“بهترین چیز”ی که می‌توان از ایران انتظار داشت ” چیزی واقعا بد ” است!

-

 توماس لورِن فریدمن Thomas-Friedmanاز آن‌ جا که در هفته‌ی جاری جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده‌ی آمریکا درگیر مذاکراتی بوده اند و از آن جا که گزارش‌هائی مبنی بر حصول پیشرفت‌هائی در این مذاکرات منتشر شده است، میل دارم دیدگاه و نظر خویش در این ارتباط را با شما در میان بگذارم.

من از مذاکرات اولیّه‌ی ایران و آمریکا در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما که در سال ٢٠١۵ به توافق هسته‌ای موسوم به “برجام” منجر شد پشتیبانی کردم. از اقدامِ دونالد ترامپ، رئیس جمهوری بعدی، مبنی بر خارج کردن آمریکا از این توافق در سال ٢٠١٨ حمایت نکردم. با وجود این، پس از آغاز اِعمال سیاست فشار حدآکثری ترامپ علیه جمهوری اسلامی ایران امیدوار بودم که ایران در اثر این فشارها به تن دادن به معامله‌ای بهتر با آمریکا ترغیب شود. دونالد ترامپ در این راه با شکست رو به رو شد و ایران را چند گامی به توانائی تولید بمب اتمی نزدیک‌تر کرد.

من از کوشش‌های جو بایدن برای احیای این توافق پشتیبانی می‌کنم. در عین حال، از تلاش‌های پنهانی اسرائیل برای خرابکاری در کوشش‌ها و کاهش میزان توانائی تولید جنگ‌افزار هسته‌ای ایران نیز- بی اعتنا به معامله‌ یا توافق احتمالی آمریکا با ایران- حمایت می‌کنم.

اگر موضع‌گیری من متناقض و متضاد به نظر می‌رسد ازآن روست که کلِّ ماجرا سرشار از تناقض است. رشته‌ای دانه‌های تناقض این ماجرا را به هم پیوند زده و ما را به نتیجه‌گیری واحدی می‌رساند‌: معامله و کنار آمدن با رژیم جمهوری اسلامی- به گونه‌ای که نقطه‌ی پایانی بر رفتار شرورانه‌ی این رژیم بزند- ناشدنی و ناممکن است.

ایران به مراتب پهناورتر‌ از آن است که بتوان آن را اشغال کرد؛ رژیم به مراتب مستقرتر از آن است که بتوان آن را از بیرون سرنگون کرد؛ وسوسه و شوقِ سرشار از شرارت رژیم برای چیرگی بر همسایگان سنّی خود و نابود کردن دولت یهود به مراتب خطرناک‌تر از آن است که بتوان آن را نادیده گرفت؛ و از همه مهم‌تر مردم ایران به مراتب بااستعدادتر و باهوش‌تر از آنند که بتوان آنان را برای همیشه از داشتن توانائی هسته‌ای محروم کرد.ی محروم

از این رو در دادوستد و معامله با ایران، شما آن چه را که در توان دارید می‌کنید؛ آن جا که می‌توانید می‌کنید؛ آن گونه که می‌توانید می‌کنید امّا با علم به این که : ١ -از یک معامله یا توافق کاملِ بی کم و کاست خبری نیست. ٢ – قرار نیست رژیم تغییر کند.

سوء تفاهی در میان نیست. بعد از چهل و دو سال، چند چیز روشن و بدیهی است. رژیم و روحانیون حاکم از مناقشه و رویاروئی با ایالات متحده‌ی امریکا و اسرائیل به عنوان ابزاری بنیادین و اساسی برای چسبیدن به قدرت ، ثروتمند کردن و غنی نگه‌داشتن سپاه پاسداران و کنترل و مهار مردم با مشتی آهنین و محروم نگه‌داشتن انان از داشتن صدائی در ارتباط با آینده‌ی کشور و از قوّه به فعل درآوردنِ تامّ و تمامِ توانائی‌های‌شان استفاده می‌کنند.

