رومانی؛ سقوطِ دیکتاتور، انقلا‌ب یا کودتا؟

sfsfsdfreth فواد روستایی foad roustaiدرآمد

سقوطِ  رژیم کمونیستی و “گذار به دموکراسی” در رومانی که در ماه دسامبر سال ۱۹۸۹ صورت گرفت آخرین مورد از “گذار به دموکراسیِ” کشورهای کمونیستی اروپای شرقی – پس از فروپاشی دیوار برلن و سقوطِ کمونیسم در آلمان شرقی، مجارستان، چکسلواکی و لهستان – در خلالِ این سال بود. سقوط ِ رژیم “نیکلای چائوشسکو”  در رومانی بر خلاف سقوط رژیم های دیگر کشورهای اروپای شرقی با خشونت و خونریزی همراه شد و ۴·۱۱کشته و ۳۳۲۱ زخمی از خود بر جای گذاشت.

این “گذار به دموکراسی” یا “انقلاب” در واقع دستاوردِ یک “کودتا”ی شماری از رهبرانِ “رفرمیست” یا اصلاح طلب سیاسی و امنیّتی رومانی است که شورش ها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی مردمی و اعتراض های نخبگانِ کشور وقوع آن را تسهیل کرده بود. ماهیّت و سرشت واقعی این “گذار” و “سقوطِ رژیم” هم امروز نیز موضوع تعبیر و تفسیرهای منتاقض و گونه گون است و بسیاری از تحلیل گران بیشتر از منظرِ یک “کودتا” و به ویژه یک “فریبکاری رسانه ها” به خصوص در خارج از این کشور می نگرند. علاقمندان به این مسأ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌له می تواند از جمله به کتاب های “انقلابی در کار نبود/ رومانی: داستان یک کودتا”(۱)، “دروغی به بزرگی قرن/ رومانی: داستان یک فریبکاری”(۲)،”کالبد شکافیِ کودتای رومانی: در دیارِ دروغِ پیروز”(٣) و ده ها کتاب دیگر مراجعه کنند. به باور طرفداران این نگرش، ادامه و حفظِ سلطه ی “نومِنکلاتورا”(۴)ی روما‌نی بر ثروت و قدرت و همکاری و همراهی سرویس های اطلاعاتی کشورهای خارجی از جمله اتحاد  شوروی و آمریکا از دیگر عوامل تسهیل کننده و یاری دهنده ی این کودتا و دستگیری و اعدام سریع “چائوشسکو” و همسرش بوده است. باید یادآور شد که “میخائیل گورباچف” رهبر اتحاد شوروی در ملاقات با “چائوشسکو” موفق نشده بود متقاعدش کند که به پیروی از او به بازکردن فضای سیاسی و اصلاحات اقتصادی و اجتماعی دست زند.

در این جُستار پس از نگاهی کوتاه به تاریخ رومانی پس از جنگ جها‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نی دوم و زندگی و شخصیّت “نیکلای چائوشِسکو” که از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۸۹ در کمالِ قدرت و با دستی آهنین اداره ی امور این کشور را برعهده داشت، به رویداهائی خواهیم پرداخت که سرانجام در ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹ به چهل و چهار سال حکومتِ مبتنی بر دیکتاتوری تک حزبی در رومانی پایان داد. 

رومانی از ۱۹۴۴ تا امروز

سقوط ِ رژیم “نیکلای چائوشسکو”  در رومانی بر خلاف سقوط رژیم های دیگر کشورهای اروپای شرقی با خشونت و خونریزی همراه شد و ۴·۱۱کشته و ۳۳۲۱ زخمی از خود بر جای گذاشت.

