها نیستند پس حرف اخر را حیدر حیدر در خیابانها خواهد زد.
من جدن متعسف هستم که شما ها سر موضوع های غیر ممکن وقت خود را تلف می کنید.
و عین بچه ها برای خود یک دنیای خیالی می سازید . که جدن در اینده ایران غیرممکن است
و انگلیس . امریکا دقیقن با درک این مسله اسرار به تداوم حکومت اسلامی با کمی اسلاحات دارند. چونکه منافع انها در یک سیستم متمرکز است.
به دال دال تهران!
سلام هموطن. عجب درست نوشته ای من دیگر چیزی اضافه نمی کنم. وقتی در ساید رادیو زمانه آدم حقیری که خودش را فیلسوف هم میداند دم از اسلام می زند ما می خواهیم چه اتفاقی در ایران بیفتد که اینان موجباتش را فراهم کنند. اینان اسلام ناب و تشیع سرخ علوی و مهدویت اهریمنی بدتر از ویروس کرونا و ایدز در خونشان لانه کرده است. اینان حتا یک نفرشان نه جرات دارد و نه شهامت و نه حتا خرد اینکه اصل ماجرا را حتا ببیند. برای همین حق با توپست که اینان را دنباله رو مردم با فاصله ای دره ای می بینی! ایران را ما ساکنانش خواهیم ترکاند و نه اینها که در خارج جلق سیاسی و ادبی میزنند. تو در مورد سروش دباغ و آن دیگر سروش عبدالکریم خان و خاتمی و همه ی این نواندیشان خود خوانده دین درست نونشته ای. اصولا دین برای تحریم خرد و تعطیل آن آمده چطور ممکن است که کسی دین داشته باشد و عقل هم داشته باشد. ابو علا معری آن کور بینا در مورد مسلمین می گوید که مردمان دنیا دو گروهند گروهی دین دارند و خرد ندارند و گروهی خردمندند و دین ندارند! حالا تو ببین این خردمندان دیندار و مدعیان اندیشیدن دینی را! در هر حال امیدوارم روز مسافر تو باشم. از کرج نریمان
آقایان و خانمهای جمهوریخواه. آیا فکر کرده اید چرا هیچ اتفاقی نمی افتد! پاسخش این است که اتفاقی نیست که بیفتد! برای چه اتفاقی اتفاق بیفتد؟! تا زمانیکه شما نتوانید مقصر اصلی را که دین و مذهب و اسلام و تشیع است نشانه بروید هیچ اتفاقی نمی افتد. مردم امروز خواهان رضاشاهی دیگر هستند برای چه؟! چرا حتا به محمد رضا شاه هم عنایتی ندارند و نه به فرزند بی جنمش رضا پهلوی!؟ برای اینکه امروز تنها کسی میتواند مردم ر ا با خود داشته باشد و اتفاقی بیندازد که اسلام این دین ضد بشر این دین ضد ایران و ضد زن و ضد آزادی را هدف قرار دهد. همین! بروید نامه ی آن مردک احمق سروش دباغ را بخوانید که برای دوستش فرید الدین حداد عال نامه نوشته! نامه ای مداحانه و مرثیه ای که بیشتر از هر چیزی انشاء دبیرستانی ست. این سروش دباغ و آن عبدالکریم سروش و کدیور و خاتمی و عارف و معین و این ژنهای آلوده ای که خودشان را خوب میدانند و تا تمامی اطلاحطلبانی که در ایران آنها را افضاطلب می نامند مردم را در رخوت مصنوعی فرو برده اند. مردم از این سست عناصران ملول و خسته است و خواهان رضا شاهی ست که آخوند و ملا و آیت الله و مداح و آیت الله را نشانه رود و بدون رودربایبستی تکلیفش را با مذهب روشن کند. این حرفهای شریعتمداری و علی کشتگر و بنی صدر و افشاری و گنجی و ابراهیم نبوی و بسیاری از این دست برای مردم ایران دیگر اصلا ارزشی ندارد که قابل اعتناء باشد.