رژیم ایران پس از توافق برجام در سال ٢٠١۵، در کمال خرسندی از پول‌های هنگفتی که به چنگ آورد نه فقط برای ساختن راه‌ها و مدارس بیش‌تر بل- در مقیاسی به‌مراتب گسترده‌تر- برای پرکردن جیب و مسلّح کردن اعراب شیعه‌ی طرفدار خود در عراق، لبنان، سوریه و یمن به منظور تضمین سلطه‌ی آنان بر اهل تسنن در این کشورها سود جست. ایران با این خاصه خرجی، در حقیقت باعث شد که این چهار کشور عرب به کشورهایی ناکام در استقرار گونه‌ای از دموکراسی متکثر در خدمت پیروان فرقه‌های مختلف اسلام بدل شوند. موفقیتی که که می‌توانست مایه‌ی شرمندگی تهران شود.

تیم بایدن براین باور است که سیاست اِعمال فشار حداکثری دونالد ترامپ سر سوزنی از رفتار شریرانه‌ی جمهوری اسلامی در منطقه کم نکرده است (برای اثبات این ادعا حاضر است اطلاعات هم به شما بدهد). از این رو، بایدن در پی آن است که دست کم برای مدتی هم که شده برنامه‌ی هسته‌ای ایران را متوقف کند و سپس راهی دیگر برای پایان دادن به مشکل‌آفرینی‌های رژیم در منطقه بیابد. افزون بر این، بایدن خواستار تمرکز بر دو مشکل دیگر یعنی سروسامان دادن به وضع داخلی آمریکا از یک سو و مقابله با چین از دیگر سوست.

روز جمعه‌ی آینده روز برگزاری مضحکه‌ی انتخابات ریاست جمهوری در ایران است تا ایرانیان بتوانند “آزادانه” به یکی از نامزدهای مورد تأیید رژیم رای دهند. انتخاباتی که از هم‌اکنون نرخ پائین مشارکت در آن را پیش‌بینی کرده‌اند.

تا زمانی که این آیت‌الله‌ها بر سر کاراند، هیچ‌یک از نکات فوق‌الذکردستخوش تغییری نخواهد شد. اگر بخواهیم صادق و روراست باشیم در این چهل ‌و دو سال نه تنها این آیت‌الله‌ها بلکه تمامی رؤسای جمهوری آمریکا و نخست‌وزیران اسرائیل نیز رفتار و سیاستی منسجم داشته‌اند. راهبرد یا استراتژی آنان را می‌توان این‌گونه خلاصه کرد‌: تلاش همیشگی برای نیل به بهترین توافقی که می‌توان با پرداخت پول به ایران به آن رسید.

به سخن دقیق‌تر، تلاش و کوششی همیشگی برای انجام بهترین معامله‌ای که اِعمال تحریم یا لغو آن یا جنگ پنهانی علیه تهران می‌تواند به بار بنشاند بی‌آن‌که هیچ‌گاه گزینه‌ی تغییر رژیم در مدِّ نظر قرار گیرد.

افسوس که ملایان حاکم بر ایران در جان به دربردن از مخمصه ید طولائی دارند. آنان می‌توانند از صد فرسنگی شما حدس بزنند که چند مرده حلاج‌اید. از این رو تا زمانی که این ملایان زبل و ستمگر و بی‌رحم خیال‌شان راحت باشد که هیچ‌کس را سودا و شهامت سرنگون‌کردن‌ رژیم یا نابودکردن تاسیسات هسته‌ای شان در سر نیست، راهی برای از دست ندادن توان هسته‌ای خود خواهند یافت. تکرار تهدید “هیچ گزینه‌ای زیر میز نیست” از سوی آمریکا و اسرائیل نیز در این میان حائز اهمیتی نیست. مذاکره با ایران همیشه به این نتیجه رسیده است: تلاش برای گرفتن بهترین چیزی که با پول یا جنگ پنهان می‌توان گرفت.

ترامپ به‌رغم لحن تند و رجز خوانی بسیار و حتی قتل قاسم سلیمانی، جنگجوی برجسته و پنهان‌کار جمهوری اسلامی، برای تحقق اهداف سیاست اِعمال فشار حداکثر یعنی رسیدن به توافقی بهتر و محدود کردن فعالیت‌های منطقه‌ای ایران، به گفته‌ی «رابرت لیتواک»- معاون مرکز ویلسون و نویسنده‌ی کتاب «مهار مخاطرات هسته‌ای»-“هیچ استراتژی یا راهبرد دیپلماتیکی نداشت. رئیس جمهوری آمریکا در حقیقت اهل توسّل به زورِ حداکثری نبود. از همین رو ، ایرانیان هم صبر پیشه کردند تا او از صحنه خارج شود.”