رومانی در جریان جنگ جهانی دوّم، از آغاز این جنگ در ۱۹٣۹، با بیش ازچهار صد هزارسرباز در کنار آلمان و متحدانش قرار داشت امّا در همین دوران گروهی از مردم این کشور از جمله اعضای حزب کمونیست در همراهی با نیروهای متفقین علیه نیروهای آلمان و متحدانش می جنگید‌‌‌‌‌‌‌‌‌ند. در بیست و سوم اوت ۱۹۴۴،رومانی در پی برکنار شدن و بازداشت مارشا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ل “ایوان آنتونِسکو”(۵)، رئیس دولت، توسطِ “میشل اوّل”- پادشاه این کشور- که با یک کودتا صورت گرفت تغییر اردوگاه داده و به متفقین می پیوندد. در ماه مارس ۱۹۴۵ ، مسکو مستقیماً مداخله کرده و “پترو گروزا”(۶)، سیاستمدار طرفدارِکمونیست ها و رهبر یکی از احزاب این کشور را برای تشکیل دولتِ جدید به “میشل اوّل” تحمیل می کند. استانداران کمونیست نیز به گونه ای تحمیلی منصوب می شوند. مسکو در ·۲ اوت ۱۹۴۵ دولت “پترو گروزا” را به رسمیّت می شناسد. لندن و واشنگتن نیز با گرفتن قول برگزاری انتخابات آزاد در فوریه ی ۱۹۴۶ از مسکو، به روی کارآمدن دولت جد‌‌‌‌‌‌ید رضایت می دهند. “میشل اوّل” در سال ۱۹۴۷ مجبور به کناره گیری می شود و حزب کمونیست قدرت را در رومانی به طور کامل قبضه کرده و رژیمی دیکتاتوری را در این کشور بر پا می کند که تا ۲۲ دسامبر ۱۹۸۹ کشور را در لوای یک رژیم “خودکامه” و به باور بسیاری “پلیسی” اداره می کند. از مجموعِ ۴۴ سال سلطه و حکومت کمونیستی بر رومانی، رهبری ٣۴ سال آن بر عهده ی “نیکلای چائوشسکو” بود که همسرش “لِنوتا پِترِسکو”یا”اِلِنا چائوشِسکو”(۷) و فرزندانش را نیز در قدرت و اِعمالِ آن سهیم کرده بود.

در نخستین سال های پس از سقوط کمونیسم، رومانی کماکان وفاداری هائی به کمونیسم و اتحاد شوروی را با خود داشت. “ایوان ایلیِسکو”(۸)، رئیسِ جمهوری وقتِ روما‌‌‌‌‌نی، در ماه فوریه ی سال ۱۹۹۱ ، در پی انعقاد و امضای پیمانی دوجانبه میان رومانی و اتجاد شوروی بود. سالی که ماه پایانی آن شاهد فروپاشی اتحاد شوروی و بالاخره اعلام موجودیت جمهوری فدرال روسیه بود. در واقع تلاش رومانی برای نزدیکی به غرب از سال ۱۹۹٣ شروع شد. رومانی سرانجام در ماه مارس سال ۴··۲ به سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) پیوست.

روند پیوستن رومانی به اتحادیّه ی اروپا نیز چند سالی به درازا کشید. مقامات رومانی و اتحادّیه ی اروپا در مذاکراتی که در سال دوهزار و سه در یکی از شهرهای رومانی برگرار شد در مورد تاریخ پیوستن رومانی به این اتحادیّه [اوّل ژانویه ی سال دوهزار و هفت میلادی] به توافق رسیده بودند.این توافق در سال دوهزار و پنج به تأیید رهبران این اتحادیّه در بروکسل رسید و سرانجام رومانی در تاریخ توافق شده به اتحادیّه ی اروپا پیوست.

نیکلای چائوشِسکو از مبارزه با “فا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شیسم” تا مبارزه با “آزادی”

“نیکلای چائوشِسکو” در سال ۱۹۱۸ در خانواده ی روستائیِ فقیری با ده فرزند زاده شد. در یازده سالگی برای فرار از خشونت و بی رحمی پدرِ معتاد به الکلِ خویش تحصیل در مدرسه ی دهکده را ناتمام گذاشت و برای همیشه به بخارست پایتخت رومانی رفت. از ۱۹٣۴ به خاطر ارتباط با محافل نزدیک به “کمیته ی ملّی ضدّ فاشیسم” توجه پلیس را به خود جلب کرد و در سال های ۱۹٣۲تا ٣۴ چند بار دستگیر شد. در ماه مه ۱۹٣۶ محاکمه و به دو سال زندان محکوم شد. امّا طولانی ترین دوران زندان او از سال ·۱۹۴ تا ۱۹۴۴ دربحبوحه ی جنگ جهانی دوّم است. با به قدرت رسیدن کمونیست ها در رومانی، “چائوشِسکو” مدارج ترقی را پلّه پلّه طی می کند و در سا‌ل ۱۹۶۵ پس از درگذشت “گئورگه گئورگیو- دِج”(۹)، نخستین رهبرِ جمهوری خلق روما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نی، به جای او تکیّه می زند و تا سقوط کمونیسم در مقام دومین و در واقع آخرین رهبر رژیم کمونیستی این کشور باقی می ماند.