چرا که اینان در جائی در نیمه را پشت سر مردم قرار گرفتند. اینان نوعی خود ارضائی کیبردی می کنند. این سایتها که از پی هم روانه بازار می شوند هیچکدامشان جرآت بازگوئی حقیقت را ندارند. از کلمه تا زیتون و ایران وایر و همین سایت شما… همه ی شما خارج نشینان که حکومت ایران هر روز شما را هیولاتر جلوه میدهد تا بترسید و آزادانه وارد میدان نشوید حتا یک تریبون آزاد ندارید که این دین حنیف را بکاود. آخر شماها چرا اینقدر عقیم هستید. این دین با تمام وزن و هجمه و ددمنیش به طور کامل و تمام عیار در حال ویرانی ایران است و نامش هم تشیع است و نام خانوادگیش اسلام. حالا مثلا شما وقتی خیلی اوج می گیرید و شجاعت به خرج میدهید مثل علی کشتگر یا حتا ابوالفضل قدیانی می فرمائید «استبداد دینی». این اصلا استبداد دینی نیست! خود دین است! اصحاب دینند که سر کارند، فرزندان پیامبرند فرزندان علی و قرآنهای ناطقند. امروز کشور ما را تبدیل قبرستان و دیوانه خانه و دارالمجانین کرده اند.کسانی مثل بنی صدر و دینداران دیگر را مردم وقعی نمی گذارند. به من و ما چه مربوط است که بنی صدر و زنش خودشان را قرنطینه کرده اند یا نکرده اند. بنی ص۳در خواهان هجرت از مکه پاریس به مدینه تهران است! آخر اینرا شما بیخدایان چرا نمی خواهید بفهمید! در آن غربی که شماها هستید در عصر روشنائی کی و کجا ولتر و دکارت و فرانسیس بیکن فردریک انگلس و … با کشیشان و مذهبمداران اختلاط کردند!!! اینان در سرگرمیهای خویشاوندی و چند نفری که حیات آینها را امضاء می کنند هستند. مثل دوستان پاتوقی قدیم که در قهوه خانه کفش هاشان را پای تخت در می آوردند و لم میدادند و راجع به محله و باجگیرها حرف میزدند. واقعا خحالت آور است که حتا یک سایت محکم و استوار نیست که بشود روی آن حساب اپوزیسیونی باز کرد. یعنی بهش بها داد و گفت این سایت میداند بر علیه که و چه حرف میزند. آقایان و گاها خانمها این قرآن و اهل بیت و آخوند و ملا و مد اح و طلبه است که سر کار است. حالا شماها هی حاشیه بروید. بنده چنانکه بارها نوشته ام فوق لیسانس اقتصاد و لیسانس جامعه شناسی دارم که البته در برابر دکترها و مهندسینی که شماها هستید هیچ است اما مجبورم بین شهر ری و تا تجریش و شمیرانات مسافرکشی کنم این مردم امروز ضد دین ضد اسلام و ضد پیامبر و ضد علی و ضد مهدی و ضد قرآن هستند حلا شماها باید حرفتان را طبق این فضا طبق این هوا طبق این آتموسفر بسازید، از نو بسازید. در ضمن باید سایتی باشد که بشود بدون اینکه هویت کسی مثل من که باید خرج مادر پیرم و زن و بچه ی خودم و زن بیوه برادرم و دو تا بچه صغیرش فاش شود بشود نظر نوشت. آقایون باور کنپید این اسلام واقعا ناب است که سرکار است پس لطفا در این باره بنویسید، ضد این دستگاه این ایدئولوگی بنویسد و نه در انتقاد واژه موهوم «استبداد دینی» که امروز هیچ معنی ای ندارد. من مقاله های توهین آمیز، نه! بلکه توهین مجسم اکبر گنجی را به خانواده پهلوی به فرح پهلوی و به شماها خواندم و هم جوابیه علی کشتگر را، باور کنید اصلا اینها به مردم مربوط نیست و شاید صدنفر از هشتاد میلیون ایرانی اکبر گنجی را آدمی قابل اعتناء هم نمی دانند. ای نوع نوشتار همچنانکه گفتم خودارضائی ست و برای «دوستان» و خانواده می نویسند. آقایون :شخن نو آورید که نو را حلاوتی ست دگر. خدافز!