من از این نظر خوشحالم. من از تغییر رژیم از خارج پشتیبانی نمی‌کنم. فقط و فقط مردم ایران در داخل این کشور حق دارند طراح و مجری چنین طرحی باشند. به همین دلیل است که من  از تمامی راه حل‌هائی که برای رسیدن به بهترین توافق قابل تحقق از راه اقدامات پنهانی یا پرداخت پول حمایت می‌کنم  بدون آن‌که کوچک‌ترین توهّمی داشته باشم که چنین توافقی از ایران یک همسایه‌ی خوب خواهد ساخت.ن‌که

ضرب‌المثل معروفی می‌گوید “مشکل‌ها راه حل دارند و دوراهه‌های دشوار شاخ”. مدیریت مبارزه با این رژیم در حقیقت “شل کن سفت کن” مداومی است بر سر شاخ یک دوراهه‌ی دشوار.

این واقعیّت به بروز یک شکاف بی سروصدا امّا جدّی میان آمریکا و اسرائیل منجر شده است و دولت جدید اسرائیل نیز به‌خوبی می‌داند که جو بایدن [در مقایسه با ترامپ] گربه‌ی دیگری است. مسأله صرفاً این نیست که بایدن بدان سان  که ترامپ به آرزوها و هوس‌های نتاتیاهو جامه‌ی عمل می‌پوشاند درخواست‌های نخست‌وزیر اسرائیل را اجابت نمی‌کند. مسأله این است که از نظر بایدن، نخستین اولویت در چهارچوب منافع آمریکا در خاورمیانه سدکردن راه دست‌یابی تهران به بمب اتمی است چرا که ایران دارای بمب اتمی عربستان و ترکیه و دیگر کشورهای منطقه را نیز به هوس دست‌یابی به آن انداخته و در عمل موجب به هدررفتنِ تمامی تلاش‌های انجام شده در چهارچوب پیمان منع گسترش جنگ‌افزارهای هسته‌ای  و به‌خطر افتادن ثبات جهان می‌شود.

واکنش و پاسخ تند اسرائیل به این سیاست این است که آمریکا به جمهوری اسلامی ایران برای چشم‌پوشی از سلاحی که به احتمال بسیار بالا نه از آن استفاده خواهد کرد و نه به تکثیر آن دست خواهد زد پول می‌دهد و دست تهران را برای تامین هزینه استقرار و تکثیر پیچیده‌ترین جنگ‌افزارهای سنتی غیرهسته‌ای که مورد استفاده قرار خواهد گرفت باز می‌گذارد. موشک‌های دوربرد نقطه‌زن هوشمند که تهران به سوریه و حزب‌الله لبنان برای مقابله با اسرائیل می‌دهد از جمله‌ی چنین جنگ‌افزارهائی است. اسرائیل راحت‌نشستن ملاها در تهران و لوله‌ی تفنگ نشانه رفته بر شقیقه‌ی خویش را تحمّل نخواهد کرد.

تیم بایدن براین باور است که سیاست اِعمال فشار حداکثری دونالد ترامپ سر سوزنی از رفتار شریرانه‌ی جمهوری اسلامی در منطقه کم نکرده است (برای اثبات این ادعا حاضر است اطلاعات هم به شما بدهد). از این رو، بایدن در پی آن است که دست کم برای مدتی هم که شده برنامه‌ی هسته‌ای ایران را متوقف کند و سپس راهی دیگر برای پایان دادن به مشکل‌آفرینی‌های رژیم در منطقه بیابد. افزون بر این، بایدن خواستار تمرکز بر دو مشکل دیگر یعنی سروسامان دادن به وضع داخلی آمریکا از یک سو و مقابله با چین از دیگر سوست.