“چائوشِسکو” در عین اِعمال یک دیکتاتوری فردی و برقراری یک نظام مبتنی بر کیشِ شخصیّت [“دانوبِ اندیشه” از جمله القاب اوست]، راهی مستقل از دیگر کشورهای بلوک شرق و پیمان ورشو را در پیش می گیرد.  در همان سال ۱۹۶۵ ، قانون اساسی تازه نام رسمی کشور را از “جمهوری خلق روما‌‌‌‌‌‌‌نی” به “جمهوری سوسیالیستی روما‌‌‌‌‌‌‌‌نی” تبدیل می کند.

به رغم عضویّت رومانی در پیمان ورشو، “چائوشِسکو” از مداخله ی نیروهای این پیمان [به استثنای ارتش رومانی] در چکسلواکی و سرکوب “بهار پرا‌‌‌‌‌گ” در سال ۱۹۶۸ پشتیبانی نمی کند و همزمان با این مداخله با صدور “بیانیه ی استقلال ملّی رومانی” خواستار عدم مداخله ی دیگر کشورها در امور داخلی رومانی می شود.

در سال ۱۹۶۷ پس از جنگ شش روزه ی اعراب و اسرائیل بر خلاف دیگر کشورهای بلوک شرق، رومانی به روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل ادامه می دهد.

روما‌‌‌‌‌‌نیِ تحت رهبری “چائوشِسکو” در ۱۹۷۲ به صندوق بین المللی پول می پیوندد. در ۱۹۷۵ ، ایالات متحّده ی آمریکا رومانی را در داد و سِتَد با آمریکا مشمول “شرط دولت کاملۀ الوداد”(·۱) می کند.

در سال ۱۹۸۴ روما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نی تنها کشور بلوک شرق است که تحریم بازی های المپیک در “لس آنجلس” از سوی این بلوک را نادیده گرفته و ورزشکاران خود را به “لُس انجلس” در آمریکا اعزام می کند.

“چائوشِسکو” در عین اِعمال یک دیکتاتوری فردی و برقراری یک نظام مبتنی بر کیشِ شخصیّت، راهی مستقل از دیگر کشورهای بلوک شرق را در پیش می گیرد.  به رغم عضویّت رومانی در پیمان ورشو، “چائوشِسکو” از مداخله ی نیروهای این پیمان در چکسلواکی و سرکوب “بهار پرا‌‌‌‌‌گ” در سال ۱۹۶۸ پشتیبانی نمی کند و همزمان با این مداخله با صدور “بیانیه ی استقلال ملّی رومانی” خواستار عدم مداخله ی دیگر کشورها در امور داخلی رومانی می شود. در سال ۱۹۶۷ پس از جنگ شش روزه ی اعراب و اسرائیل بر خلاف دیگر کشورهای بلوک شرق، به روابط دیپلماتیک خود با اسرائیل ادامه می دهد. روما‌‌‌‌‌‌نیِ  در ۱۹۷۲ به صندوق بین المللی پول می پیوندد. در ۱۹۷۵ ، آمریکا رومانی را در داد و سِتَد با آمریکا مشمول “شرط دولت کاملۀ الوداد” می کند. در سال ۱۹۸۴ روما‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نی تنها کشور بلوک شرق است که تحریم بازی های المپیک در “لس آنجلس” از سوی این بلوک را نادیده می گیرد.

روی دیگر سکّه ی “چائوشسکو” دیکتاتوری و خود بزرگ بینی اوست که او را به اجرای طرح هایی با هزینه های سرسام آور سوق می دهد که تنها حاصل آن بالا آوردن بدهی های خارجی تا حدود ده میلیارد دلار و فقیرتر شدن مردم در پی اِعمال سیاست های شدید ریاضت اقتصادی برای بازپرداخت این بدهی ها بود. این جاه طلبی ها و بلند پروازی ها از دیگر علل زمینه ساز شورش ها و ناآرامی های منجر به انقلاب ۱۹۸۹ است.

