منتظری درنگ نکرد

jahangir esmail pour جهانگیر اسماعسل پوریونانیان باستان باوری به مرثیه‌سرایی برای مردگان خویش نداشتند. هنگامی که خبر مرگ کسی را می‌شنیدند، می پرسیدند:«آیا شور زندگی داشت؟»

بی‌گمان بسیاری از آنان که در آن دهه تاریک و سیاه، حق زندگی ازشان سلب شد سرشار از شور زندگانی بودند.

بررسی و داوری شخصیت‌ها و رویدادهای تاریخی در میان ما ایرانیان، معمولا یا بی‌بهره از انصاف‌ است یا غرق در مصلحت‌های روز.

بی‌تردید یکسویه‌نگری مخل بروز چهره «حقیقت» است. و در چنین فضایی، داوری به امری دشوار، پرخطر و به ورطه‌ای پر از کژراهه تبدیل می‌شود، زیرا آدمی مملو از اشتیاق‌های متناقض و در نتیجه آکنده از ارزیابی‌های متناقض است. بدین خاطر ایمان به قضاوت راستین، بهره‌ای از جنون و وهم با خود دارد.

با این همه اگر دادگری از برای حقیقت باشد، دشمن خویش را نیز تصدیق می‌کند.

مایلم به عنوان یکی از جان‌به‌دربردگان کشتار سراسری زندانیان سیاسی ایران در تابستان 1367 به نقش آقای منتظری در اعتراض به این قتل‌عام اشارتی کوتاه داشته باشم.

شاید تمایلی نهفته ما را به داوری تمام‌عیار از سرشت و عملکرد آقای منتظری راغب سازد. در آن صورت شاید او را هم چون سیکلوپ‌ها بیابیم.

سیکلوپ‌ها غول‌هایی در اساطیر یونان دارای یک چشم در پیشانی بودند. این غول‌ها هم‌زمان هم نماد ویرانگری و هم مظهر سازندگی بودند.

او نمی‌خواست که خیر و شر خود را یکسره در اطاعت حاکمان وقت غرقه سازد.

در زندگی آدم‌ها زندگی قهرمانانه هر روزه ممکن نیست. «بزنگاه»‌های تاریخی نادرند آن هم بستگی به حضور و انتخاب ما دارد. به درستی که در آن تاریخ خونبار آقای منتظری شایسته این تعبیری است که نیچه در باب آزادی گفته: بهره‌مند از اراده به سوی مسئولیت خویشمند. حفظ فاصله با دیگران. و بی‌اعتنایی هر دم افزون‌تر به مشقت، رنج و عسرت.

به این پند یا توصیه از ترس مغضوب شدن توجهی نکرد.

چو واقف شدی محرم خویش باش          که محرم به یک نقطه مجرم شود

تحلیلی رایج در میان بسیاری از ما بر سر زبان‌هاست که در آن مقطع بخشی از نظام اسلامی تصمیم گرفت برای سه مشکل راه حلی بیابد: خاتمه جنگ، حل مسئله زندانیان سیاسی، و تعیین جانشین رهبری.

دوستی می‌گفت آقای منتظری در دامی افتاد که این گروه برایش فراهم ساختند. آنها می‌دانستند که او در برابر این جنایت سکوت نمی‌کند بنابراین فرصت برای کنار گذاشتن او مهیا می‌شود. اگر این تفسیر از مبنای صحیحی برخوردار باشد، پرسش این است که آقای منتظری چه می‌کرد؟ سکوت؟ آنگاه او دیگر منتظری نبود. دیگر اثری از ستایش او برای شهامتش نبود. آدمی که قانون‌گذار خویش نباشد، طوق بندگی بر گردن می‌اندازد. او در آن هنگام رویه سروران را برگزید. در زندگی آدم‌ها زندگی قهرمانانه هر روزه ممکن نیست. «بزنگاه»‌های تاریخی نادرند آن هم بستگی به حضور      و انتخاب ما دارد. آن گاه است که بر سر جان‌مان هم وارد معرکه می‌شویم یا به تعبیر گرینی: زمام امور را به دست می‌گیریم با مرگ می‌رقصیم و عاقبت از میان می‌رویم.

به تعبیر خودش نمی‌خواست سنگفرش کننده دوزخی باشد که جانیان مقدس و پااندازان استبداد برایش مهیا کرده بودند. همان کسانی که همه چیز را با معیار خود می‌سنجیدند پس خطازده در ستم‌پیشگی و کین‌توزی خویش درجا می‌زدند و کماکان چنین است.

در تابستان خونین سال 1367 چند صباحی از جنایت در سکوت گذشته، صدای اعتراض او رسا در گوش قاتلان روز و زاهدان شب پیچید.

پاسخ‌شان چه بود؟

سوگندهای دروغ و گزارش‌های کذب و با وقاحتی کین‌توزانه خواستار رخصت فرصتی دیگر برای قطع رگ حیات گروهی دیگر. به درستی که در آن تاریخ خونبار آقای منتظری شایسته این تعبیری است که نیچه در باب آزادی گفته: بهره‌مند از اراده به سوی مسئولیت خویشمند. حفظ فاصله با دیگران. و بی‌اعتنایی هر دم افزون‌تر به مشقت، رنج و عسرت.

بی‌گمان این اعتراض به تعبیر نیما در آن مهمان‌خانه مهمان‌کش روزش همه شب موثر افتاد. این تنها یک اعتراض نبود، بلکه سندی شد بی‌خدشه، پراعتبار و ماندگار.

فرزند او بدین خاطر تاوان می‌دهد.

ثمره دیگر این اعتراض نجات یافتن گروهی دیگر از زندانیان در بند بود. درنگ می‌کرد گامی به ردای ولایت فاصله نداشت. اما او در آن زمان از هستی خودبنیادی برخوردار بود که می‌توانست در موسم تعقیب و انتقام و خونریزی پایداری کند.

ثمره دیگر این اعتراض به گمان من نجات یافتن گروهی دیگر از زندانیان در بند بود. درنگ می‌کرد گامی به ردای ولایت فاصله نداشت. اما او در آن زمان از هستی خودبنیادی برخوردار بود که می‌توانست در موسم تعقیب و انتقام و خونریزی پایداری کند.

عدم دخالت‌گری او این احتمال را قوی می‌کرد که جانیان تمامی صورت مسئله را پاک کنند و باقی مانده زندگان آن دوران نیز در فهرست بلندبالای قربانیان و گورهای بی نام و نشان جای گیرند.

هستی تهی شده و بی‌مایه بشری عاملان و آمران این جنایت آنان را نخست به سکوت، سپس به انکار جنایت واداشت و اکنون پس از سه دهه اقرار و افتخار به این جنایت می‌کنند.

اما زمان سرانجام بر کرسی قضاوت‌تان خواهد نشاند. تا آن هنگام ما در صفوف امیدوارانیم.

+متن سخنانی که جهانگیر اسماعیل‌پور (از جان بدر بردگان کشتار 67 در شیراز)، در مراسم بزرگداشت آیت الله منتظری در کلن (20 آذر 1395) ایراد کرد.