واکنش و پاسخ تند اسرائیل به این سیاست این است که آمریکا به جمهوری اسلامی ایران برای چشم‌پوشی از سلاحی که به احتمال بسیار بالا نه از آن استفاده خواهد کرد و نه به تکثیر آن دست خواهد زد پول می‌دهد و دست تهران را برای تامین هزینه استقرار و تکثیر پیچیده‌ترین جنگ‌افزارهای سنتی غیرهسته‌ای که مورد استفاده قرار خواهد گرفت باز می‌گذارد. موشک‌های دوربرد نقطه‌زن هوشمند که تهران به سوریه و حزب‌الله لبنان برای مقابله با اسرائیل می‌دهد از جمله‌ی چنین جنگ‌افزارهائی است. اسرائیل راحت‌نشستن ملاها در تهران و لوله‌ی تفنگ نشانه رفته بر شقیقه‌ی خویش را تحمّل نخواهد کرد.

در سال ٢٠٠۶  حزب‌الله لبنان می‌بایست برای هدف گرفتن و صدمه زدن به یک هدف خود در اسراپیل از بیست راکت هدایت‌ناشونده با برد محدود استفاده کند. امروز با موشک‌های هدایت شونده‌ی مجهز به مسیریاب، حزب‌الله با تنها یک موشک می‌تواند هر یک از اهداف بیست‌گانه‌ی خود در اسراپیل از جمله راکتورهای هسته‌ای، فرودگاه‌ها، بندرگاه‌ها، نیروگاه‌ها، کارخانه‌های فناوری‌های پیچیده و پیشرفته و پایگاه‌های نظامی  را هدف قرار داده و به آن‌ها احتمالاْ آسیب وارد کند.

تیم بایدن می‌گوید پس از یک معامله یا توافق هسته‌ای با تهران خود را به مقابله و مبارزه با این خطر متعهد می داند. ادعایی که این پاسخ اسرائیل را در پی دارد:  ممنون و متشکر! امإ پس از لغو تحریم‌ها علیه ایران از چه اهرم‌هائی برای تحقق این هدف برخوردار خواهید بود؟

من فکری به نظرم می‌رسد: یکی از راه‌های رفع تنش میان اسرائیل و آمریکا این است که بایدن به یک ابتکار تازه برای مقابله با حضور ایران در سوریه دست زند. بخش‌های مختلف سوریه در حال حاضر عملاْ تحت کنترل سه کشور غیرعرب یعنی روسیه، ایران و ترکیه است. روسیه چندان علاقه‌ای به حضور نظامی ایران در سوریه در کنار نیروهای خود ندارد اما برای سرکوب نیروهای دموکراتیک ونیروهای اسلام‌گرای سنی مخالف بشار اسد- دیکتاتور مورد حمایت خود- به آنان نیاز داشت.

بایدن و کشورهای عرب خلیج فارس می‌توانند با این پیشنهاد به دیدن روسیه و بشار اسد بروند: شما ایرانی‌ها را از سوریه بیرون کنید. ما سه برابر پولی را که جمهوری اسلامی به سوریه می دهد به شما می‌دهیم و افزون بر آن خواهیم پذیرفت که بشار اسد به‌رغم آن که یک جنایتکار جنگی است در کوتاه‌مدت کماکان بر سر قدرت بماند.

نظامیان اسرائیل از چنین معامله‌ای پشتیبانی خواهند کرد زپرا که نابودکردن پل زمینی که رژیم ایران از آن برای حفظ حزب‌الله و ارسال موشک استفاده می‌کند یک عامل تغییردهنده‌ی بازی است.

حق با شماست. چنین معامله‌ای یک معامله‌ی بی‌شرمانه و بدخواهانه است. امّا من در پاسخ شما می‌گویم‌: ایهالناس اولاْ این جا خاورمیانه است و ثانیاْ مشکل‌ها راه حل دارند دوراهه‌های دشوار شاخ!


*این مقاله در پانزدهم ژوئن ٢٠٢١ در روزنامه‌ی نیویورک تایمز منتشر شده است.

** توماس لورِن فریدمن-  نویسنده و رونامه نگار آمریکائی- تا کنون سه بار برنده‌ی جایزه‌ی پولیتزر شده است. سیاست خارجی آمریکا، خاورمیانه و مسائل زیست‌محیطی عرصه‌های تخصصی کار اوست. او از جمله هفته‌ای دو بار در روزنامه‌ی نیویورک تایمز مطلب دارد.