از اوائل دهه ی هفتادِ سده ی بیستم، “چائوشِسکو” به تدریج اعمال قدرت شخصی را به اِعمال قدرت خانوادگی سوق می دهد. در ۱۹۷۲ همسرش “اِلِنا” را وارد کمیته ی مرکزی حزب می کند و هشت سال بعد او را بر کرسی معاون نخست وزیر می نشاند. پس از همسر، نوبت به پسرش “نیکو” می رسد که بر کرسی وزارت جوانان و دبیر اولّی “اتحادیّه ی جوانان کمونیست” تکیه زند.

سقوطِ رژیم

به باور اکثرِ مورخان و تحلیلگران سیاسی سقوط رژیم “چائوشسکو” و فروپاشی قدرت در آخرین سنگر کمونیسم در اروپا مألاً حاصلِ یک کودتاست. البته در این نیز تردیدی نیست که اکثریت مردم روما‌‌‌‌‌‌نی نیز چون شهروندان دیگر کشورهای اروپای شرقی از نبودِ آزادی های مدنی و سیا‌ست های اقتصادی رژیم که مردم را در فقر و مسکنت غرق کرده بودند به ستوه آمده بودند. کمبود چشمگیر مواد غذائی و فضای سرشار از سوء ظن و بدگمانی حاکم بر کشور و بالاخره حاکم کردن ترس و وحشت بر کشور توسّط  “سکوریتاته” [سازمان امنیّت کشور] (۱۱)سرچشمه های اصلی نارضائی مردم بود. باید توجه داشت که رژیم “چائوشسکو” بر خلاف “میخائیل گورباچف” از باز کردن فضای سیاسی و دست زدن به اصلاحات اقتصادی و اجتماعی خود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌داری کرد.

در دهم ماه مارس ۱۹۸۹، شش تن از اعضای حزب کمونیست رومانی در نامه ای سرگشاده از سیاست های “چائوشِسکو” که مردم را  اسیرِ”گرسنگی و ترس و وحشت” کرده بود انتقاد کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ند. نامه ای که در همان ماه در روزنامه های آمریکائی “نیویورک تایمز” و فرانسوی “لوموند” نیز منتشر شد و در بی.بی. سی نیز بازتاب یافت.

یک تظاهرات؛ نقطه ی شروع روندِ سقوط رژیم “چائوشِسکو”

نقطه ی شروع روندِ منجر به سقوط رژیم “چائوشِسکو” در واقع تجمّع و تظاهراتی ست که در شانزدهم دسامبر در شهر “تیمیشوارا”(۱۲) به طرفداری از یک کشیش پروتستان از اقلیّت مجارِ روما‌‌نی برگزار شد که دولت  قصد اخراج او را داشت. تظاهراتی که سرکوب خشونت بار آن از خود ده ها کشته بر جای گذاشت. برغم سرکوب این تظاهرات، شهر در روزهای بعد نیز شاهد تظاهراتی گسترده تر بود و در روز هژدهم دسامبر گروهی از تظاهرکنند‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گان پرچم هائی را با خود داشتند که “داس و چکش” را از آن کنده بود‌ند و سرود ملّی پیش از دوران کمونیسم با مطلع “روما‌‌‌‌‌نیائی بیدارشو!” را می خواندند.

در روز ۲۱ دسامبر صدهزار کارگر وارد “تیمیشوارا” شده و در تظاهرات اعتراضی خود شعارهائی چون “خلق مائیم!” و “ارتش با ماست” سرداد‌‌‌‌ند. برغم آن که تنها تظاهرات و اعتراض های “تیمیشوارا” در غرب بازتاب یافته بود، از روز دهم دسامبر به بعد دیگر شهرهای کشور نیز شاهد تظاهرات علیه رژیم و دستگیری ها بود.

در همان روز (۲۱ دسامبر) تظاهراتی که به وسیله “سکوریتاته” و به دستور “چائوشِسکو” با شرکت صد و ده هزار نفردر بخارست سازمان داده بود مستقیماً از تلویزیون دولتی پخش می شد. “چائوشِسکو” که از سفری به تهران برگشته بود در این اجتماع به سخنرانی پرداخت امّا بی اعتنائی مردم به سخنان او در مورد پیشرفت های کشورناگهان جای خود را به هو کردن و سرداد‌ن شعار “مرگ بر دیکتاتور” داد. او که از این واکنش دچار شگفتی شده بود فی البداهه و بدون برنامه ی قبلی یکصد “لی” [واحد پول روما‌‌‌‌‌نی] به حقوق کارگران افزود امّا پس از از ناتوانی در آرام کردن مردم و کنترل جَوِّ موجود محل را ترک کرد. از سوی دیگر، بلندگوها نیز که در ابتدا شعارهای را‌‌‌یج چون “زنده باد حزب کمونیست”، “زنده باد رفیق چائوشِسکو” و “مرگ بر مداخله ی امپریالیسم” پخش می کردند پس از گذشت هشت دقیقه به پخش نواری از تظاهرات “تیمیشوارا” پرداختند.

در روز ۲۲ دسامبر “چائوشِسکو” خبر خودکشی وزیر دفاعِ این کشور را در نشست کمیته ی مرکزی حزب اعلام کرد و مدعّی برملا شدن خیانت او شد حال آن که مردم بر این باور بودند که او را به خاطر خود‌‌‌‌‌‌‌‌‌داری از سرکوب و کشتن مردم کشته اند. در ساعت ده بامداد همان روز خبر برقراری حالت فوق العاده و ممنوعیّت تجمع بیش از پنج نفر از تلویزیون پخش شد.

روی دیگر سکّه ی “چائوشسکو” دیکتاتوری و خود بزرگ بینی اوست که او را به اجرای طرح هایی با هزینه های سرسام آور سوق می دهد که تنها حاصل آن بالا آوردن بدهی های خارجی تا حدود ده میلیارد دلار و فقیرتر شدن مردم در پی اِعمال سیاست های شدید ریاضت اقتصادی برای بازپرداخت این بدهی ها بود. این جاه طلبی ها و بلند پروازی ها از دیگر علل زمینه ساز شورش ها و ناآرامی های منجر به انقلاب ۱۹۸۹ است.

به روایت رسمی، “چائوشِسکو” و همسرش “النا” بعد از ظهر همین روز با توسل به سلاح گرم و به گروگان گرفتن و مجبور کردن خلبان یک هلیکوپتر از بخارست فرار می کنند امّا هلیکوپترسوخت کا‌فی نداشته و خلبان در نزدیکی “کالخوزی” در·۵ کیلومتری پایتخت به زمین می نشیند و دیکتاتور و همسرش چند ساعتی را در یک مدرسه می گذرانند وسپس توسط پلیس دستگیر می شوند. دستگیر کنندگان “چائوشِسکو” و همسرش نیز به نوبه ی خود ضمن گوش سپردن به رادیو ساعاتی را با زندانیان خود در انتظار پی بردن به جهت وزیدن باد و اخذ تصمیم به انتظار می گذرانند و سرانجام آنان را تحویل نیروهای ارتش می دهند.

به گفته ی منابع دیگر، ژنرال “ویکتور استانکولِسکو”(۱۳)، وزیر دفاعِ منصوب شده در همان روز و ژنرال “اُپروتا” (۱۴)، افسر نیروی هوائی، با رفرمیست های حزب کمونیست و سازمان امنیّت کشور (شاید هم با موافقت “سیا” و “کا.گ.ب.” که “چائوشِسکو” را غیر قابل کنترل و عامل بی ثباتی می دانسته اند) همدست بوده و خلبان هلیکوپتر هم آگاهانه “چائوشِسکو” و همسرش را در نزدیکی مدرسه پیاده کرده است.

“شورای جبهه ی نجات ملّی روما‌نی” که از تابستان این سال به طور مخفی آغاز به فعالیّت کرده بود سرانجام در روز ۲۲ دسامبر قدرت را در دست می گیرد. این شورا در همان روز اعلام می کند که “جبهه ی نجات ملّی” از “سوسیالیسم با سیمای ا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌نسانی” چشم پوشی کرده و به “سوسیال دموکراسی” گرویده است.

در روز ۲۴ دسامبر ارتش به جنبش مردم می پیوند‌د.

در روز ۲۵ دسامبر، “نیکلای چائوشِسکو” و همسرش در یک دادگاه نظامی بدون وکیل و رعایت اصول محاکمه و به اعدام محکوم شده و همان روز تیرباران می شوند.

سخن پایانی

سی سا‌ل از سقوط رژیم کمونیستی در روما‌نی می گذرد امّا هنوز هم پرسش های بی پاسخی در مورد چند و چون این گذار به دموکراسی و دروغ هایی که رسانه های جهان بدون تحقیق و پیگیری و راست آزمائی و صرفاً به نقل از منابع رومانیائی یا رسانه های کشورهائی چون یوگوسلاوی به خورد مردم جهان داد‌ند در برابر ماست.

یکی از این پرسش ها به نقش “ایوان ایلیِسکو”، بنیانگذار “جبهه ی نجات ملّی روما‌نی” و همراهان او در وقایع منجر به سرنگونی رژیم در ماه دسامبر است. وقایعی که ازآن با عناوین “کودتا”، “آزادی بخشی” یا به روایت رسمی “انقلاب” یاد می شود. این کودتا تا چه اندازه از پیش تدارک دیده شده بود؟ دست اندرکاران آن دقیقاً چه کسانی بود‌‌‌ند؟ مسئولیّت واقعی ارتش و سازمان امنیت رومانی در آن در جه مقیاسی بود؟ رسانه هائی چون خبرگزاری های یوگوسلاوی و مجارستان در آن چه نقشی داشتند؟ ایا کودتاچیان با اتحاد شوروی در ارتباط بودند؟

در دهم ماه مارس ۱۹۸۹، شش تن از اعضای حزب کمونیست رومانی در نامه ای سرگشاده از سیاست های “چائوشِسکو” که مردم را  اسیرِ”گرسنگی و ترس و وحشت” کرده بود انتقاد کرد‌‌‌‌‌‌‌‌‌ند. نامه ای که در همان ماه در روزنامه های آمریکائی “نیویورک تایمز” و فرانسوی “لوموند” نیز منتشر شد و در بی.بی. سی نیز بازتاب یافت.

در مورد انتشار خبرهای نادرست از سوی رسانه های غربی تنها کافی است به یک مورد از این خبر رسانی ها در مورد کشته شدگانِ شهر “تیمیشوارا” اکتفا کنیم. رسانه های غربی از جمله خبرگزاری فرانسه به نقل از خبرگزاری های یوگوسلاوی و مجارستان از کشته شدن  چهارهزار و ششصد و سی نفر خبر دا‌د‌‌‌‌‌‌ند حال آن که بعد ها معلوم شد که شمار کشته شدگان ۹۳ نفر بوده است.


الف: “نومنکلاتورا”واژه ی روسی به معنای فهرست نام و مراد از آن قشر یا لایه ای از شخصیّت های حزبی است که از اختیارات استثنائی برخوردارند. واژه ای که در معنائی گسترده تر قشرهای صاحبِ امتیازها خاص در اتحاد شوروی و کشورهای موسوم به بلوک شرق یا اقمار شوروی  در اروپا در دوران کمونیسم را در بر می گیرد.

ب: شرط دولت یا دول کامله الوداد ، شرطی است که معمولاً در عهد‌نامه های تجاری قید شده و به موجب آن هر یک از دُوَل امضا کننده ی عهد‌نامه از تخفیف های گمرکی یا امتیازها و تسهیلاتی که بعدها به یک دولت رقیب داده شود بهره مند می گرد‌د. (لغت نامه دهخدا) 

  • La Révolution n’a pas eu lieu / Roumanie : l’histoire d’un coup d’Etat. Victor Loupan/ Editions Robert Laffont
  • Un mensonge gros comme le siècle : Roumanie,l’histoire d’une manipulation. Michel Castex/ Editions Albin Michel
  • Autopsie du coup d’Etat roumain : Au pays du mensonge triomphant. Radu Portocala. Editions Calman- levy
  • Nomenklatura
  • Ion Antonescu
  • Petru Groza
  • LenutaPetrescu / Elena Ceausescu
  • Ion Iliescu
  • Gheorge Gheorghiu-Dej
  • The Most Favored Nation Clause / La clause de la nation la plus favorisée
  • Securitate
  • Timisoara
  • Victor Atanasie Stanculescu
  • Horia Opruta